۱۴۰۱ آبان ۲۲, یکشنبه

ماده 2 اعلامیه حذف تمامی اشکال تعصب و تبعیض بر مبنای دین یا عقیده و مقایسه آن با قانون اساسی جمهوری اسلامی ایران

 سخنران: سمانه بیرجندی

مکان: کمیته دفاع از حقوق پیروان ادین

زمان: 13 نوامبر 2022

انتشار در نشریه Bashariyat

شماره:265

صفحه:21

https://bashariyat.org/?page_id=31127#p265

حقوق بین‌الملل عمومی، هیچ‏ گونه تبعیضی را چه به دلیل تفاوت در جنسیت، سن، نژاد، رنگ، زبان و چه اختلاف در دین برنمی‌‏تابد و براساس اعلامیه حقوق بشر جهانی و میثاق‏‌های بین‌المللی، همه آحاد بشر صرف‏‌نظر از نوع تعلق دینی و مذهبی یا عدم تدین از حقوق مساوی برخوردارند. ماده ١٨ اعلامیه جهانی حقوق‌ بشر می‌‏گوید: «هر کس حق دارد از آزادی فکر، وجدان و مذهب بهره‌مند شود. این حق متضمن آزادی تغییر مذهب یا عقیده و نیز متضمن آزادی اظهار عقیده و ایمان و نیز شامل تعلیمات مذهبی و اجرای مراسم دینی است.  همین مضمون در بند دوم ماده ١٨ میثاق بین‌المللی حقوق مدنی و سیاسی نیز تکرار شده است. حقوق داخلی همه نظام‏‌های دموکراتیک نیز با قبول اصل جدایی دین از دولت به تساوی ادیان و منع تبعیض بین پیروان مختلف حکم می‌‏کند. به عکس، نظام‏‌های دینی از جمله زرتشتی‌‏گری، مسیحیت و اسلام به‏‌طور سنتی تنها تدین به دین خود را موجب نجات ابدی می‌‏دانند. بنابراین، اختلاف بین نظام حقوق‌ بشر جهانی و حقوق بشر دینی (از جمله حقوق اسلامی) از حیث آزادی مذهبی، غیر قابل انکار است. نظام حقوق بشر جهانی، بر اساس اسناد بین‌المللی حقوق بشر، بر آزاد بودن هر فرد در انتخاب هر عقیده دینی و انتساب به هر مذهبی یا تغییر مذهب یا عدم تدین تأکید دارد. چنان‏ که «اعلامیه محو انواع نابرابری و تبعیض مذهبی» مصوب مجمع عمومی سازمان ملل متحد در ٢۵ نوامبر ١٩٨١ با تأکید بر آزادی انتخاب مذهب و نفی اجبار و اکراه مذهبی، همه افراد بشر را به حیث تعلق دینی و مذهبی با هم مساوی اعلام می‌‏کند و با پذیرش اصل کثرت‌‏گرایی دینی بر عدم تبعیض مذهبی تأکید دارد. معنا این که، چون بین پیروان ادیان مختلف تبعیضی وجود ندارد، نظام حقوق ‌بشر جهانی قائل به پلورالیزم و کثرت‌‏گرایی دینی است. مهم‏تر آن که بند سوم ماده ٢١ اساسنامه تأسیس دیوان کیفری بین‌المللی مورخ ١٩٩٨ اعلام می‌‏دارد که، دولت‌‏های امضاء کننده این معاهده باید در روابط درون‏‌مرزی و برون‏‌مرزی خود بدون هیچ گونه تبعیضی چه براساس تعلقات مذهبی و چه جنسیت، سن، نژاد، رنگ، زبان و غیره معیارهای حقوق بشر جهانی را رعایت کنند. بر این اساس حقوق بشر جهانی هیچ‌ گونه تبعیض مذهبی را برنمی‌‏تابد. اگر یک نظام حقوقی با اعلام دینی معین به عنوان دین رسمی کشور و اعلام ادیان دیگر به عنوان ادیان غیررسمی یا غیرمجاز، قائل باشد که تمام حقیقت انحصاراً متعلق به دین رسمی است و دیگر ادیان فاقد کل یا بعض از آن حقیقتند، حصرگرایانه نه تنها هر گونه عقیده مخالفی را محکوم می‌‏کند، بل، ناگزیر برای شهروندان پیرو دین رسمی حقوق ممتاز قائل می‌‏شود. هنوز هم در بعضی نظام‏‌های حقوقی، به ویژه در کشورهای اسلامی (مانند ایران) با کلی‌نگری ، مطلق‏‌گرایی و حصرگرایی دینی، ادیان غیررسمی را بی‌‏اعتبار می‌‏شناسند. به بیان دیگر، در حقوق بشر جهانی، اصل بر تفاهم و حل اختلاف با قبول مواضع متفاوت است، اما در نظام‏‌های دینی حصرگرا اصل بر تحمیل عقیده یا اجبار به اجماع است. رویکرد حکومت اسلامی با ولایت مطلقه متفاوت است. مذهب رسمی در قانون اساسی جمهوری اسلامی، با توجه به این که حکومتی دینی و مبتنی بر تئوری ولایت فقیه است در تمام زمینه‌ها به نحوی شدید اعمال و اجرا می‌شود و راه را بر تمام آزادی‌های اجتماعی و قانون‌گذاری مدرن با اسلوب و متد غربی مسدود می‌نماید. اقلیت‌های به رسمیت شناخته ‌شده را آسیب‌پذیر‌تر می‌کند و امنیت اجتماعی و قضایی را از اقلیت‌های به رسمیت شناخته ‌نشده به‌ طور کلی و یا به میزان زیادی سلب می نماید. زیرا دلیل ورود طبقه‌ی روحانیون به رهبری انقلاب و سپس تشکیل حکومت، این بوده که آنچه را تصور می‌کنند که در تعارض و تضاد با مذهب رسمی است و پهلوی‌ها به آن رسمیت بخشیده‌اند به کلی بی‌اعتبار کنند. متأسفانه علیرغم حمایت کامل نظام حقوقی بین‌المللی، نظم حقوق کنونی ایران به هیچ وجه از آزادی مذاهب در ایران حمایت نمی‌کند بلکه به شدت با آن مبارزه می‌کند. برای نمونه، اصل اول قانون اساسی کنونی ایران را که اشعار می‌دارد: حکومت ایران جمهوری اسلامی است، می‌توان سنگ بنای تمام تبعیض‌های دینی در ایران دانست. پر واضح است که وقتی حکومتی دین رسمی حکومتی را اسلام می‌داند و تمام امکانات خود را در راستای ترویج آن بسیج می‌کند، بزرگ‌ترین تبعیض قانونی و سیستماتیک را در قبال سایر ادیان در کشور بنا نهاده است. همینطور، اصل پنجم قانون اساسی نیز منعکس کننده چنین تبعیض گسترده‌ای است. بر اساس اصل پنجم، ملت ایران توسط یک ولی یا امام اداره و راهبری‌ می‌شوند که این شخص ولی فقیه نام دارد. ولایت فقیه یک مفهوم وام گرفته از فقه شیعه است که در آن تمام ارکان مدیریتی جامعه باید زیر نظر این مقام دینی فقه شیعه باشد. بنابراین، اساساً پیروان سایر ادیان نه تنها مورد تبعیض واقع می‌شوند که در اداره امور کشور هم عملا از چرخه قدرت خارج می‌شوند. اما اصلی‌ترین منبع تبعیض دینی و نیز محدودیت دینی در نظام جمهوری اسلامی نشات گرفته از اصل‏ دوازدهم قانون اساسی است؛ آنجا که اعلام می‌دارد ‎‎‎‎‎: «دین‏ رسمی‏ ایران‏، اسلام‏ و مذهب‏ جعفری‏ اثنی‏ عشری‏ است‏ و این‏ اصل‏ الی‏الابد غیر قابل‏ تغییر است‏ و مذاهب‏ دیگر اسلامی‏ اعم‏ از حنفی‏، شافعی‏، مالکی‏، حنبلی‏ و زیدی‏ دارای‏ احترام‏ کامل‏ می‏باشند…» هرچند که در اصل سیزده و چهارده قانون‌گذار در قبال ادیان مسیحیت، یهود و زرتشت انعطاف به خرج داده و آنها را جزو ادیان رسمی و مورد حمایت قانون جمهوری اسلامی می‌داند اما این انعطاف در عمل اجرا نمی‌شود و پیروان این ادیان رسمی عملا از محدودیت‌های پرشماری رنج می‌برند. علاوه بر آن، پیروان سایر ادیانی که از نظر قانون اساسی جمهوری اسلامی رسمیت ندارند، مثل بهاییان، عملاً نه تنها محدود، که در حکم شهروند عادی ایران هم تلقی نمی‌شوند و دامنه اجحاف در حق آنها بسیار فراتر از حد تصور است. می‌توان این حقیقت را تصدیق کرد که بنابر تبعیض رسمی و قانونی و حمایت حکومت از مذهب شیعه اثنی‌عشری (دوازده امامی)، عملا سایر ادیان و مذاهب جز تشیع که دین رسمی حکومتی است، در معرض تبعیض قرار گرفته‌اند و حقوق پیروان این مذاهب هم در طول چهل سال حکومت جمهوری اسلامی در معرض تضییع قرار داشته است. از نقض حقوق بشر پیروان اهل تسنن گرفته تا دستگیری نوکیشان مسیحی و سرکوب و شکنجه گسترده بهاییان ایرانی، به نمونه‌های زیادی از این اجحاف در حقوق پیروان سایر ادیان و مذاهب می‌توان اشاره کرد. هرچند که اقلیت‌های دینی رسمی از جمله پیروان دین مسیح در مجلس شورای اسلامی نماینده دارند اما تبعیض های زیادی در جامعه در حق این شهروندان جاری است. بعد از انقلاب ۵۷، یعنی در حدود قریب چهل سال حتی یک بنای دینی مربوط به مسیحیان یا کلیسا در ایران ساخته نشده و هرآنچه که امروز هست مربوط به پیش از چهل سال قبل است. یعنی در چهل سال حاکمیت جمهوری اسلامی، نه تنها کلیسا، بلکه اجازه ساخت کنیسه و آتشکده نیز به پیروان این سه دین رسمی، یعنی مسیحیان، یهودیان و زرتشتیان، داده نشده است. بهاییان ایران بعد از استقرار جمهوری اسلامی به دشمنان خانگی خودساخته نظام اسلامی در ایران بدل شدند. کتاب‌های بسیاری در باطل بودن آئین‌ بهایی در ایران به چاپ رسیده است. تنها در یک وبسایت شمار آنها ۳۵۰ عنوان کتاب ذکر شده. اما مسئله این است که این تخریب فرهنگی صرفا به اینجا محدود نمانده بلکه به صورت عملی بهاییان ایران از بسیاری از حقوق شهروندی خود محروم شده‌اند. در همین رابطه دانش آموزان بهایی به صورت رسمی و براساس سخن وزیر آموزش و پرورش حق تحصیل در مدارس ایران را ندارند. همچنین اخراج دانشجویان بهایی از دانشگاه‌های کشور یا عدم اجازه ثبت نام آنها در دانشگاه‌ها از دیگر موارد نقض حقوق اولیه پیروان این ادیان محسوب می‌شود. ممانعت از فعالیت اقتصادی این شهروندان، با توجه به این ‌که حق بر کار جزو حقوق اولیه انسان‌هاست، تکان‌ دهنده است. برای مثال تنها در یک مورد، ۲۸ شهروند بهایی به مدت ۸ سال به دلیل پلمپ مغازه‌های خود توسط قوه قضاییه جمهوری اسلامی از حق فعالیت اقتصادی و کار محروم بوده‌اند. از این مثال‌ها به کرات می‌توان یافت. در آخرین نمونه این تبعیض‌ها، شهروندان بهایی از اخذ کارت ملی محروم شده‌اند؛ بدین شکل که اداره ثبت احوال با حذف گزینه سایر ادیان عملا شهروندان متقاضی دریافت کارت ملی را مجبور کرده است تا از میان چهار دین رسمی اسلام، مسیحیت، یهود و زرتشت یکی را انتخاب کنند. بنابر گزارش‌ها، احداث آخرین مسجد یا بنای مذهبی اهل سنت ایران بازمی‌گردد به دوران قبل از انقلاب ۵۷؛ یعنی حکومت پهلوی. این در حالی است که مساجد اهل تسنن بارها از سوی نیروهای امنیتی مورد تعرض قرار گرفته یا حتی تخریب شده است. همینطور اجازه ترمیم و مرمت هم به اهل تسنن داده نمی‌شود و بسیاری از مساجد و بناهای مذهبی آنها در حال تخریب و فروپاشی است. همچنین باید به توهین‌هایی که از تریبون های رسمی حکومتی به پیروان اهل تسنن می‌شود نیز اشاره کرد که بارها از جانب مداحانی که ارتباطات نزدیک با دستگاه‌های حکومتی دارند، صادر شده است. همچنین، از شبکه‌های مختلف تلویزیونی به پیروان سنی دین اسلام اهانت شده که حاکی از نبود اراده‌ای قوی برای حمایت از سایر ادیان جز تشیع (دین رسمی حکومتی) دارد. دراویش از دیگر گروه‌هایی هستند که قانون اساسی جمهوری اسلامی آنها را به رسمیت نمی‌شناسد و به همین دلیل آنها را از بخشی از حقوق خود محروم می‌کند. تخریب حسینه دراویش گنابادی سابقه چندین ساله دارد و در موارد بسیاری تکرار شده است. تخریب حسینیه دراویش گنابادی در اصفهان، بروجرد و قم از جمله مصادیق پرشمار تضییع حقوق آنها بشمار می‌رود. اما مسئله به اینجا محدود نمی‌شود و در چند سال اخیر فشار جمهوری اسلامی بر دراویش گنابادی به اوج خود رسیده تا جایی که بعد از سرکوب خیابانی آنها قطب دراویش توسط مقامات امنیتی جمهوری اسلامی در حصر شد تا سرانجام در حصر هم فوت کرد. لائیسیته یا جدایی دین از سیاست مفهومی است که اولین بار در سال ۱۹۰۵ در فرانسه تبدیل به قانون شد. بعد از قرن‌ها کشمکش قدرت بین کلیسا و نهاد قدرت که از قرن چهاردهم با سرپیچی فیلیپ چهارم از دستورات پاپ آغاز شد، در نهایت قانون‌گذاران فرانسوی به این نتیجه رسیدند که تحت مفهوم لائیسیته حکومت سیاسی باید به صورت کامل از دین جدا شود. به این مفهوم که دولت سکولار نه طرفدار هیچ دینی است و نه با دین خاصی ضدیت دارد. این دقیقا نقطه مقابل جمهوری اسلامی‌ است که طرفدار شیعه اثنی عشری است و با بهاییت و بسیاری از اندیشه‌ها غیر از قرائت رسمی شیعی، از جمله مکتب دراویش، ضدیت دارد. آنچه سکولاریسم مروج آن است خنثی بودن حکومت در قبال مسأله مذهب است. نه دولت دین خاصی را تبلیغ می‌کند و نه با طرفداران دین خاصی دشمنی می‌ورزد و در عوض سعی می‌کند با حمایت از آزادی مذهب، به حقوق اولیه شهروندان خود احترام گذارد. براساس قرائن و شواهد و گزارش‌های موجود، در ایران امروز جز آئین تشیع پیروان سایر ادیان عملا در سختی به سر می‌برند و از بسیار از حقوق مذهبی و آزادی‌های شخصی خود منع شده‌اند. اما سؤال اینجا است که آیا به لحاظ حقوقی و در چارچوب هویت قانون اساسی شرایط می‌تواند به سمت بهبود و برابری حقوق پیروان ادیان و آزادی آنها پیش رود؟ متأسفانه راه حل حقوقی برای این کار، آن ‌هم در چارچوب نظام سیاسی جمهوری اسلامی، پیش‌بینی نشده است. چرا که براساس اصل دوازدهم قانون اساسی جمهوری اسلامی مذهب رسمی کشور شیعه اثنی عشری است و این اصل الی‌الابد ثابت و غیر قابل تغییر است. بنابراین قانون اساسی عملا راه هرگونه رفراندوم و اصلاح قانون اساسی در این مورد را بسته است و در چارچوب این قانون تغییر این اصل امکان‌پذیر نخواهد بود. از آن مهم‌تر ذکر این نکته است که تمامیت قانون اساسی جمهوری اسلامی به عنوان یک کل منسجم جوهره‌ای مذهبی دارد. برای مثال عنوان رژیم سیاسی فعلی حاکم بر ایران جمهوری اسلامی است که به وضوح حکایت از دینی بودن حکومت دارد. یا نهاد ولایت فقیه، همچنین شورای نگهبان و نیز مجلس شورای اسلامی، تمام این نهادهای سیاسی اساساً نهادهای مذهبی و وام گرفته از مذهب تشیع هستند که بر مبنای ولایت و ریاست روحانیون شیعه بر کل جامعه شکل گرفته‌اند. لذا برای رسیدن به یک جامعه سکولار با حقوق مذهبی برابر برای تمام شهروندان و همچنین آزادی مذهب، نه تغییری بنیادین یا جزیی، بلکه نیازمند نوشتن قانون اساسی جدید بر مبنای ارزش‌های جهانی حقوق بشر و مبتنی بر یک حکومت سکولار هستیم.


۱۴۰۱ مهر ۹, شنبه

آزادی‌ بیان اندیشه، اولین قربانی انقلاب 57

 مقاله باموضوع:آزادی‌ بیان اندیشه، اولین قربانی انقلاب 57

نشریه آزادگی

اکتبر 2022

شماره: 311

صفحه:29

https://www.azadegy.de/?page_id=37443#azaav

«اولین چیزی که برای انسان هست آزادی بیان است.» این عبارت و جملاتی از این دست با موضوع آزادی بیان یا دفاع از ارزشهای لیبرالیزم اجتماعی، تقریبا در تمام دیدارها، نشست‌ها و گفتگوهای آیت الله خمینی با رسانه‌های جهان آزاد در آخرین ماه‌های اقامتش در نوفل‌لوشاتوی فرانسه مطرح شد.دفاع از آزادی بیان و لزوم وجود آزادی اندیشه، شاه‌بیت دعوت روح‌الله خمینی از مردم ایران بود تا او را در قیامش علیه محمدرضا شاه همراهی کنند.تاکید او بر اهمیت آزادی رسانه‌ها به حدی بود که نه تنها در مصاحبه با کانال یک تلویزیون فرانسه از سانسور مطبوعات در ایران انتقاد کرد که در هفدهم دی ۱۳۵۷ طی پیامی از نوفل لوشاتو از اعتصاب مطبوعات در برابر فشارهای دولت حمایت کرد:


«از اعتصاب کنندگان محترم مطبوعات که زیر بار سانسور دیکتاتورى نرفتند، تشکر مى‌کنم. و اکنون که دولت غیر قانونى جدید مدعى برداشتن سانسور است، آقایان به کار ادامه دهند و از اعتصاب بیرون آیند…» حضور مامورانی از سوی فرمانداری نظامی در تحریریه روزنامه‌های کیهان و اطلاعات به منظور بررسی مطالب پیش از چاپ در ۱۹ مهرماه ۵۷، باعث بروز اعتصاب چندروزه در مطبوعات شد. سرانجام با فشار اصحاب مطبوعات و رایزنی با مقامات، دولت شریف‌امامی در ۲۳ مهرماه، با صدوربیانیه‌ای، لغو سانسور و آزادی مطبوعات برابر قانون اساسی را از سوی دولت اعلام کرد.بسیاری باور دارند این لغو سانسور و آزادی که مطبوعات برای انعکاس رخدادها و درگیری‌ها پیدا کردند، کاتالیزوری بود که روند انقلاب را تسریع کرد. فضای ایجاد شده و امیدهایی که در ماههای منجر به انقلاب در جامعه دمیده شده بود باعث شد که تنها در ۵ ماهه‌ اول‌ انقلاب‌ ۶۷ عنوان‌ روزنامه‌ جدید منتشر شود.اگرچه تردیدی وجود ندارد که فضای آزادی‌های مدنی ایران آن روز، از آزادی‌های لیبرال دموکراسی‌های غربی مثل فرانسه‌ای که آیت‌الله خمینی در آن پناه گرفته بود، بسیار فاصله داشت اما آرمان تصویر شده در برابر دیدگان مردم،‌ اما به فاصله چندماه به ناگاه قربانی انقلابی شد که شاکله کارزارش بر اساس صیانت از خود این آزادی شکل گرفته بود.تکثر عقاید و امکان نشر دیدگاه‌های مختلف اما چندان نپایید و در مرداد سال‌ ۵۸ تومار قریب‌ به‌ ۲۲ روزنامه‌ و مجله‌ از جمله پیكار، كار، مردم‌، جوان‌، كارگر، بهلول‌، حاجی‌بابا، امید ایران‌، تهران‌ مصور، یولداش‌، تهران‌، آزاد، آزادی‌ و گزارش‌‌روز در هم پیچیده شد.روح‌الله خمینی که حالا امام انقلاب اسلامی شناخته می‌شد در کسوتی متفاوت با آنچه در پاریس از خود نشان داده در ۲۶ مرداد ۵۸ در سخنرانی روز قدس خود در قم از لزوم برخورد قاطع با اندیشه‌های مخالف، صحبت کرد: «اگر ما از اول که رژیم فاسد را شکستیم و این‌ سد بسیار فاسد را خراب کردیم، به طور انقلابی عمل کرده بودیم، قلم تمام مطبوعات را شکسته بودیم و تمام مجلات فاسد و مطبوعات فاسد را تعطیل کرده بودیم، و رؤسای آنها را به محاکمه کشیده بودیم و حزبهای فاسد را ممنوع اعلام کرده بودیم، و رؤسای آنها را به سزای خودشان رسانده بودیم، و چوبه‌های دار را در میدانهای بزرگ برپا کرده بودیم و مفسدین و فاسدین را درو کرده بودیم، این زحمت‌ها پیش نمی‌آمد…»نابردباری در برابر مطبوعات: بیان چنین دیدگاه تندی به دنبال تصویب نخستین‌ مقررات‌ مطبوعاتی‌ از سوی شورای‌ انقلاب،‌ که به نظر اکثر ناظران، با دستپاچگی و شیوه‌ای غیراصولی تنظیم شده بود، عملا باعث شد تا جایگاه‌ مطبوعات به یکباره و‌ به‌شدت تنزل یافته و در نبود نظام‌ مطبوعاتی‌ در جامعه‌ و همچنین تفسیرهای‌ سلیقه‌‌ای‌ و تنگ‌نظرانه‌ از این مصوبه، سانسور و توقیف‌ دوباره به جامعه بازگردد. این در حالی‌ است که خود این اتفاق، روند محدودسازی آزادی‌های اجتماعی را نیز کلید می‌زند. از این پس شاهد هستیم که بسیاری از گزاره‌های آرمانی روزهای قیام رنگ می‌بازد و حتی دایره تعریف بعضی از واژه‌ها دستخوش تغییر می‌شود. «لیبرال» به انگی سیاسی تبدیل می‌شود که از آن برای منکوب کردن غیرانقلابیون استفاده می‌شود و «حقوق‌بشر» به دستاویز و دستمایه غرب، برای دخالت در کشورهای انقلابی و بهره‌کشی از آنان تفسیر می‌شود.در ماه‌های بعد، تسویه شدید سیاسی و درگیری‌ بر سر غنائم انقلاب، چنان فضا را متشنج می‌کند که دیگر جایی برای بیان گفتمانهای معطوف به آزادی بیان و روزنامه‌ها باقی نمی‌گذارد. این فضا کماکان تا پاییز ۵۹ و آغاز جنگ ایران و عراق، ادامه می‌یابد.از پاییز ۵۹ تا تابستان‌ ۶۷ به‌ دلیل‌ شرایط‌ ویژه‌ جنگ‌، اعمال محدودیت بر مطبوعات، شدت‌ بیشتری‌ یافت‌. تعداد بیشتری از‌ نشریات‌ مرتبط با سازمان‌های‌ سیاسی‌ و چند روزنامه‌ دیگر به بهانه دفاع از ارزشهای انقلاب و انسجام در برابر دشمن، تعطیل‌ شدند.شرایط جنگ بهانه دیگری به دست دولتمردان انقلابی داد تا بتوانند بیش از پیش بر مطبوعات و رسانه‌ها تسلط پیدا کنند و از همین رو است که در فروردین‌ ۱۳۶۰، وزارت‌ ارشاد بر اساس‌ اطلاعیه‌ای،‌ الزام تجدید اجازه‌ انتشار برای تداوم فعالیت را باب می‌کند.اما این همه داستان نیست و هنوز هم آن یک دستی و همسویی که مدنظر است پدیدار نشده است.در اقدام انقلابی دیگری در خرداد ۶۰، براساس حكم‌ دادستانی‌ انقلاب‌ و به‌ توصیه‌ شورای‌ میانجیگری‌ مطبوعات‌، شش روزنامه‌ و نشریه‌ هفتگی‌ به بهانه وابستگی‌ به‌ گروه‌های‌ مخالف‌ تعطیل‌ شدند. شورای میانجیگری مطبوعات که برای صیانت از روزنامه‌نگاری و دفاع از روزنامه‌نگاران تشکیل شده بود، عملا به عنوان تیغه‌ی دیگر قیچی درکنار اهرم قضایی قرارمی‌گیرد و اینگونه می‌شود که تعداد نشریات‌ کل کشور به‌ طرز باورنکردنی‌ ریزش می‌کند.روزنامه‌های اصلی پایتخت محدود به ۴ عنوان روزنامه می‌شود دو روزنامه‌ صبح اعم از «جمهوری‌ اسلامی»‌ و «آزادگان» و دو روزنامه‌ عصر به نامهای «اطلاعات»‌ و «كیهان.» در این‌ دوره تنها می‌توان ۸ نشریه‌ هفتگی‌ شامل‌ سروش‌، جوانان‌ امروز، اطلاعات‌ هفتگی‌ و راه‌ زینب‌ و زن‌ روز و همچنین‌ امت‌، اتحاد و اتحاد مردم‌ را دید. این درحالی است كه‌ سه‌ نشریه‌ اخیر هم‌ سال بعد را تجربه‌ نمی‌کنند و چند ماه‌ بعد تعطیل‌ می‌شوند.سرکوب شدید اجتماعی و نبود تنوع رسانه‌ها، کاهش استقبال از مطبوعات سری‌دوزی شده را به دنبال می‌آورد به گونه‌ای که حتی شمارگان روزنامه‌های‌ اطلاعات‌ و كیهان‌، كه‌ پس‌ از پیروزی‌ انقلاب‌ هر كدام‌ مدتی‌ بیش‌ از یك‌ میلیون‌ نسخه‌، منتشر می‌کردند، به‌ چیزی بیش از یک‌صدهزار نسخه تقلیل‌ شمارگان می‌دهند.قانون سختگیرانه مطبوعات که در زمستان ۶۴ به تصویب می‌رسد کار را به مراتب دشوارتر می‌کند و بسان «شمشیرداموکلس» بر بالای سر مطبوعات‌چی‌ها قرارمی‌گیرد.فضای حاکم کماکان تا پایان جنگ و مرگ آیت‌الله خمینی ادامه پیدا می‌کند هرچند که با تجدید نظر در قانون‌ اساسی‌ در سال ۶۷ و به دنبال آن، تاسیس‌ معاونت‌ مطبوعاتی‌ و تبلیغاتی‌ وزارت‌ ارشاد، بارقه‌هایی از امید در میان مطبوعات میدرخشد. این مهم اما همچنان در معرض آزمون و خطاست.درحالیکه جامعه خود را با شرایط جدید بازسازی اقتصادی بعد ازجنگی هشت ساله و «پروسترویکا»ی مدل رفسنجانی تطبیق می‌دهد، تعداد بیشتری از رسانه‌ها نیز شرایط جدید را سبک سنگین می‌کنند.انتشار روزنامه‌ سلام‌ در سال‌ ۱۳۷۰ توسط‌ سید محمد خویینی‌ها، که طرز فکری متفاوت‌تر از طیف حاکم داشت، اتفاق بسیار متفاوتی در فضای سیاسی آن روز بود. انتشار روزنامه تمام رنگی همشهری زیرنظر شهرداری تهران در پاییز ۷۱ که به لحاظ گرافیک و بصری، وهمچنین رویه حرفه‌ای بسیار از فضای روزنامه‌های آن روز متفاوت بود، نیز نقطه عطفی در مطبوعات آن روز به شمار می‌رفتدر فاصله‌ سال‌های‌ ۷۱ تا ۷۳ با گفتمان تبلیغاتیی «آزادی فضای اجتماعی» روبرو می‌شویم. صدور مجوزها آسان‌تر می‌شود و به ناگاه تعداد نشریات‌ كشور به‌ بیش از ۵۰۰ عنوان می‌رسد درحالیکه این برهه اتفاق دیگری هم رخ می‌دهد و آن کنترل زیرپوستی فضای مطبوعات است. ابزار حمایت خاص از نشریات خودی، از طریق‌ توزیع‌ كاغذ ارزان‌قیمت‌ و همچنین‌ ایجاد تسهیلات‌ برای‌ تجهیزات‌ فنی‌ چاپ،‌ به کار گرفته می‌شود تا به موازات رشد تکنوکراتها، حامیانشان هم بتوانند افکار عمومی را با برنامه‌هایشان همراه کنند.نکته جالب این است که در این دوران علی ‌خامنه‌ای که در تلاش است تا خود را به نوعی از زیر سایه هاشمی رفسنجانی بیرون بکشد هم از این گشایش فضا استقبال می‌کند. او در سخنرانی اردیبهشت ۷۵ خود با مدیران مطبوعات تاکید می‌کند که مطبوعات برای نظام جمهوری اسلامی، یک مقوله تجملاتی و تشریفاتی نیست. «بنابراین، افزایش آن، تنوّع آن، کیفیّت یافتن آن، و اگر خطایی دارد، تصحیح آن، جزو کارهای اساسی در این نظام است. این گشایش نسبی و بطئی در فضای مطبوعات تا دوره انتخابات‌ هفتمین‌ دوره‌ ریاست‌ جمهوری‌ اسلامی‌ در دوم‌ خرداد ۱۳۷۶ و آغاز زمامداری‌ خاتمی‌ تداوم می‌یابد و همراه با كثرت‌گرایی‌ نسبی در مطبوعات ایران منجر به تحولاتی در فضای مطبوعات می‌شود که مسبوق به سابقه نیست.تشكیل‌ نخستین‌ انجمن‌ حرفه‌ای‌ روزنامه‌نگاران‌، تغییر تركیب‌ اعضای‌ هیات‌ منصفه‌ دادگاه‌های مطبوعاتی‌، برگزاری نشست ادواری هیات نظارت در کنار افزایش چشمگیر تعداد روزنامه‌ها در ایران از جمله اتفاقاتی است که دراین دوره رخ می‌دهد.اما این ماه عسل مطبوعات خیلی ماندگار نیست. درحالیکه کفه قدرت به سمت اصلاح‌طلبان درحال سنگین شدن است، نوک تیز پیکان حمله رسانه‌ها را نشانه می‌رود. توقیف مطبوعات از روزنامه پرتیراژ جامعه آغاز گردید. دو روز بعد اما روزنامه‌ای جدید با نام توس و با تیتر «توس به جای جامعه» منتشر شد. توس یک روز توقیف شد، اما در همان یک روز هم محتویات روزنامه زیرلوگوی آفتاب امروز چاپ شد. این اتفاقات باعث شد که مجلس پنجم در روزهای آخر فعالیت خود با اصلاح قانون مطبوعات اختیارات تازه‌ای به دستگاه قضایی برای برخورد با مطبوعات بدهد. طبق این قانون اگرچه انتشار نشریه‌ای همانند نشریه توقیف شده ممنوع اعلام شد که برخلاف روال همیشگی در صورت ارتکاب خطا علاوه بر مدیر مسئول روزنامه، نویسنده مقاله هم می‌بایست در برابر محتوای آن در دادگاه مطبوعات پاسخگو باشد.اصلاح‌طلبان اما امیدوار بودند با پیروزی که در مجلس ششم به دست آورده بودند بتوانند این قانون را اصلاح کنند اما رهبر جمهوری اسلامی با دستوری که بعد از اعلام آن توسط مهدی کروبی رئیس مجلس به حکم حکومتی معروف شد، مانع از اصلاح قانون مطبوعات شد.خامنه‌ای اما به این بسنده نکرد و با سخنرانی تندی علیه مطبوعات پایان دوره انگبینی مطبوعات بعد از انقلاب را اعلام کرد: «من يك بار ديگر هم در اوايل امسال اين هشدار را دادم، اين هم بار دوم است. من با مسئولين اتمام حجت مي كنم، مسئولين بايد در اين مورد اقدام بكنند، ببينند كدام روزنامه است كه از حدود آزادی پا را فراتر مي گذارد. آنچه كه براي اين ملت مفيد است، آنچه كه آزادي حقيقي است، آنچه كه بيان رأي بدون توطئه است، آن را از توطئه و خيانت و اضلال و نااميد كردن مردم جدا كنند. به دنبال این سخنرانی، قوه قضائیه با استناد به قانون اقدامات تأمینی مصوب ۱۳۳۹ که اختیار دستگیری اراذل و اوباش پیش از ارتکاب مجدد به جرم را به قضات می‌دهد، تعطیلی فله‌ای مطبوعات را در دستورکار قرار داد و علاوه بر حبس ده‌ها روزنامه نگار، صدها روزنامه‌نگار دیگر را نیز از کار بیکار کرد.به نظر برخی از کارشناسان مسایل ایران، پیروزی محمود احمدی‌نژاد در انتخابات ریاست جمهوری و بی‌رمقی اصلاح‌طلبان، محصول حذف مطبوعات و رسانه‌های مستقل بود اما این روند علیرغم پیروزی چهره‌ای اصولگرا مثل احمدی‌نژاد متوقف نشد.توقیف نشریه‌های منتقد و نزدیک به اصلاح طلبان، به موازات تهدید و بازداشت خبرنگاران از نخستین ماه‌های آغاز کار دولت محمود احمدی‌نژاد در سال ۱۳۸۴ شدت گرفت. این فشارها در سال‌های بعد زمامداری احمدی‌نژاد بازهم افزایش یافت و از انتخابات دهمین دوره ریاست جمهوری، وارد مرحله‌ی جدیدی شد که در آن حتی رسانه‌های خودی هم از گزند ترکش‌هایش در امان نماندند.این موج تهدید و فشار به روزنامه‌نگاران در سال ۸۸ اما به مراتب تشدید بیشتری پیدا می‌کند. به موازات دستگیری بیشتر روزنامه‌نگاران، انجمن صنفی روزنامه‌نگاران تعطیل و برخی از اعضای فعالش دستگیرمی‌شوند. غلامحسین محسنی اژه‌ای، دادستان وقت کل کشور می‌گوید وزنامه‌نگاران باید «توبه» کنند. در همین حال چند منبع خبری هم گزارش می‌دهند که تعدادی از روزنامه‌نگاران دستگیرشده برای عذر خواهی از رهبر جمهوری اسلامی تحت فشار قرار گرفته‌اند.گزارشگران بدون مرز در گزارش اسفند ۱۳۸۸ خود از بازداشت بیش از ١١٠ روزنامه‌نگار طی هشت ماه خبر می‌دهد و میگوید که «نزدیک به ٢٠ نشریه نیز توقیف شده است. این اتفاق، در کنار رانت دولت احمدی‌نژاد برای روزنامه‌های خودی عملا بقیه روزنامه را به سمت خاکسترنشینی هل می‌دهد. در کشوری که روزنامه‌هایش به شدت وابسته به کمک‌های دولتی هستند، توزیع نامتوازن کمک از سوی دولت مورد حمایت خامنه‌ای عملا ترجمه‌ای جز نابودی غیرخودی‌ها ندارد. گزارش توزیع رایانه‌های روزنامه‌ها در دولت احمدی نژاد نشان می‌دهد که روزنامه‌های همسوعلاوه بر دریافت‌های دلاری، هر کدام بیش از ۱۰ میلیارد تومان یارانه دریافت کرده‌اند. همچنین این گزارش منتشره از سوی معاونت امور مطبوعاتی و اطلاع‌رسانی وزارت ارشاد، نشان می‌دهد که در سال ۱۳۹۱، یک‌سوم کل یارانه‌ی اعطایی به هفت نشریه‌ خاص و دوسوم مابقی به ۱۶۴ نشریه‌ دیگر تعلق یافته است.

۱۴۰۱ مهر ۳, یکشنبه

کشتار دگر اندیشان و ستیز با فراموشی

 مقاله با موضوع کشتار دگر اندیشان و ستیز با فراموشی

سمانه بیرجندی

اکنبر 2022

نشریه Bashariyat

شماره 261

صفحه 34

https://bashariyat.org/?page_id=30473#kode

حکومت اسلامی ایران در حیات 43 ساله اش مرتکب 8 کشتارجمعی از دگراندیشان سیاسی و عقیدتی شده است. کشتار سال های 59-57 کشتار در خارج از کشور( از سال 1358 آغاز شد). کشتار سال های 63-60. کشتار بزرگ تابستان سال 67. کشتار روشنفکران فرهنگی و سیاسی ( قتل های زنجیره ای). کشتار سال 1388 ( جنبش سبز). کشتار دی ماه 1396. کشتار آبان‌ ماه 1398. و…. کشتار قربانیان بی‌عدالتی‌های اقتصادی و اجتماعی. از اصلی‌ترین عوامل این کشتارها و جنایت‌ها عدم تحمل دگراندیشی سیاسی و عقیدتی، و عدم تحمل مخالفت سیاسی و عقیدتی است. آمران و عاملان این کشتارها تصورشان این بوده و هست که صاحبان حقیقت مطلق‌اند و دیگران باطل، و وظیفه آنها است که «حقیقت» خود را نه فقط به هموطنان شان که به جهان و جهانیان حقنه کنند. باطل اگر حق را نپذیرد می‌باید حذف شود، و این سرآغاز عدم تحمل و خشونت های ناشی از آن است. دو عامل اساسی و تمایل کلی در پیدایی و تداوم پدیده‌ی عدم تحمل دیگری ایفای نقش می‌کنند: عامل انسانی( روانی و زیست‌شناسانه) و عامل محیطی (یا اجتماعی). سالیانی ست که درباره نقش این دو عامل بحث و جدل وجود دارد، و هر کدام نیز پیروان و طرفدارانی دارند. برخی نیز ترکیب این دو عامل را سبب‌سازِ پدیده‌ی عدم تحمل می‌دانند. از میان عوامل متعدد اجتماعی، مذاهب و ادیان و ایدئولوژی های مذهب گونه بزرگترین عوامل بروز عدم تحمل در تاریخ بشری‌اند، به ویژه ادیانی چون یهودیت و مسیحیت و اسلام. البته یهودیت و مسیحیت با اصلاحات و به زمانه شدن، خود را جمع و جور و تعدیل کرده‌اند اما اسلام سیاسی هنوز بر بنیاد این توهم جا خوش کرده که حقیقت محض است و دیگران باطل محض. در رابطه با جامعه‌ی ما نقش اساسی در عدم تحمل و خشونت ناشی از آن را بینش و روش مذهبی، به ویژه مذهب تشیع و ایدئولوژی های مذهب گونه به عهده داشته‌اند. ایدئولوژی‌ها‌ی مذهب گونه، که برخی از آن ها حتی مخالف و دشمن مذهب ( دین) می‌‍نمایند، در عدم تحمل دیگری، راه ادیان رفته‌اند و می‌روند. اینان نیز نشان داده‌اند  ذهنیتی که خودش را انبار و انبان حق و حقیقت بپندارد، با دیگران با زبان و رفتار متفاوت مواجه خواهد شد، با زبان تحکم و خطاب و عتاب و امر، و با رفتاری که سرانجام‌اش خشونت خواهد بود. سیاست نیز به ویژه اگر با دین درآمیزد عدم تحمل را به عرصه مفاهیم سیاسی و سیاست نیز می‌کشاند و دامنه‌ی دگراندیش ستیزی را گسترده‌تر می‌کند، ارتداد دینی «مذهبی» به ارتداد سیاسی نیز تسری می‌یابد. تمامیت خواهی در عرصه سیاست نقش مهمی در بروز عدم تحمل دارد. تبعیض نیز در این معنا که خود یا گروه اجتماعی خود را برتر و ممتازتر از دیگران پنداشتن، و خواستن حق و امتیاز ویژه برای خود و گروه اجتماعی خود قائل شدن، از عوامل بروز عدم تحمل و خشونت است. این برتری طلبی که می‌تواند دینی «مذهبی»، قومی «اتنیکی»، جنسیتی، سیاسی، اقتصادی و… باشد پیامدی جز عدم تحمل و دشمنی و خشونت نمی‌تواند داشته شد نابرابری‌های اقتصادی و اجتماعی سبب بروز عدم تحمل‌اند، عدم‌تحملی که گاه به صورت خشونتی سبعانه بروز کرده است «رفتاری که حکومت اسلامی با زنان تن فروش و یا معتادان و…داشته است».کشتار دگراندیشان، اگر نخواهیم تکرار شوند نمی‌باید فراموش شوند. قدرت‌های سیاسی و دینی در کنار دستبرد و دستکاری حافظه فردی، جمعی و تاریخی، در راستای تقویت فرایند فراموشی رخدادها، وقایع و سوژه‌هائی که یادآوری آن‌ها به زیان‌شان است، تلاش و عمل کرده‌اند. بی‌توجهی، انحراف و مشغول سازی اذهان و افکار برای دور شدن از آن رخدادها و وقایع، ایجاد ارعاب و وحشت در رابطه با یادآوری آن رخدادها و وقایع، دستکاری و نابودی خاطرات و همه مظاهری که در پیوند با خاطرات و حافظه جمعی و تاریخی و فرهنگی قرار دارند، تلاش و عمل قدرت‌های سیاسی و دینی برای ایجاد فراموشی است. فراموشی فقدان حافظه نیست، انتقال ادراک‌های جایگزین شده از حافظه نزدیک و عملی به حافظه دور است، حافظه‌ای که گفته‌اند «خاصیت چسبندگی‌اش» قوی ست. فراموشی فرایندی باز دارنده است که با مراحل مختلف حافظه رابطه‌ای تنگاتنگ دارد. نقص و خطا در هر یک از مراحل سه‌گانه حافظه سبب خواهند شد دریافت‌ها و داده‌های ذخیره و آموخته شده به خوبی بازیابی نشوند. فراموشی اتفاق‌های دردآور و ناگوار، و احساس‌های منفی‌ و نامطبوع امری ارادی است. گاه آنچه مورد قبول و یا مطلوب نیست نیز به بوته فراموشی گزینشی سپرده می‌شود. فراموشی خود خواسته و ارادی ببیشتر در رابطه با حافظه فردی عمل می‌کند. فراموشی جمعی می‌تواند به دلیل گذشت زمانی طولانی از یک رخداد و واقعه و سوژه، و فقدان محرکه‌های یادآوری و بازآفرینی به وجود بیاید. رخدادهائی که نسلی که هنوز زنده است تجربه کرده و در حافظه دارد، می‌توانند قابل دستکاری و تحریف باشند اما به سختی به فراموشی سپرده می‌شوند. رخدادها و جریان‌های اجتماعی از حافظه فردی و جمعی شاهدان و ناظران آن رخدادها و جریان‌ها به سرعت زدوده نخواهد شد حتی اگر به گذشته و به آن‌ها فکر نشود، و تلاش و وانمود شود شاهد و ناظر در زمان حال سیر و سیاحت می‌کند. حافظه، به ویژه حافظه جمعی که تبلور کیفیتی ویژه است با خاطره پیوند و میانه نزدیکی دارد. محرکه‌ها می‌توانند کلید بازیافت و دستیابی به حافظه جمعی و خاطره‌ها باشند. فقدان محرکه و فقدان برقراری رابطه حسی و عاطفی با رخداد و سوژه، فراموشی و بیگانگی نسبت به آن حافظه و خاطره ساخته و پرداخته شده در ذهن را به وجود می‌آورد. محرکه‌های فرایند یادآوری، در اشکال و ژانرها و انواع گونه‌گون، علیه فراموشی عمل خواهند کرد و سبب تقویت حافظه فردی و جمعی خواهند شد. رخدادها و تجربه‌های تاریخی گاه فجایعی مصیبت بارو تلخ‌اند که یادآوری و چالش با آن‌ها عذاب‌آور و دردناک خواهد بود، و می‌باید هوشیارانه از بازیابی‌ها و یادآوری‌ها استفاده شود تا به بروز و تقویت کینه و نفرت و تکرار دامن نزند. به همین خاطر می‌باید یادآوری‌ها و بازیابی‌ها را به سوی شناخت چرائی‌ها و اوامر و عوامل اصلی، و راه‌های جلوگیری از تکرار رخدادهای ناگوار و فجایع سوق داد، با این هدف که تأمین و اجرای عدالت، همزیستی مسالمت‌آمیز و دور از خشونت و قرارداد‌های شهروندی و به سازی انسان و زندگی امروز و فردای‌ او ملکه فکر باشد. ستیز با فراموشی، بدون درک و فهم اهمیت یادآوردی، و تمرین و تکرار محرکه‌های فرایند یادآوری ممکن نخواهد شد. در بازیابی و تقویت فرایند یادآوری در برابر فراموشی راه برای یافتن چرائی بروز و پیدائی یک رخداد و فاجعه، چگونگی آن، و راه جلوگیری و پیشگیری از تکرارش گشوده خواهد شد. رخدادها و فجایعی که می‌بایست به حافظه جمعی و تاریخی، به بخشی از افکار و آگاهی عمومی، به نگرش، ارزش و باور، و شعور اجتماعی بدل شوند. حافظه جمعی‌ای که آرمانی انسانی ذخیره کرده است، باید نو و پرورده شود، چرا که عامل خلاقیتهای اجتماعی و موجب انسجام جمع می‌‌شود. حفظ چنین حافظه‌ای با ستیزعلیه فراموشی متحقق خواهد شد. حافظه جمعی و تاریخی بازیافت و بازآفرینی گذشته مشترک است، بازآفرینیِ دگرگون شده و تغییر یافته بدون پیوند با زمان، مکان، واقعیت و حقیقت رخداد و واقعه‌ای که در گذشته به وقوع پیوسته است. حافظه جمعی یک ملت (حافظه جمعی ملی)، در پیوند با حافظه فردی شکل می‌گیرد اما ساختار این حافظه جمع‌جبری حافظه‌های فردیِ یک گروه یا ملت نیست. حافظه جمعی پدیده‌ای اکتسابی ست. برآیند حافظه‌های فردی، محرکه‌های عینی و ذهنی، الگوهای تاریخی و اجتماعی، سلطه اندیشه و افکار نیاکان بر ذهن، الگوها و یا ایده‌های تجربه نشده، احساس تعلق مشترک، ارزش‌ها‌ی متفاوت و کنش‌ها و واکنش‌های حافظه فردی با عوامل گوناگون، این حافظه را شکل می‌دهند. به همین دلائل حافظه جمعی به کیفیت و روند پیوسته‌ای بدل می‌شود که بازیافت آن به سان یک جریان فکری در جمع به سرعت قابل تحقق است. حافظه جمعی و تاریخی را پدیده‌ای زنده و پویا دانسته‌اند. در این میانه صاحب نظرانی بودند و هستند که بین حافظه جمعی و حافظه تاریخی تفاوت قائل‌اند و به نقش و تأثیر راهبردی فردی و اجتماعی حافظه تاریخی به عنوان ذخیره رخدادهای منقطع سیاسی و فرهنگی در ذهن، باور ندارند. هر نوع حافظه اجتماعی «جمعی، تاریخی فرهنگی و…» در پیوند با رخداد‌ها و وقایع نمود می‌یابند و واکنش‌هائی را سبب می‌شوند، بهره‌‍وری از این واکنش‌ها نیازمند آموزش و درایت جمع و بستگی به ویژگی‌های شرایط تاریخی و اجتماعی جامعه دارد. در شرایطی مناسب جامعه با درک تأثیر و تأثرهای وارد بر خود و در روند فراگیری جایگزینی و یادآوری آن‌ها را به حافظه جمعی بدل می‌کند و به یاری حافظه تاریخی و عناصر شکل دهنده هویت تاریخی و حافظه فرهگی، به آگاهی و ظرفیت عملی «استعداد» بدل خواهد کرد. حافظه جمعی راهنمای زندگی‌ای بهتر خواهد بود، اگر تحریف و دستکاری نشده بازآفریده شود و برای دستیابی به شناخت و تغییر مورد استفاده قرارگیرد، حافظه‌ای که این انتظار را می‌باید داشت که در بطن خود تناقض‌ها و تضادها بسیار داشته باشد قدرت‌های استبدادی و مذهب، حافظه جمعی و تاریخی را دست کاری و دفورمه و قالب‌گیری می‌کنند، ضمن اینکه نقشی مهم در تقویت فراموشیِ فجایعی که به بار آورده‌اند، دارند. اینان حافظه جمعی و تاریخی خود خواسته می‌سازند، هویت‌سازی می‌کنند، و حافظه سازی‌های سیاسی و اجتماعی و فرهنگی دینی مورد قبول و نیازشان را با به کارگیری اهرم‌های مختلف، از جمله امکان‌های رسانه‌ای و تبلیغی و ترویجی، و نهادهای مختلف کنترل و تقویت می‌کنند. حافظه جمعی و تاریخی تضعیف شده قابلیت دستکاری دارد، به همین خاطر در تلاش‌اند تا با ساختن حافظه جمعی و تاریخی مورد قبول‌شان به زندگی مردم معنای مورد نظر‌شان را بدهند. دموکراسی فراهم آورنده شرایطی ست که حافظه جمعی گروه‌های اجتماعی مختلف، زنان دگراندیشان سیاسی و عقیدتی، و اقلیت‌های دینی و قومی و نژادی پای به میدان اثرگذاری اجتماعی و سیاسی بگذارند. زندگی در محیطی دموکراتیک حافظه جمعی و تاریخی و فرهنگی را در مسیر ایفای‌نقش راهبردی همه گروه‌های اجتماعی در راستای حل مشکلات و اعتلای فردی و اجتماعی تقویت می‌کند. آموزش و آگاهی پیرامون درک اهمیت رخدادها و تجربه‌های تاریخیِ تکراری و چگونگی بدل کردن‌شان به حافظه جمعی و تاریخی در برابر ترفندهائی که حافظه جمعی و تاریخی را در راستای منافع مادی و معنوی‌شان تغییر می‌دهند، پر اهمیت هستند. حافظه جمعی یا «قدرت روح جامعه، که در خودآگاه و ناخودآگاه جمع ذخیره شده است» را حفظ گذشته در زمان حال یا حفظ زمان حال درگذشته  و یادآوری گذشته‌ای که با جمع و گروه در میان گذاشته و یا جمع و گروه درآن گذشته مشترک زیسته اند و یا رمز گردانی و ذخیره گذشته مشترکی که گروه یا ملتی را به یکدیگر پیوند می‌دهد تعریف کرده‌اند. حافظه جمعی، تاریخی و فرهنگی بخش بزرگی از مردم میهمان، این توده‌ی 80 میلیونی حافظ گنجینه‌های تاریخی و فرهنگی چندهزارساله، چگونه رمز گردانی و جایگزین شده است که قاتلی همچون سیدابراهیم رئیسی، رئیس جمهور یک کشور می‌شود. چگونه منافع معنوی و مالی، جهت‌گیری ذهنیت‌ها، شیوه ارزیابی رویدادها و حال نگری‌ها غبار فراموشی بر حافظه جمعی و خاطره‌ها می‌نشانند؟ و 8 کشتار از دگراندیشان و مخالفان را از محرک حافظه جمعی و تاریخی بودن و امی دارند؟ آیا ریشه‌های کاهش تعهد به خواست‌های آزادی‌خواهانه و آزاداندیشانه، ناپایداری حافظه جمعی یا خاطره‌ها به دلیل گسست‌های تاریخی و هویتی است یا توفان بحران هویت فردی و جمعی حافظه‌ها را به تاراج برده، آن حد که دیگر حافظه یا خاطره‌ای فردی و جمعی در این ذهن‌ها برجای نمانده، یا اگر هست خردینه‌هائی دفورمه شده‌اند؟ ماندگاری در حافظه و ذهن، به تکرار و عامل محرک نیاز دارد، به همین خاطر می‌توان مانع از بروز فرایند‌های بازدارنده، به ویژه درمورد رخدادهای تاریخی بود. فراموشی زمینه‌ساز تکرار شدن رخداد فراموش شده خواهد شد.

۱۴۰۱ مهر ۲, شنبه

مبارزات زنان (بخش دوم)

 سخنران: سمانه بیرجندی

مکان: کمیته دفاع از حقوق زنان

زمان: 24 سپتامبر 2022

انتشار در نشریه Bashariyat

شماره:262

صفحه 28

https://bashariyat.org/?page_id=30661#zan24

دوران «اصلاحات» ٨٣-١٣٧۶شرایط اقتصادی- اجتماعی- سیاسی: دولت اصلاحات در راستای ادامه‌ سیاست درهای باز که از «دوران سازندگی» آغاز شده بود، به اقداماتی از جمله تشکیل حساب ذخیره ارزی، اصلاح سامانه مالیاتی، تثبیت نرخ ارز و تصویب و اجرای قانون سرمایه‌گذاری خارجی دست زد، اما و به رغم این اصلاحات نرخ اشتغال در این دوره به طورکلی پایین آمد و به تبع آن نرخ اشتغال زنان نیز کاهش یافت.در این دوره نیز در راستای سیاست‌های درهای باز و بازبینی سیاست‌های سنتی در برخی قوانین اصلاحاتی جزئی به نفع زنان صورت گرفت. از جمله اصلاح قوانین مربوط به سن ازدواج (از ٩ سال به ١٣ سال)، تعیین مصادیق عسر وحرج تغییر قانون سن حضانت که با تلاش تشکل‌های مستقل حامی کودک، ازسه سال به هفت سال رسید و لغو ممنوعیت اعزام دانشجویان دختر به خارج از کشور از مهم‌ترین فعالیت‌های حقوقی این دوره بود. درخواست نهادها و گروه‌های مستقل زنان برای پیوستن به کنوانسیون جهانی رفع همه شکل‌های تبعیض علیه زنان، بالاخره باعث شد که این کنوانسیون از طریق فراکسیون زنان مجلس در دولت نهم، به مجلس راه یابد. اما به رغم تمامی تلاش‌ها در شورای نگهبان متوقف ماند و حتی به شکل مثله شده هم تصویب نشد. درعین حال قوانین مربوط به حضانت، ارث، شهادت، مجازات اسلامی، اشتغال زنان، شرایط طلاق، تابعیت زن، امکان فسخ ازدواج توسط زن، مهریه و نفقه از مهم‌ترین مقررات تبعیض‌آمیز علیه زنان باقی ماند و دولت اصلاحات تا پایان دوره ۸ ساله خود (به جز موردی جزئی در زمینه‌ی حضانت) نتوانست هیچ لایحه‌ای را برای اصلاح این قوانین به مجلس ببرد. در این رابطه تنها کاری که انجام شد تشکیل یک کمیته‌ی حقوقی در مرکز امور مشارکت زنان بود که پیشنهادهایی را برای اصلاح قوانین و مقررات مربوط به زنان ارائه کرد. آن‌طور که از گفته‌های رئیس وقت مرکز مشارکت امور زنان زهرا شجاعی برمی‌آید مهم‌ترین فعالیت این کمیته انتشار دوجلد کتاب نظام جامع حقوقی و قضایی زنان است. این طرح آماده شد اما دیرتر از آن که دولت اصلاحات بتواند آن را به عنوان یک لایحه به مجلس ارائه بدهد.یکی از معدود امکانات در مقابل نسل جدید دختران و زنان جوان که درپی افزایش و تثبیت حضور خود در عرصه‌های عمومی بودند، تلاش برای پذیرفته شدن در دانشگاه‌ها و احیانا چشم‌انداز حضور پرقدرت‌تر در عرصه‌های مدیریتی بود. بنابراین یکی از دستاوردهای تلاش زنان در این راستا حضور پررنگ آنان در نتایج کنکور دانشگاه‌ها و افزایش چشم‌گیر آنان در میان پذیرفته‌شدگان کنکور بود، به گونه‌ای که تعداد زنان و دختران پذیرفته شده در کنکور دانشگاه‌ها در سال ٨٣ رشد ۴٧ درصدی را نشان داد. اما و به رغم تلاش‌های خستگی‌ناپذیر زنان و دختران محدودیت‌ها و ممنوعیت علیه زنان همچنان به شکل‌های مختلف ادامه داشت.مشارکت‌های فرهنگی، هنری و ورزشی زنان، از آن بابت که عمدتا ناشی از تلاش خود زنان بوده است، در دو دوره‌ ریاست‌جمهوری اصلاح‌طلبان رشد چشمگیری داشت. نرخ رشد تعداد زنان ناشر در سال‌های ٧۶ تا ٧٩ بیش از ۵۶ درصد و نرخ رشد تعداد زنان نویسنده بیش از ٣٠٠ درصد بوده است. تعداد مکان‌های ورزشی و کلاس‌های آموزش ویژه نیز در این سال‌ها افزایش چشم‌گیری داشتند.حمایت غرب از سیاست‌های نیم‌بند حاکمیت و رشد آمارها به نفع زنان نیز، راه‌ را برای تلاش‌های زنان هموارتر می‌کرد. جایزه‌ی صلح نوبل به شیرین عبادی در سال ٨٢ به نوعی حمایت و تشویق غرب از این سیاست‌ها و توجه به رشد آمارها به نفع زنان بود. رشد چشمگیر ان.جی.او‌های زنان در جهت کانالیزه کردن مطالبات روز‌افزون زنان و حضور گسترده زنان در فضای مجازی و رشد وبلاگ‌ها و وب‌سایت‌ها در این دوره، نیز از علائم مشخصه‌ی تلاش زنان برای حضور بیشتر در عرصه‌ی عمومی و سیاست‌های نسبتا روادار حاکمیت در این مورد بود.با این همه عرصه‌‌های عمومی برای زنان بسیار محدود بود و آنچه به دست می‌آمد بیشتر حاصل تلاش خود زنان بود. خاتمی نام هیچ وزیر زنی را به مجلس نداد و تنها ریاست سازمان محیط زیست تمامی ٨ سال ریاست جمهوری وی در دست معصومه ابتکار بود.مرکز مشارکت امور زنان از مراکزی بود که در این دوران تاسیس شد و در آبان ٧۶ با حکم رئیس جمهور آغاز به کار کرد و ریاست آن از همان موقع به مدت ٨ سال به زهرا شجاعی سپرده شد. زهرا شجاعی در این مورد اظهار داشت: «یکی از کارهای این مرکز وارد کردن مباحث زنان به برنامه‌ی سوم و ایجاد محتوی جنسیتی در برنامه‌ چهارم توسعه بود. در برنامه‌ی پنج ساله سوم فقط یک ماده راجع به زنان داشتیم، یعنی ماده‌ی ١۵٨، اما در برنامه‌ چهارم بیش از ۴٣ بند و ماده و عبارت راجع به زنان وجود داشت. در واقع در دوره خاتمی نوعی جریان‌سازی جنسیتی اتفاق افتاد در حالی که در برنامه‌‌های اول و دوم توسعه در دولت رفسنجانی هیچ قانون و ماده‌ای در باره‌ی زنان وجود نداشت.» اما تاکنون تکلیف این ۴٣ بند و ماده به سرانجام نرسیده است. شجاعی در آن زمان اظهار داشت که این قانون‌ها مصوب مجلس است و هر دولتی سرکار بیاید موظف به اجرای آن‌هاست اما تا به حال کسی خود را موظف به اجرای آن‌ها ندانسته است. اما و به واقع جریان‌سازی جنسیتی که زهرا شجاعی به آن اشاره می‌کند عمدتا از پایین و بیشتر توسط خود زنان اتفاق افتاد و حاکمیت که برای جلب حمایت و تشویق غرب از آن بهره می‌برد تا حدی آن را روا داشت.تعداد زنان داوطلب برای انتخاب در مجلس افزایش یافت؛ در انتخابات سراسری شوراهای شهر و روستا درصد نامزدهای زنان بسیار چشمگیر بود و همه این‌ها بیش از اینکه ربطی به وضع قوانین و ایجاد امکانات به نفع زنان داشته باشد حاصل تلاش‌های خود زنان بوده است. دولت به رغم شعار توسعه سیاسی، توجه به حقوق شهروندی، آزادی بیان و برجسته کردن حقوق زنان، همچنان بر نقش محوری زنان در بنیاد خانواده اصرار و تاکید می‌ورزید: «زن در نظر ما عزیز است و دارای نقش اساسی در جامعه و نقش محوری در خانواده است. زن، مدار و محور خانواده است. یعنی مدیر خانه است. زن یعنی مادر، و مادر بودن بزرگترین امتیاز و افتخار بشری است و خواسته‌های زنان پس از اشتغال به ترتیب همچنان افزایش مراکز فرهنگی و تفریحی، آزادی و امنیت، بهبود مسائل معیشتی، باور به توانایی‌های زنان، امکانات تحصیلی و اصلاح قوانین و مقررات مدنی و جزایی تبعیض آمیز علیه زنان بوده است. بنابراین تغییراتی که در این دوره در مورد زنان انجام شد مثل دوره قبل بیشتر ایجاد ویترینی جذاب برای نشان دادن به غرب بود و زنان همچنان درگیر مسائل گذشته بودند: تبعیض در تمامی عرصه‌ها.جنبش دموکراسی خواهی، دولت «اصلاحات» و سازمان‌های غیردولتی نادیده گرفتن حقوق زنان و حتی بازپس گرفتن آنچه داشتند مطمئنا یکی از دلایل اصلی حضور زنان در عرصه‌ مبارزه و تداوم این حضور بود. همانطور که گفته شد آن گروه از زنان چپ که پس از تحمل زندان و محرومیت‌های بسیار جان سالم به در بردند به همراه زنانی دیگر که با روی کار آمدن نظام سیاسی جدید خانه‌نشین شدند یا در جامعه و خانواده محدودیت‌های جدیدی به آنان تحمیل شد، ابتدا با ایجاد محافل و تشکل‌های غیررسمی به طرح مطالبات زنان و ضرورت ایجاد جنبش مستقل زنان پرداختند و تجربه کار مستقل و زنانه را به آزمایش گذاشتند.با پایان یافتن جنگ ایران و عراق که همواره توجیه کننده‌ تمامی کاستی‌ها، سرکوب‌ها و خفقان‌های موجود بود و گذشت یک دهه از آن و عدم پاسخگویی حاکمیت جدید به منافع گروه‌ها و طبقات، به ویژه زنان، در اواخر دهه‌ ۶۰ و اوایل دهه‌ ۷۰، نارضایتی‌های مردم از شرایط حاکم به اوج خود رسید. در این دوره شاهد رشد گروه‌ها، محافل و تشکلات علنی هستیم. درست در همین زمان است که زنان آماده ترک محافل خانگی شدند؛ حضور خود را علنی کرده و مطالبات خود را مطرح کردند. و همانطور که گفته شد یکی از نقاط عطف آن برگزاری علنی ٨ مارس در شهر کتاب و طرح مطالبت‌شان بود. در این دوره شاهد عملکردهای متناقضی بودیم: از یک جانب تلاش‌هایی توسط «افراد سرخود» برای حذف عناصر رادیکال جنبش‌ها: اقداماتی همچون «قتل‌های زنجیره‌ای» و مشابه آن؛ و از جانب دیگر ترغیب و سپس اجبار گروه‌های معتدل‌تر جنبش به محدود کردن فعالیت‌هایشان در چارچوب ان. جی. او‌ها. بنابراین محافل و گروه‌ها ملزم به ثبت خود به شکل ان.جی. او (سازمان غیردولتی) شدند. گرچه بودند گروه‌های بسیاری که هرگز این کار را نکردند.به این ترتیب دولت حاکم تلاش کرد جنبشی را که می‌رفت از دستش خارج شود مهار کرده و در اختیار خود بگیرد. دولت جدید که شعار جامعه‌ مدنی و گفتگوی تمدن‌ها را می‌داد برای مهار کردن جنبش اعتراضی مردم و کانالیزه کردن آن در جهت اهداف خود راهکار ان.جی‌.او را مناسب یافت. این سازمان‌ها از اواخر قرن ۱۹ کم‌کم شکل گرفتند و در عصر جهانی‌سازی اهمیت بسیار یافتند و با بودجه‌های کلانی از جانب نهادهای بین‌المللی، از جمله بانک جهانی اداره می‌شوند. هدف و رسالت این سازمان‌ها در کاهش نقش حکومت و برجسته شدن نقش بازار، ظاهرا تقویت دموکراسی است. اما در اصل هدف آن‌ها میانجی‌گری بین دولت و مردم است و احتمالا رسیدن به راه حلی میانه، کنترل و یا کانالیزه کردن اعتراضات مردمی در مسیری «کم دردسرتر» و غیررادیکال. بنابراین، سازمان‌های غیردولتی نهادهایی هستند که به موازات و برمتن جنبش‌های اجتماعی موجود و جایی شکل می‌گیرند که جنبشی وجود داشته باشد و هدف همانطور که گفته شد کنترل و کانالیزه کردن پتانسیل جنبش است.

۱۴۰۱ شهریور ۱۰, پنجشنبه

"بزرگترین ناپدید شدن قهری در ایران" در تابستان ۱۳۶۷

 




عفو بین‌الملل، اعدام‌شدگان سال ۱۳۶۷ در ایران را ناپدیدشدگان قهری قلمداد کرده و از شورای حقوق بشر سازمان ملل خواسته تا ساز و کاری برای تحقیق در این زمینه فراهم آورد.


به گزارش دویچه وله، سازمان عفو بین‌الملل به مناسبت ۳۰ اوت، روز جهانی ناپدیدشدگان قهری، در گزارش مفصلی به موضوع ناپدیدشدگان قهری در کشورهای ایران، سوریه، آرژانتین، سریلانکا و زیمبابوه پرداخته است.

بازداشت ۱۴ بهایی در مازندران؛ ۲۵ بهایی در فارس به منع خروج از کشور و تبعید محکوم شدند

 


در ادامه موج بازداشت بهاییان و فشار بر آن‌ها به‌ویژه در ماه‌های گذشته، ۱۴ بهایی دیگر روز چهارشنبه، نهم شهریور، در استان مازندران بازداشت شدند.


سایت «حقوق بشر در ایران» در گزارشی هویت این ۱۴ نفر را بیتا حقیقی، انیس سنایی، گلبن فلاح، هنگامه علیپور، افسانه نعمتیان، مجیر صمیمی، مانی قلی‌نژاد، نازنین گلی، سام صمیمی، ساناز حکمت‌شعار، مهسا فتحی، سامیه ‌قلی‌نژاد، نگار دارابی و بسیر صمیمی اعلام کرده است.

اعتصاب غذای دوباره بهنام موسیوند، زندانی سیاسی، به‌رغم وضع وخیم جسمی


بهنام موسیوند، زندانی سیاسی، در پی انتقال به زندان رجایی‌شهر با وجود وخامت وضعیت جسمانی‌اش بار دیگر اعتصاب غذا کرده است.

آرش صادقی، کنشگر مدنی و زندانی سیاسی پیشین، شامگاه چهارشنبه، نهم شهریور، در توئیتی ضمن اعلام این خبر گفت که آقای موسیوند در تماس با خانواده‌اش گفته است که «به محض انتقال به انفرادی وارد اعتصاب غذا شده و از خوردن قند و نمک امتناع کرده است و فقط آب می‌نوشد.»

بانک مرکزی جمهوری اسلامی دولت حسن روحانی را به «توقف انتشار و سانسور آمار تورم» متهم کرد

 


بانک مرکزی جمهوری اسلامی در پاسخ به «تشکیک رسانه‌های منتقد دولت نسبت به کاهش چشمگیر نرخ تورم در یک سال اخیر» گفته است که «توقف انتشار و سانسور آمار نرخ تورم در دولت گذشته از آذرماه ۱۳۹۷ با تصمیم عبدالناصر همتی رئیس‌کل وقت بانک مرکزی صورت گرفت».


به گزارش خبرگزاری ایرنا، در روزهای اخیر مقامات دولت ابراهیم رییسی از کاهش نزدیک به ۲۰ درصدی نرخ تورم نسبت به زمان خاتمه دوره دولت حسن روحانی خبر داده و گفته‌اند که این محاسبه براساس آمار بانک مرکزی در مورد تورم صورت گرفته است.

۱۴۰۱ شهریور ۹, چهارشنبه

خامنه‌ای و رئیسی در «ایرانِ موازی» / «چه‌کسی اطلاعات نادرست و باورنکردنی می‌دهد؟»

 

زیتون – علی خامنه‌ای، رهبر جمهوری اسلامی ایران، درباره‌ میزان موفقیت و ویژگی‌های بارز دولت رئیسی، به ذکر مواردی پرداخت که تطابق آن با وضعیت واقعی زندگی مردم و کیفیت حکمرانی دولت، ناممکن است.


خامنه‌ای صبح روز سه‌شنبه در دیدار با رئیس‌جمهور و اعضای هیئت دولت، اعلام کرد: «به نظر من مهمترین توفیق این دولت زنده کردن امید و اعتماد در مردم است، مجموع عملکرد دولت چه شخص رئیس‌جمهور محترم، چه مسئولین در بخشهای مختلف به مردم این احساس را داد که دولت وسط میدان است، مشغول کار است، دارد تلاش می‌کند.»

اختصاص میلیاردها تومان از جیب مردم برای مراسم اربعین

 


پول نفت برای ابقا در سمت


با دستور خجسته مهربانی شرکت ملی نفت مبلغ ۲۵۰ میلیارد ریال جهت کمک به ستاد اربعین ایلام مصوب گردید


از زمان شروع پیاده روی اربعین تا کنون اهدا این بودجه به ستاد اربعین ایلام بی سابقه بوده است.

مریم اکبری‌منفرد، زندانی سیاسی برای سه ماه از ملاقات محروم شد

 


به گزارش سازمان حقوق بشر ایران قوه قضائیه ایران در حکمی، مریم اکبری منفرد، زندانی سیاسی را برای سه ماه از ملاقات محروم کرده است.


خانم منفرد دراوایل شهریور ماه توسط یکی از مسئولان زندان مورد ضرب و شتم قرار گرفته بود و گفته شده جکم صادر شده در همین ارتباط است.سازمان حقوق بشر ایران به نقل از «یک منبع مطلع» گفته است: «مریم اکبری منفرد در حالی از ملاقات با خانواده‌اش محروم می‌شود که او از تماس تلفنی عادی و معمولی مثل سایر زندانیان محروم است و تماس های‌تلفنی این زندانی سیاسی با خانواده اش در حضور مامور حراست زندان صورت می‌گیرد»

۱۴۰۱ شهریور ۷, دوشنبه

پس از بازداشت دو زن و پلمب یک پاساژ در شیراز، تجمع محجبه‌ها هم برگزار شد

 





در ادامه واکنش‌ نهادها و شخصیت‌های حکومتی در شیراز به دعوای شخصی چهار زن بر سر حجاب اجباری و پس از پلمب شدن پاساژِ محل این دعوا، روز سه‌شنبه هشتم شهریور یک تجمع رسمی نیز در حمایت از آمرین به حجاب در مقابل این پاساژ برگزار شد.


به گزارش رادیو فردا، همزمان فرمانده انتظامی استان فارس نیز از بازداشت دو خواهر ۲۸ و ۳۹ ساله خبر داد با این اتهام که این دو «عاملین ضرب و شتم و هتاکی به همسر شهید منصور خادم صادق» بوده‌اند.

۱۴۰۱ شهریور ۶, یکشنبه

سه شهروند مسیحی جهت اجرای حکم حبس احضار شدند ممانعت از اعزام زهره سرو به بیمارستان با بهانه تراشی مسئولان زندان

 


سه شهروند مسیحی جهت اجرای حکم حبس احضار شدند


ژوزف شهبازیان، سمیه (سونیا) صادق و مینا خواجوی قمی، شهروندان مسیحی طی ابلاغیه‌ای جهت اجرای حکم حبس به دادسرای اوین احضار شدند.


به گزارش هرانا، بر اساس ابلاغیه ی که روز دوشنبه ۷ شهریورماه، توسط شعبه یک اجرای احکام دادسرای عمومی و انقلاب اوین صادر و به ایمان سلیمانی وکیل مدافع این شهروندان ابلاغ شده است، از این شهروندان خواسته شده تا ظرف مدت ۱ روز از زمان درج این ابلاغیه در سامانه ثنا در شعبه مذکور حاضر شوند.

۱۴۰۱ شهریور ۵, شنبه

مبارزات زنان ایرانی

سخنران: سمانه بیرجندی

مکان: کمیته دفاع از حقوق زنان

زمان:27 اگوست 2022

انتشار در نشریه بشریت

شماره 261

صفحه :11

https://bashariyat.org/?page_id=30473#za27


 شرایط اقتصادی اجتماعی سیاسی: در دوره ریاست جمهوری رفسنجانی و هم‌زمان با افزایش درآمدهای نفتی و دریافت وام‌های خارجی، دولت، سیاست درهای باز اقتصادی را به اجرا درآورد. سیاست درهای باز اقتصادی، بازبینی سیاست‌های غیرمدرن، از جمله در مورد زنان را نیز الزامی می‌کرد. از طرف دیگر پس از سرکوب‌های دهه‌ شصت و از بین رفتن سازمان‌های سیاسی و به تبع ‌آن سازمان‌های زنان، بعد از یک فطرت چند ساله نیروهای باقی‌مانده از این جریانات جانی تازه گرفتند و به بازسازی و ترمیم خود پرداختند. حضور زنان در فعالیت‌های اقتصادی که به ‌واسطه‌ سرکوب‌ها، اخراج‌ها و پاکسازی‌های دهه‌ ۶۰ بسیار کاهش یافته بود مجددا افزایش یافت و نرخ ثبت‌نام زنان و دختران جوان در کلیه مقاطع تحصیلی رشد چشمگیری داشت. زنان علاوه بر حضور هرچه بیشتر در عرصه‌های اقتصادی، فرهنگی، سیاسی و اجتماعی سیاست‌های سنتی در مورد خود را به چالش گرفته و به طرح مطالبات ‌پرداختند. جنگ طولانی بین ایران و عراق گروه دیگری از زنان را نیز به عرصه‌ عمومی و متعاقبا به عرصه‌ مبارزات جنسیتی کشاند، زنانی که در پشت‌ جبهه‌ها فعالیت می‌کردند و تا پایان یافتن جنگ با حاکمیت اسلامی احساس هم هویتی می‌کردند، با پایان یافتن جنگ بسیاری از سیاست‌های جاری در مورد زنان را با حقوق انسانی خود در تناقض دیدند و به طرح مطالباتی در چارچوب باورهای خود پرداختند. بنابراین در این دوره نه تنها حضور بخش‌های مختلف زنان در عرصه‌ عمومی بسیار افزایش یافته بود، بلکه زنان به نقد شرایط خود نیز می‌پرداختند و خواستار بهبود شرایط و وضعیت خود بودند و رشد تحرکات و فعالیت زنان مزید بود بر سیاست‌های درهای باز اقتصادی که بازبینی سیاست‌های سنتی به ویژه درمورد زنان را الزامی می‌کرد. به همین دلیل در این دوره شاخص توسعه‌ جنسیتی رشد چشمگیری داشت و تغییراتی در قوانین به نفع زنان صورت گرفت. مصوبه‌هایی همچون استفاده بانوان از معذوریت خدمتی در دوران بارداری، برابری دیه زن و مرد در تصادفات رانندگی، حمایت از زنان و دختران بی‌سرپرست و اصلاح مقررات مربوط به طلاق و محاسبه مهریه به نرخ روز، قانون قاضی مشاور، قانون سختی کار برای پرستاران و همسران جانبازان، احیای پلیس زن و… ایجاد دوره‌ی آموزش مدیریت دولتی برای زنان و ورود زنان به دانشکده وزارت امور خارجه از اقداماتی بود که در سطح قوانین به نفع زنان صورت گرفت.اما به رغم حضور بیشتر زنان در عرصه‌ی فرهنگی و مطبوعاتی و افزایش تعداد مجلات و فصلنامه‌های زنان توسط گرایش‌های همسو با سیاست‌های کلی حاکمیت، محدودیتی که از اوایل قدرت‌گیری حاکمیت جدید بر روزنامه‌های زنان سکولار آغاز شده بود همچنان با ابعاد گسترده‌ تا محو کامل آن‌ها ادامه یافت. تاسیس تشکل‌های زیست محیطی و خدماتی زنان و کودکان، تولد نهاد رابطین بهداشت برای کمک به زنان روستاها وشهرهای دورافتاده در وزارت بهداشت، وشرکت زنان درمسابقات ورزشی بین‌المللی از جمله تاثیرات تعامل میان نهادهای مستقل زنان و زنان در دولت در این دوران بود. قبل از دوره‌ «سازندگی» زنان حضور بسیار کمرنگی در عرصه‌ قدرت سیاسی داشتند که از آن جمله می‌توان به تشکیل شورای فرهنگی اجتماعی زنان در دهۀ ۶۰، حضور منیره گرجی در مجلس خبرگان قانون اساسی، حضور اعظم طالقانی ومرضیه حدیدچی دباغ در مجلس اشاره کرد. در دوره‌ «سازندگی» این حضور پررنگ‌تر شد. از جمله شکل‌گیری دفتر امور زنان در ریاست جمهوری بود که در واقع اولین تشکیلات اجرایی زنان در جمهوری اسلامی است. تا پایان دوره رفسنجانی این تشکیلات در اکثر دستگاه‌های اجرایی دفتر داشت و به مسایل زنان می‌پرداخت. از قوه قضاییه نیز یک نماینده (دختر آیت‌الله یزدی) در دفتر امور زنان حضور داشت که به قول خانم حبیبی ثمره‌ آن تصویب قوانینی به نفع زنان بود. احیای بخش پژوهش‌ در حوزه‌ زنان و طرح تهیه شناسنامه زنان جهان با هدف آشنایی با وضعیت زنان در ابعاد مختلف سیاسی، اجتماعی، اقتصادی، فرهنگی و… از دیگر اقدامات این تشکیلات بود. تعداد نمایندگان زن در مجلس این دوره نیز افزایش یافته و به ۱۴ کرسی رسیده بود. در دوره‌ سازندگی، گزارشگر ویژه حقوق بشر سازمان ملل به ایران آمد اما وضعیت زنان ایرانی را در گزارش خود محکوم نکرد. شرکت زنان منتخبِ حاکمیت در کنفرانس جهانی زنان در پکن اولین حضور گروهی از زنان ایرانی در یک کنفرانس بین‌المللی در رابطه با زنان بود و احتمالا تاثیراتی نیز بر اندیشه‌ این زنان در مورد حقوق جنسیتی داشته است. پس از کسب قدرت، حکومت اسلامی برای تثبیت قدرت خود به حذف و سرکوب مخالفان از عرصه‌های سیاسی و اجتماعی پرداخت و جنگ ایران و عراق از این بابت فرصت مناسب را در اختیارش قرار داد. نیروهای مخالف اعم از چپ، سکولار و حتی نیروهای اسلامی مخالفِ رژیم در قدرت سرکوب و حذف شدند، بسیاری نیز به خارج گریختند. مطبوعات، احزاب و تشکل‌های صنفی یا تعطیل شدند یا به دستگاه‌های تبلیغاتی حکومت تبدیل شدند، بنابراین عرصه‌ عمومی بسیار محدود شد. سازمان‌های نوپای زنان و مطالبات آن‌ها که در دوره‌ انتقالی قدرت به رژیم اسلامی، از طریق زنان چپگرا، لیبرال دمکرات و ملی‌گرایان ایجاد شده بود نیز در دوره‌ سرکوب به همراه سایر جریان‌های اجتماعی سرکوب و حذف شدند و «جنبش زنان» بار دیگر دچار افول شد. عواملی که باعث این افول شد. هم‌سرنوشتی و وابستگی نظری تشکل‌های زنانه و مبارزات آنان به جریان‌های سیاسی اپوزیسیون از یک طرف باعث فقدان گفتمان فمینیستی مستقل از ایدئولوژی‌های سیاسی این سازمان‌ها و غالب بودن ایدئولوژی‌ها و اولویت مبارزه‌ کلان بر کنش‌های جنسیتی در این جریانات زنانه بود و از طرف دیگر باعث شد به همراه سازمان‌های مادر سرکوب شده و یا متلاشی شوند از طرف دیگر به حاشیه رانده ‌شدن زنان فعال و یا تنزل منزلت اجتماعی و حذف تدریجی آنان از عرصه‌ عمومی توسط حکومتِ اسلامی که از طریق اعمال حجاب اجباری، پاکسازی زنان نخبه، رد صلاحیت قضات زن و مجبور کردن زنان کارمند به بازنشستگی پیش از موعد آغاز شد و تا تعطیلی نشریات زنان و محرومیت‌های تحصیلی دانشجویان مخالف حکومت پیش رفت، بخش زیادی از زنان را از عرصه‌های اقتصادی، سیاسی، اجتماعی و فرهنگی حذف کرد و مجموعه این عوامل باعث شد که نه فقط زنان فعال که بخش زیادی از کل زنان جامعه از صحنه جامعه خارج شده و تا سال‌ها زنان، فعالیت‌ها و مطالبات‌شان نامرئی شود.اما خروج اجباری زنان از عرصه‌‌های عمومی، فرصتی ناگزیر برای بازاندیشی و بازنگریِ خود، به ویژه برای زنان فعال بود. در این دوره‌ افول، زنان مبارز فرصت مناسبی برای استقلال از سازمان‌هایی یافتند که مسئله‌ جنسیتی جزو الویت‌هایشان نبود و فرصت‌ یافتند تفسیرهای فمینیستی برخاسته از پرسش‌های خود را کشف و یا ابداع کنند. در واقع فرصتی بود برای ایجاد رویکردی انتقادی به گفتمان‌های مسلط مردانه. زنان اعم از اسلامی، چپ و یا به طور عام سکولار در صدد تبیین خود و موقعیتشان برآمدند و مخاطب اصلی انتقادات خود را همان نظریاتی قرار دادند که قبلا از آن متاثر بودند. به عنوان مثال زنان مسلمان (منتقد قدرت حاکم) به نقد قوانین و محدودیت‌های اجتماعی و سیاسی که سیاست ‌مردان برآنان تحمیل کرده بودند، پرداختند و گفتار انتقادی خود را در چارچوب مفاهیم درون‌دینی عرضه کردند. زنان چپ با نقد مکاتب مختلف و عملکرد مردسالارانه‌ی گروه‌های سیاسی چپ، درچارچوب مفاهیم مارکسیستی گفتمانی جدید برای خود اتخاذ کردند. زنان سکولار (غیرمارکسیست و غیرمسلمان) عموما با رویکردی سکولار به نقد قوانین، سیاست‌ها و رویه‌های حکومتی، درچارچوب حقوق بشر برآمدند و سعی کردند گفتمان ویژه‌ خود را توسعه دهند. بنابراین در این دوره دستِ‌کم سه گفتمان در «جنبش زنان» به وجود آمد: گفتمان سوسیالیستی، گفتمان لیبرالی (متاثر از آموزه‌های حقوق بشر) و گفتمان اسلام‌گرایان منتقد. این سه گفتمان هریک بنا به دوری و نزدیکی‌شان به سیاست‌های حاکم و داشتن یا نداشتن حاشیه‌ امنیتی، برای فعالیت‌ها و طرح مطالباتشان سیاست‌های نسبتا متفاوتی را در پیش گرفتند: محافل زنانه: یکی از اولین انگیزه‌های شکل‌گیری محافل زنانه، حمایت از خانواده‌های زندانیان سیاسی و خانواده‌های اعدام‌شدگان و رسیدگی به آنان تحت عنوان دوره‌های زنانه بود. این دوره‌ها کم‌کم تبدیل به محافل شدند که در روند رشد خود با نگاه انتقادی به روابط جنسیتی در احزاب و سازمان‌های مادر و انتقاد به حاشیه‌ای بودن مسائل زنان در این سازمان‌ها و احزاب، به فرودست بودن زنان توجه کرده و هدف اصلی خود را جایگزین‌کردن آرمان‌های زنانه به جای آرمان سیاسی چپ و یا تلفیق آرمان‌های زنانه با آرمان‌های چپ تعیین کردند. بنابراین مسئله‌ زنان در مرکز توجه محافل قرار گرفت. زنانی که از عرصه‌ فعالیت سیاسی و اجتماعی رانده شده بودند در روند فعالیت محفلی هویت جمعی از دست رفته خود را تجدید کرده و به تدریج به حساسیت و خودآگاهی جنسیتی دست یافتند. این محافل تلاش می‌کردند با ارائه‌ یک بدیل آرمانی شکست جنبش چپ و خلا‎‎ءهای عقلانی و تئوریک ایجاد شده پس از این شکست را جبران کنند و در شرایطی که فضا بسیار امنیتی شده بود فضاهایی برای فعالیت جمعی زنان فراهم کنند. بنابراین حساسیت و آگاهی جنسیتی بیش از آن که انگیزه‌ شکل‌گیری این محافل باشد دستاورد آن بود که در روند فعالیت محافل به دست آمد و مسئله‌ زنان به تدریج به موضوع اصلی فعالیت محافل تبدیل شد.این محافل که به واسطه‌ شرایط اختناق بدون ارتباط با هم شکل گرفته بودند در اوایل دهه‌ ۷۰ به تدریج به وجود یک‌دیگر پی‌برده و روابط بینِ‌محفلی ایجاد کردند. آشنایی محافل با یک‌دیگر بتدریج و از طریق شرکت در مراسم بین محفلی ۸ مارس بود و بتدریج و به موازات بازشدن فضا، آمد و شد اعضای محافل به مراسم یک‌دیگر افزایش یافت. محافل در طی زمان تنوع شکلی پیدا کردند و دچار تحولاتی ساختاری وموضوعی شدند. در نیمه‌ی دوم ۶۰ محفل‌ها عمدتا به صورت مراسم تفریحی و جشن‌های فرهنگی و هنری موقت بودند وسپس به تدریج جمع‌های ثابت‌تری به شکل اردوهای دوره‌ای فرهنگی- تفریحی نیز پدیدار شده و سرانجام در ابتدای دهه‌ ۷۰ فرم‌های تکامل‌یافته‌ آن به صورت هسته‌های ثابت مطالعاتی پدیدار شدند. بنابراین این محافل، نهادهای خودجوش، غیرعلنی، عموما تک جنسیتی و جنسیت محور بودند و هدف نهایی آن‌ها عموما «آگاه سازی» زنان بود و خروجی خاصی هم به جز اعضای «آگاه شده» نداشتند. تغییر سیاست‌های حاکم در دهه‌ ۷۰ تاثیر مستقیمی بر محتوا و چگونگی گسترش فعالیت این محافل داشت.

۱۴۰۱ مرداد ۱۰, دوشنبه

با جمهوری اسلامی ایران خشونت علیه زنان ایران ادامه دارد

 مقاله: با جمهوری اسلامی ایران خشونت علیه زنان ایران ادامه دارد

سمانه بیرجندی

نشریه آزادگی

شماره 309

صفحه:9

https://www.azadegy.de/?page_id=35584#ba


سازمان ملل متحد روز25 نوامبررا روزجهانی منع خشونت علیه زنان اعلام داشته است. پدیده زشت خشونت علیه زنان، مواردی ازآنرا حتی درجوامع پیشرفته هم میتوان مشاهد کرد، اما تعمیم ومقایسه پدیده خشونت غیردولتی علیه زنان که بدون شک نمونه هائی ازآن درجواع پیشرفته نیز وجود دارد با آپارتایدجنسیتی وخشونت دولتی که درایران علیه زنان اعمال میشود اصلاً قابل قیاس نیست وخطااست اگرآنچه که با استقرارجمهوری اسلامی وطی 42سال گذشته برسرزنان آمده است را درمقوله خشونت عام علیه زنان مورد بررسی قرارداد. برخلاف تحلیل های عوافریبانه واصلاح طلبانه، ستمی که حکومت وقوانین جمهوری اسلامی برزنان ایران اعمال کرده ومیکند فقط ناشی از یکسری تبعیص ها وکمبودهای قانونی نیست که اگراصلاحاتی دراین زمینه صورت گیرد واین تبعیض ها به “تدریج” برداشته شوند! زنان ایران به حقوق خود دست یابند! کسانیکه با عمومیت دادن رواج خشنونت علیه زنان به همه جوامع بشری تلاش دارند جنایات وخشونت فاشیسم مذهبی مردسالاروزن ستیزحاکم برایران را کم رنگ جلوه دهند یا نادان اند ویا اینکه هنوزگوشه چشمی دارند به اصلاح حکومت داعشی جمهوری اسلامی.آری همه روزه مواردی ازخشونت علیه زنان حتی درپیشرفته ترین جوامع دیده میشود، ولی تفاوتش با ایران دراین است که درآنجا همه چیزاعم ازقانون وفرهنگ وآموزش وپرورش وکل جامعه وحکومت برضد خشونت علیه زنان است ومجرمین به شدیدترین وجه مجازات میشوند، اما درایران زیرسلطه فاشیسم مذهبی مردسالارجمهوری اسلامی گذشته ازاینکه ساختارحکومتی وحقوقی وفرهنگی وآموزشی حکومت اسلامی خشونت زا وحشونت پرور، سنت های عقب مانده قبیله ای وعشیره ای نیزدرخدمت حکومت زن ستیزاسلامی قرارگرفته اند تا درقرن 21 چهره وحشیانه حکومتی ر ا به نمایش بگذارند که علناً وبا بی پروائی درمقابل دیدگان بشریت متمدن، با وقاحت به این خشونت ورزی علیه زنان افتخارمیکند وآنرا اجرای “قوانین الهی” میداند!برشمردن موارد خشونت وشرح جنایاتی که جمهوری اسلامی طی 42 سال حکمرانی خود درحق زنان ایرانزمین مرتکب شده است، وبرشمردن نام هزاران زن آزاده ای به جرم حق خواهی وعدالت جوئی دستگیروزندانی و شکنجه واعدام شده اند دراین مختصرنمی گنجد که آن داستان غمبار،مثنوی صدمن کاغذ است. دراینجا فقط میخواهم به بهانه روزجهانی منع خشونت علیه زنان به سه نکته اساسی اشاره کنم.خشونت علیه زنان ایران ذات جمهوری اسلامی است و تا این حکومت وجودداردخشونت علیه زنان نیزوجودخواهدداشت. پایه ویکی ازاصول بنیادی انقلاب اسلامی خصلت زن ستیزی و به اسارت درآوردن زنان ایران بوده وهست. تبدیل زنان به ابزاروتابعی ازاراده مردان جانمایه تفکر پوسیده حکومتگران اسلامی است که متأسفانه حتی جامعه روشنفکری ایران واحزاب وگروههای سیاسی ایران چه پیش وچه پس ازقدرت گیری فاشیسم مذهبی درایران نتوانستند این واقعیت را درست ببیند ونتیجه این شدکه جنبش زنان روشنفکرومبارزایران که درست چندهفته پس ازتسلیم شدن نظام گذشته به آخوندهای معمم ومکلاپرچم قیام علیه خمینی را برافراشته بود تنها گذاشته شد.دراعمال خشونت حکومت اسلامی علیه زنان ایران، فقط حکومت زن ستیز وخشونت پرورنیست که صحنه گردان تداوم خشونت علیه زنان درجامعه است، بلکه عدم حساسیت وبی تفاوتی مردان جامعه نیزنقش مهمی درادامه وترویج خشونت علیه زنان ایران دارد واین بی تفاوتی مردان نسبت به ظلم وستم مضاعفی که برزنان ایران تحمیل شده است، حکومتگران جمهوری اسلامی را درخشونت ورزی علیه زنان گستاخ ترکرده است. بنابراین مردان ایرانی اگرنمیخواهند شریک جرم خشونت حکومت داعشی جمهوری اسلامی علیه مادران، همسران،خواهران ودختران خودباشند میبایستی درهرحال وهمه جا مدافع حقوق پایمال شده زنان ایران باشند. با توجه به اینکه خصلت زن ستیزی وخشونت ورزی ذات وسرشت جمهوری اسلامی است، برای جنبش زنان ایران ومبارزه حق طلبانه آنان، گذرازاین حکومت زن ستیزتنها گزینه موجود درراه آزادی و استقلال وبرابری است. مطالبات وخواسته زنان ایران مطالباتی نیست که درچهارچوب جمهوری اسلامی قابل تحقق باشد. روی همین اصل است که مبارزه زنان ایران دربرچیدن نظام اسارت باروزن ستیز جمهوری اسلامی نقش برجسته ای دارد وبی تردید درساختن ایران نوین وپی ریزی یک دمکراسی پایدار، زنان آزاده ایرانزمین نقش اساسی ایفا خواهندکرد . قتل های ناموسی – در قوانین ایران مواردی در نظر گرفته شده تا افرادی که مرتکب “قتل‌های ناموسی” می‌شوند از مجازات‌های سنگین معاف کند. همچنین به دلیل در نظر گرفتن مجازاتی سبک در برای قتل فرزند توسط پدر (سه تا ده سال‌ زندان)، بسیاری از قتل های ناموسی با تکیه بر همین نقص قانونی به وقوع می پیوندد. یکی از مواردی که به دلیل قتل بی رحمانه دختری نوجوان مورد توجه رسانه ها و افکار عمومی قرار گرفت، رومینا اشرفی دختر ۱۳ ساله تالشی که با انگیزه ناموسی به دست پدرش کشته شد. پدر این نوجوان نهایتا توسط دادگاه به ۹ سال حبس محکوم شد. جنایت‌های ناموسی یا قتل ناموسی به ارتکاب خشونت و اغلب قتل زنان یک خانواده به دست مردان خویشاوند خود گفته می‌شود.این زنان به علت «ننگین کردن شرافت خانواده خود» مجازات می‌شوند. این ننگ موارد گوناگونی را شامل می‌شود از جمله خودداری از ازدواج اجباری، قربانی یک تجاوز جنسی بودن، طلاق گرفتن (حتی از یک شوهر ناشایست)، رابطه با جنس مخالف، یا ارتکاب زنا. برای اینکه فردی قربانی جنایت‌های ناموسی شود، فقط اینکه گمان برده شود او آبروی خانواده را بر باد داده است کافی‌ست.خشونت علیه زنان و دختران – ایران یکی از تنها چهار کشوری است که به کنوانسیون سازمان ملل برای رفع هر گونه تبعیض علیه زنان نپیوسته است.نهایتا با تلاش شماری از فعالین حقوق زنان لایحه تامین امنیت بانوان در برابر خشونت در تاریخ ۱۴ دی ۱۳۹۹، در جلسه هیات دولت به تصویب رسید. این لایحه در دولت یازدهم تدوین شد که در همان ابتدا ۴۰ ماده از ۹۲ ماده آن حذف شد. معصومه ابتکار، معاون پیشین امور زنان و خانواده رئیس جمهوری اردیبهشت ماه امسال از عدم اعلام وصول لایحه تامین امنیت زنان در برابر خشونت پس از گذشت نزدیک به ۵ ماه در مجلس شورای اسلامی خبر داده بود. اخیرا نیز شیوا قاسمی پور، عضو فراکسیون زنان مجلس شورای اسلامی خبر داد که این لایحه توسط دولت به قوه قضاییه ارائه شده و در حال بررسی در این قوه است.حق زن بر بدن – بهمن ماه امسال سازمان غذا و داروی وزارت بهداشت طی بخشنامه ای، ارائه داروهای جلوگیری از بارداری در داروخانه‌های سراسر کشور را ممنوع و مشروط به تجویز پزشک اعلام کرد. در این بخشنامه خطاب به معاونان غذا و دارو دانشگاه‌های علوم پزشکی سراسر کشور آمده است که توزیع رایگان یا یارانه‌ای اقلام پیشگیری از بارداری، کار گذاشتن اقلام پیشگیری و تشویق به استفاده از آنها در شبکه بهداشتی درمانی وابسته به دانشگاه‌های علوم پزشکی ممنوع است. این امر بخشی از اجرای طرح کارشناسی نشده «جوانی جمعیت» است. در این طرح مواردی از جمله حذف غربالگری و سخت تر کردن سقط جنین مطرح شده است.ایجاد محدودیت برای ارائه لوازم پیشگیری از بارداری، توقف ارائه رایگان لوازم پیشگیری و سختگیری مضاعف در سقط جنین نه تنها ناقض حق زنان بر بدن است بلکه باعث افزایش شیوع بیماری های مقاربتی و در مواردی افزایش شیوع سرطان در اندام هام جنسی میشود.حجاب اجباری – در میان آشفتگی های گسترده اجتماعی، حجاب اجباری یکی از شناخته شده ترین موارد نقض حقوق زنان در ایران است. بنا بر اعلام شورای حقوق بشر هر قانونی در مورد پوشش زنان، نقض آشکار تعهد دولت تحت میثاق بین المللی حقوق مدنی و سیاسی است. با این حال در ایران، هم در قانون و هم در عمل، زنانی که مخالفت خود را با قوانین حجاب اجباری نشان دهند، مجازات می شوند. هرچند طبق قوانین حکومت ایران، در صورت عدم رعایت حجاب اجباری برای زنان تا ۵۰۰۰۰۰ ریال جریمه نقدی و یا تا ۲ ماه زندان در نظر گرفته شده است اما در عمل، این شهروندان تحت عناوینی مانند “افساد فی الارض” متهم می شوند، اتهامی که تا ۱۰ سال حبس در بر دارد. در حالی که مجازات حبس در هر زمینه مربوط به پوشش اجباری نقض ماده ۹ قانون مجازات بین المللی حقوق مدنی است.حق تحصیل – به گفته مدیر عامل جامعه حمایت از حقوق کودکان (SPRC)، تقریباً ۱ میلیون کودک در محله‌های توسعه نیافته یا فقیرنشین در ایران زندگی می کنند که از تحصیل محروم هستند و ۴۹ هزار کودک به دلیل نداشتن شناسنامه یا اشتغال کاذب در مدارس تحصیل نمی کنند. در حالی که این آمار هر ساله نوسان زیادی ندارد، در طی همه گیری ویروس کرونا تقریباً آمار کودکان محروم از تحصیل سه برابر افزایش یافته است. دست کم نیمی از این جمعیت را دختران تشکیل می دهند.علاوه بر دختران جامانده از تحصیل به دلایل عمومی مانند فقر، نداشتن شناسنامه و یا اشتغال کاذب، دسته ای از دختران از تحصیل تعمدا محروم شده اند، بر اساس آماری که در سال ۲۰۲۰ منتشر شده بود، تنها در آن تاریخ ۴۱۴۲ دانش آموز دختر به دلایلی چون ازدواج های زودهنگام یا عدم اجازه خانواده از تحصیل بازمانده بودند.آماری که گمان نمی رود شاهد کاهش جدی آن در یکسال گذشته باشیم.حقوق فرهنگی – برخلاف روح ماده ۱۵ میثاق بین‌المللی حقوق اقتصادی، اجتماعی و فرهنگی که بر حق مشارکت تمامی شهروندان جامعه در زندگی فرهنگی تاکید کرده است، رقصیدن و آواز خواندن زنان ایرانی در مجامع عمومی ممنوع است.همچنین علیرغم غیرقانونی نبودن ورود زنان به استادیوم‌های ورزشی کماکان ورود زنان با ممانعت و مانع تراشی های بسیاری مواجه میشود.ازدواج و خانواده – مغایر با میثاق بین‌المللی حقوق اقتصادی، اجتماعی و فرهنگی و کنوانسیون رفع هرگونه تبعیض علیه زنان نیز، زنان ایرانی تقریبا در تمامی جنبه‌های زندگی خانوادگی ازجمله ازدواج، طلاق، حضانت و سرپرستی فرزند با تبعیض مواجه هستند. از سوی دیگر زنان متاهل بدون اجازه همسر امکان دریافت گذرنامه ندارند.به علاوه زنان ایرانی متاهل در تعیین محل زندگی خود نیز حقی ندارند. بنا بر قوانین ایران شوهر حق دارد، در صورتی که شغل همسر خود را مغایر با “ارزش‌های خانوادگی” تشخیص دهد، از ادامه فعالیت او جلوگیری کند.همچنین زنان ملزم به تامین نیازهای جنسی شوهر خود هستند. شورای حقوق بشر سازمان ملل پیشتر نابرابری در ازدواج را برخلاف ماده ۲۳.۴ میثاق بین‌المللی اقتصادی، اجتماعی و فرهنگی عنوان داشته بود

۱۴۰۱ مرداد ۹, یکشنبه

بررسی هدف 11 سند 2030 یونسکو

 سخنران:سمانه بیرجندی

مکان: نمایندگی جنوب المان

زمان:31 جولای 2022

انتشار در نشریه Bashariyat

شماره 258

صفحه 18

https://bashariyat.org/?page_id=30090#jo

هدف ۱۱ توسعه پایدار با عنوان شهرها و جوامع پایدار، یکی از ۱۷ هدف توسعه پایدار است که توسط مجمع عمومی سازمان ملل متحد در سال ۲۰۱۵ ایجاد شد. این هدف در نظر دارد که اقدام در یک حوزه بر نتایج در سایر حوزه‌ها نیز تأثیر می‌گذارد و هدف این است که شهرها را شامل شود به صورت ایمن، انعطاف پذیر و پایدار و این توسعه باید پایداری اجتماعی، اقتصادی و زیست‌ محیطی را متعادل کند. هدف ۱۱ توسعه پایدار به ۱۰ هدف و ۱۴ شاخص در سطح جهانی تقسیم شده است. هفت هدف نتیجه عبارتند از: مسکن کافی، ایمن و مقرون به صرفه و خدمات اولیه و ارتقا زاغه‌ها، سیستم‌های حمل و نقل ایمن، مقرون به صرفه، در دسترس و پایدار. افزایش شهرنشینی فراگیر و پایدار و ظرفیت برای برنامه ریزی و مدیریت سکونتگاه انسانی مشارکتی، یکپارچه و پایدار در همه کشورها. تقویت تلاش‌ها برای حفاظت از میراث فرهنگی و طبیعی جهان. کاهش تعداد مرگ و میر و تعداد افراد متاثر از بلایا و کاهش خسارات اقتصادی مستقیم نسبت به تولید ناخالص داخلی جهانی ناشی از بلایا. کاهش اثرات نامطلوب زیست محیطی سرانه شهرها از جمله با توجه ویژه به کیفیت هوا و مدیریت پسماندهای شهری و دیگر. ارائه دسترسی همگانی به فضاهای امن، فراگیر و قابل دسترس، سبز و عمومی. سه وسیله دستیابی به اهداف عبارتند از: الف: حمایت از پیوندهای مثبت اقتصادی، اجتماعی و زیست محیطی بین مناطق شهری، حومه شهری و روستایی با تقویت برنامه ریزی توسعه ملی و منطقه‌ای. ب: افزایش تعداد شهرها و سکونتگاه‌های انسانی که سیاست‌ها و برنامه‌های یکپارچه‌ای را اتخاذ و اجرا می‌کنند در راستای شمول، بهره‌وری منابع، کاهش و سازگاری با تغییرات آب و هوا، تاب‌آوری در برابر بلایا، و توسعه و اجرا، در راستای چارچوب سند برای بلایا. کاهش ریسک ۲۰۱۵-۲۰۳۰، مدیریت جامع خطر بلایا در همه سطوح. ج: حمایت از کشورهای کمتر توسعه یافته، از جمله از طریق کمک‌های مالی و فنی، در ساخت ساختمان‌های پایدار و مقاوم با استفاده از مصالح محلی. سه هدف دستیابی شامل برنامه‌ریزی قوی توسعه ملی و منطقه‌ای، اجرای سیاست‌های گنجاندن، بهره‌وری منابع و کاهش خطر بلایا است. در حمایت از کشورهای کمتر توسعه یافته در ساخت و ساز پایدار و تاب آور. نیمی از جمعیت جهان در حال حاضر در شهرهای جهان زندگی می‌کنند. پیش‌بینی می‌شود که تا سال ۲۰۳۰، ۵ میلیارد نفر در شهرها زندگی کنند. شهرها در سراسر جهان تنها ۳ درصد از زمین‌های زمین را اشغال می‌کنند، اما ۶۰ تا ۸۰ درصد مصرف انرژی و ۷۵ درصد انتشار کربن را تشکیل می‌دهند. افزایش شهرنشینی مستلزم افزایش و بهبود دسترسی به منابع اولیه مانند غذا، انرژی و آب است. علاوه بر این، خدمات اولیه مانند بهداشت،، آموزش و اطلاعات مورد نیاز است. این هدف دارای یک شاخص نسبت جمعیت شهری ساکن در خانوارهای زاغه نشین است. افرادی که در محله‌های فقیر نشین زندگی می‌کنند، به آب بهبود یافته، دسترسی به سرویس بهداشتی بهبود یافته، محل زندگی کافی و مسکن بادوام دسترسی ندارند. هدف ۱۱ تضمین دسترسی به مسکن ایمن و مقرون به صرفه تا سال ۲۰۳۰ است. شاخص اندازه گیری پیشرفت به سوی این هدف، نسبت جمعیت شهری است که در محله‌های فقیرنشین یا سکونتگاه‌های غیررسمی زندگی می‌کنند. بین سال‌های ۲۰۰۰ و ۲۰۱۴، این نسبت از ۳۹ درصد به ۳۰ درصد کاهش یافت. با این حال، تعداد مطلق افرادی که در محله‌های فقیر نشین زندگی می‌کنند از ۷۹۲ میلیون در سال ۲۰۰۰ به ۸۸۰ میلیون در سال ۲۰۱۴ تخمین زده شده است. با افزایش جمعیت و در دسترس بودن گزینه‌های مسکن بهتر، جابجایی از مناطق روستایی به شهرها تسریع شده است. یک سیستم حمل و نقل پایدار، نگرانی‌های سفر گروه‌های اجتماعی-اقتصادی مختلف را برای دستیابی به اعتبار معیارهای دسترسی در نظر می‌گیرد. طبق تحقیقات بوگوتا، برنامه‌ریزی حمل و نقل باید با برنامه‌ریزی کاربری زمین هماهنگ شود. مناطق شغلی و مسکونی نسبتا متمرکز هستند و مکان‌های شهری و حومه شهر باید به طور هماهنگ برنامه‌ریزی و بازسازی شوند. وقتی صحبت از حاشیه‌نشینی به میان می‌آید، جامعه‌شناسان آن را معضلی اجتماعی با پیامدهای ناگوار برای جامعه می‌دانند، اقتصاد دانان آن را نتیجه ی فقر و سومدیریت و بیکاری می‌دانند، سیاستمداران آن را چون باری بر دوش می‌نگرند و مردم ساکن شهرها آن را مزاحمتی برای شهر زیبایشان تلقی می‌کنند، ولی یک عده از مردم در همین هنگام در میان این معضل مزاحم ناگوار، زندگی می‌کنند. حاشیه‌نشینی که به آلونک‌نشینی و زاغه‌نشینی هم شناخته می‌شود، نه تنها منشا معضلات بزرگ اجتماعی از قبیل دزدی و ترویج اعتیاد و فحشا و بیماری ها برای سایر اعضای جامعه است، بلکه به طور مستقیم زندگی بیش از یک چهارم مردم ایران را تحت تاثیر قرار داده و ۱۹ میلیون در ایران حاشیه‌نشینی می‌کنند. اما حاشیه‌نشینی پیش از آنکه یک معضل اجتماعی یا مساله اقتصادی باشد، یک حقیقت دردناک انسانی است و سند زنده ای از چهره ی نابرابری و بی‌عدالتی. حاشیه‌نشینی با ساختار نامناسب شغلی و عدم وجود تسهیلات بهداشتی و خدماتی، ضعف سرمایه اجتماعی، عدم احساس امنیت، حس نابرابری و جدایی از جامعه، عدم وجود امکانات آموزشی و عدم دسترسی مردم به حداقل های زندگی، منجر به ایجاد خشم و کینه نسبت به سایر ارکان جامعه شده و خاستگاه جامعه ستیزی و معضلات لاینحل اجتماعی، ناامنی و ایجاد کلونی‌های خشمگین ضد اجتماعی زیر پوستی در شهرهای بزرگ می شود. قدمت حاشیه‌نشینی در ایران با شدتی که امروز شاهد آن هستیم، به بیش از نیم قرن بر‌می‌گردد. هر چند تاکنون دستگاه‌ها و ادارات مرتبط اقدامی جدی در مقابله با این معضل خطرناک انجام ندادند و به‌رغم کمبود امکانات در استان تهران، به‌ دلیل بیکاری در مناطق محروم ایران، همچنان شاهد روند مهاجرت از روستاها و شهرها به شهرهای بزرگ مانند تهران و تشدید حاشیه‌نشینی هستیم. به‌ گفته محسن سالکی، پژوهشگر مسایل اجتماعی بیش از ۲۰ درصد جمعیت استان تهران را حاشیه‌نشین‌ها تشکیل می‌دهند و باید ارایه خدماتی در حد شهرها در حاشیه‌ها صورت پذیرد. همچنین افراد در مناطق حاشیه‌نشین به دلیل اینکه از شهرهای کوچک و روستاهای مختلف گرد هم آمده اند، دچار نوعی تناقض فرهنگی و اقتصادی هستند و همخوانی فرهنگی میان این افراد وجود ندارد. همچنین به لحاظ ساختار به طور عمده میان ۱۶ تا ۶۵ سن دارند که به آن‌ها افراد فعال اجتماعی می‌گویند. این افراد مهاجر از لحاظ جنسی مرد هستند و در مرحله‌های بعدی خانواده‌‌های خود را نیز به همراه می آورند. از نظر سواد نیز از پایین‌ترین سطح تحصیلات برخوردار و به درآمدهای پایین نیز قانع هستند. در واقع ساختار نواحی حاشیه ای پس از مدتی تبدیل به مراکزی برای ایجاد انواع آسیب‌های اجتماعی می‌شود. به دلیل نبود بهداشت هم سطح بیماری در میان این قشرها زیاد است و چون این افراد همواره در مراکز شهری برای برعهده گرفتن شغل‌های سطح پایین در حال تردد هستند. به طور کلی باید گفت بسیاری از اتفاق‌هایی که در سطح شهر اتفاق می‌افتد خاستگاه و سکونت گاه اصلی آن در مناطق حاشیه‌ای است. یکی از دلایل گسترش حاشیه نشینی، افزایش قیمت بی رویه و بی دلیل زمین و ملک در شهرهاست که با وجود درآمدهای پایین و افزایش روز افزون فاصله طبقاتی، خانه‌ها مدام بیشتر از دسترس مردم کم درآمد دور می‌شود. این در حالیست که تعداد بسیار زیادی از خانه‌های شهر خالی و بدون سکنه هستند. خبر خانه‌های خالی و اختلاس‌های چند هزار میلیاردی و حقوق‌های نجومی مسئولان و بازی فرزندان مسئولان بالای شهر با ماشین‌های لوکس و تخصیص بودجه‌ها به امورات غیرضروری در کنار خبر حاشیه نشینی و عدم وجود مسکن و آموزش و کودکان دچار سوتغذیه و مدرسه‌های تخریب شده و محرومیت مردم حاشیه‌نشین از کمترین حق حیات اجتماعی و فقر روزافزون و خودکشی و اعتیاد و قاچاق انسان و خرید و فروش کلیه برای امرار معاش و… کافیست تا با یک نگاه اجمالی نشان بی عدالتی اقتصادی و اجتماعی و فرصت‌های نابرابر و دلیل نارضایتی‌های عمیق مردم را پیدا کنیم. با این وجود به نظر نمی‌رسد که مساله فقر و حاشیه‌نشینی در ایران که گریبانگیر یک چهارم جمعیت کشور است، ناشی از کمبود ثروت و منابع باشد. این که این حجم بالای زاغه نشینی و سرایت سریع فقر و محرومیت در کشور ناشی از سوء مدیریت است یا خیانت‌ها و اختلاس‌های کلان، منابع کشور را بر باد داده و آنچه دزدان بزرگ اقتصادی از رگ‌های ملت می‌نوشند، منجر به این نتیجه شده یا نه، اینکه آیا افزایش نامتعارف قیمت زمین و خانه و عدم نظارت بر قیمت گذاری ها منجر به ایجاد گره ای در توزیع منابع شده یا نه، این که راهی برای برون رفت از این بن بست وجود دارد یا نه، پرسش‌هایی هستند که نیازمند تحقیق و تفحص کارشناسان و عزم جدی مسئولان در رفع این معضل بزرگ است. وقوع بلایا، سلامت افراد را به مخاطره می‌اندازد و ارائه خدمات بهداشت و درمان را با مشکلات جدی مواجه می‌کند. اثرات بهداشتی مستقیم به علت نیروهای فیزیکی ناشی از بلایا ایجاد می‌گردد که به طور معمول در حین حادثه رخ می‌دهند. برخی اثرات غیرمستقیم بهداشتی متعاقب بلایا ممکن است تا چندین هفته پس از وقوع فاجعه ظاهر نگردد و برخی دیگر ممکن است بلافاصله پس از وقوع فاجعه و یا حتی قبل از آن خود را نشان دهد. به طور معمول در هنگام وقوع بلایا، به علت خشونت و ناامنی، جابه جایی جمعیت و فروپاشی نظام مراقبت بهداشتی و زنجیره تأمین، وضعیت سلامت و بهداشت جامعه بسیار نامناسب می‌شود. نیازهای اصلی در هنگام وقوع بلایا شامل آب، غذا، بهسازی و پناهگاه می‌شود. از این رو اولویت مداخلات بهداشت عمومی در بلایا به ترتیب شامل بهداشت آب و فاضلاب، نظام مراقبت و اطلاعات بهداشتی، تغذیه، کنترل بیماری‌های واگیر و واکسیناسیون می‌باشد. اثرات بلایا بر جمعیت‌ها شامل مرگ فوری و معلولیت‌ها و طغیان بیماری‌های ناشی از تغییرات زیست محیطی می‌باشد. در پی وقوع بلایا، تسهیلات و زیرساخت‌های بهداشتی تا حد زیادی تخریب شده و ارائه خدمات بهداشتی روزمره و معمول به افراد جامعه مختل می‌گردد. میزان ابتلا و مرگ و میر به علت تشدید بیماری‌های مزمن مانند دیابت و آسم و بیماری‌های روانی ناشی از عدم دسترسی به خدمات مورد نیاز افزایش می‌یابد. آسیب به سیستم‌های آب و تسهیلات فاضلاب و بهسازی، سیستم‌های تأمین غذا، زیرساخت‌های بهداشتی و دیگر زیرساخت‌های اساسی می‌تواند خطر طغیان بیماری‌ها به دنبال بلایا را افزایش دهد. تجمع تعداد بسیار زیادی از افراد جابجا شده به درون پناهگاه‌ها و اردوگاه‌های مهاجران و همچنین اختلال در شرایط محیطی و افزایش تماس افراد با ناقلین بیماری مانند پشه‌ها و جوندگان و دیگر حیوانات فرصت مناسبی جهت انتقال بیماری‌ها فراهم می‌کند. ابتلا و مرگ و میر اغلب به علت بیماری‌های واگیر و یا سوتغذیه و یا ترکیبی از هر دو اتفاق میافتد. طغیان بیماری‌های واگیر و کمبود مواد غذایی و سوتغذیه ناشی از آن می‌تواند در نهایت منجر به افزایش آسیب پذیری، بی ثباتی و ناامنی، جابه جایی جمعیت، از دست دادن معیشت و فقر گردد. زیرساخت‌های آسیب دیده ناشی از بلایا ممکن است ارائه خدمات بهداشتی عادی، واکسیناسیون و مراقبت از بیماری‌های مزمن در جامعه را برای ماه‌ها یا حتی سال‌ها دچار اختلال نماید. انتقال بیماری‌ها، بیماری‌های اسهالی، کم آبی، عفونت‌های حاد تنفسی، مننژیت، سرخک، کزاز، مالاریا و. به علت فقر و تراکم جمعیت به ویژه در اردوگاه‌های پناهندگان افزایش می‌یابد. قطع برق، آب، شکست لوله‌ها و بسته شدن جاده ها می‌تواند در روند تأمین آب، غذا، دفع فاضلاب، کار امدادرسانی و دسترسی به مراقبت‌ها و امکانات پزشکی مورد نیاز برای ساعت‌ها یا روزها وقفه ایجاد کند. در بلایای طبیعی، اختالالت عملکرد تکنولوژیکی ممکن است سبب آزاد شدن مواد خطرناک در جامعه شود. مخازن فاضالب آسیب دیده و تخریب مستراح‌ها ممکن است مردم را مجبور به استفاده از روش‌های جایگزین دیگر برای دفع فضولات انسانی کند که به طور بالقوه مخاطرات محیطی بیشتری را در جامعه مطرح میکند. در بلایای طبیعی، نیاز به کمک‌های اضطراری، نسبتا کوتاه مدت است. با این حال در برخی مناطق فقیرنشین که تحت تأثیر بلایای طبیعی قرار گرفته‌اند شواهد بیشتری در مورد تأثیرات درازمدت مشکلات بهداشتی مانند سوتغذیه مزمن وجود دارد و آسیب پذیری انسان در بلایا یک پدیده پیچیده با ابعاد اجتماعی، اقتصادی، بهداشتی و فرهنگی است که به طور عمده می‌تواند با پیشگیری و کاهش خطرات، کاهش یابد. در میان افراد بلادیده، زنان، کودکان و افراد آسیب پذیر بیشتر از دیگران تحت تأثیر قرار می‌گیرند. آسیب پذیرترین افراد از نظر تغذیه در جمعیت تحت تأثیر بلایا، کودکان به ویژه نوزادان و کودکان زیر ۵ سال، زنان به ویژه بارداران و زنان شیرده، سالمندان و معلولین هستند. زنان و نوزادان ۷۵ درصد جمعیت آواره پس از بلایا را تشکیل می‌دهند، لذا ارائه مناسب و به موقع خدمات بهداشت باروری در بلایا از اهمیت ویژه‌ای برخوردار است. بر هم خوردن نظم، ایجاد ناامنی، از هم گسیختگی روابط اجتماعی و تحت فشار قرار گرفتن زنان برای تهیه غذا و سرپناه در شرایط اورژانس می‌تواند آنان را در معرض سو استفاده جنسی قرار دهد که نتیجه آن بروز اختالالت روانی، افزایش موارد حاملگی‌های ناخواسته و ابتلا به بیماری‌های منتقله از راه جنسی است. با توجه به اینکه دامنه تهدیدات بهداشت عمومی در سراسر جهان، گسترده و بسیار متنوع است و شامل شیوع بیماری‌های عفونی، مواد غذایی و آب، مواد شیمیایی و آلودگی‌های پرتوی، خطرات طبیعی و تکنولوژیکی، تغییرات آب و هوایی می‌باشد، برای کمک به مقابله با این تهدیدات و سایر چالش‌های مرتبط با آن‌ها، کشورها باید تلاش کنند ظرفیت خود را برای مدیریت بلایا به ویژه بلایای طبیعی از طریق اقدامات پیشگیری، آمادگی، واکنش و بهبودی تقویت نمایند. آمادگی مؤثر، پاسخ و بازگشت جامعه به وضعیت عادی قبل از بلایا نیازمند یک برنامه ریزی دقیق و تلاش یکپارچه و هماهنگ کارکنان حرفه‌ای متخصص و باتجربه در به کاربردن دانش و مهارت‌های تخصصی در موقعیت‌های بحرانی می‌باشد. حفظ دسترسی به خدمات پیشگیرانه بهداشتی در بلایا و اقدامات اصلی آمادگی شامل شناسایی مدیران مناسب، برنامه ریزی و آموزش کارکنان بهداشتی و آمادگی سیستم‌های مراقبت بهداشتی در سطوح مختلف جامعه برای کاهش اثرات نامطلوب سلامتی در بلایا ضروری است. هدف نهایی مدیریت سلامت در بلایا که به سرعت در حال تبدیل شدن به تخصص منحصر به فرد با نظریه ها و اصول حاکم بر آن در سراسر جهان است، کاهش میزان تأثیرات بلایا بر بهداشت و سلامت انسان از طریق ارائه مداخلات بهداشتی فوری و مراقبت‌های به موقع در حین و پس از وقوع بلایا می‌باشد.

صدا و سیما بعد از سیل انتقادها به فیلم اعترافات اجباری سپیده رشنو و نمایش چهره شکنجه‌ شده او، تصویر سپیده را محو کرد!

 




بلاهت جمهوری اسلامی را در همین تصویر ببینید!

 

بعد از سیل انتقادها به فیلم اعترافات اجباری سپیده رشنو و نمایش چهره‌ی تکیده‌  او که گواه شکنجه‌های شدید او در بند یک الف سپاه بود، خبرگزاری صداوسیما تصویر سپیده در گزارش سربازجو (آمنه‌سادات) را محو کرد!

 

سالهاست در این توهم هستند که با محو کردن چهره‌ی مردم مظلوم، ظلم و جنایت آشکارشان هم محو میشود!

۱۴۰۱ مرداد ۵, چهارشنبه

مامور حراست کنسرت موسیقی را در میانه اجرا تعطیل کرد

 




مامور حراست یک سالن کنسرت گروه موسیقی «کماکان»‌ در تهران را در میانه اجرا تعطیل کرد.


اعضای این گروه در حال اجرای کنسرت بودند که یک مامور حراست با ورود ناگهانی به صحنه، خطاب به خواننده گروه می‌گوید: «جمعش کنید، به ما دستور دادند که جمعش کنید.»


این مامور حراست در واکنش به اعتراض خواننده گروه موسیقی کماکان که می‌گوید اجرای این برنامه با مجوز انجام می‌شود می‌گوید: « من به این کارها کاری ندارم.»

۱۴۰۱ مرداد ۳, دوشنبه

بررسی نقش حکومت در گسترش تن‌فروشی و افزایش کارگران جنسی

 مقاله: سمانه بیرجندی

انتشا در نشریه بشریت

ماه جولای 2022

شماره 257

صفحه 42

https://bashariyat.org/?page_id=29938#bar

برگزاری مجدد «کارگاه آموزشی در مورد چند همسری» این بار در تهران از سوی مؤسسه «حیات حسنی» که دفتر آن در شهر قم قرار دارد زمینه‌ساز بحث‌های متعددی در سطح جامعه شد. پیشتر در یک برنامه تلویزیونی به نام بدون توقف آخوندی به نام غلامرضا قاسمیان که به مناسبت‌های مختلف به صدا و سیما دعوت می‌شود، به تبلیغ چند همسری پرداخته و مرد چند همسر را نه «خائن» که فردی «مسئولیت‌پذیر» دانست. وی در همین رابطه گفت: «مثلاً وقتی پیامبر با خانم ام‌سلمه ازدواج کرد، ایشان همسر پسرعمه خودشان بود که در جنگ احد شهید شده بودند و به نوعی این امر در آن زمان یک مسئولیت اجتماعی به شمار می‌رفت. در زمان جنگ خودمان هم در برخی از موارد اگر کسی شهید می‌شد در خانواده افرادی بودند مثل برادر یا پسر عمو که همسران شهدا را با در نظر گرفتن مسئولیت اجتماعی تحت پوشش قرار می‌دادند».هم‌چنین در ویدئویی که از این آخوند جنایتکار در یوتیوب قابل دسترسی است، وی از زنان خیابانی صحبت می‌کند که جمع‌آوری شده و در خانه‌ای زندگی می‌کنند. وی با بی‌شرمی لبخندی به لب دارد و در حالی که در خیابان در حال تعویض لباس آخوندی است، می‌گوید «با لباس روحانیت نمی‌شود وارد آن‌جا شد». او می‌گوید «این خانم‌ها شب‌ها این‌جا می‌خوابند و روزها سر کار می‌روند». خبرنگاری که با او صحبت می‌کند با خنده از او می‌پرسد: «منظورتان این است که شب کار می‌کنند و روزها استراحت» و آخوند قاسمیان می‌خندد. وی در آکانت توئیتر خود، عکس‌اش را همراه با خامنه‌ای منتشر کرده و در سایت خامنه‌ای نیز از او به عنوان «مدیر حوزه علمیه مشکات و مسئول قرارگاه جهادی امام‌رضا علیه‌السلام» نام برده شده. حوزه علمیه مشکات شامل چندین به ‌اصطلاح مدرسه علیمه در شهرهای قم، تهران، اصفهان و کرمانشاه است و در سایت این حوزه نیز از او به عنوان عضو هیات امنا و هیات علمی مجتمع نام برده شده است. وی که رسانه‌های جمهوری اسلامی از او به ‌عنوان «روحانی خوش‌صدا» نیز نام می‌برند، همچنین عناوینی چون «عضو بنیاد ملی خانواده» «مشاور بنیاد ملی نخبگان» «استاد حوزه و دانشگاه» را یدک می‌کشد. غلامرضا قاسمیان کسی که چند همسری را ترویج کرده و در عین‌حال «روسپی‌خانه‌ی اسلامی» دایر می‌کند، تنها یکی از عوامل حکومت است که با ده‌ها پست و مقام تن‌فروشی اسلامی را تبلیغ و ترویج می‌کنند، اما نکته بسیار مهم‌‌تر این است که پشتوانه این افراد یک حکومت است. در رواج‌ تن‌فروشی با شکل و شمایل اسلامی، ما با یک حکومت و تفکر غالب بر این حکومت روبرو هستیم. کافی ا‌ست تا دقت کنیم که رسانه‌های جمهوری اسلامی و در رأس آن‌ها صداوسیما در خدمت افرادی مانند همین آخوند قاسمیان هستند تا به تبلیغ این چرندیات بپردازند. کافی‌ است تا قوانین حاکم را مروری کنیم. کافی‌ است تا تنها به این جمله این دغلکاران دقت کنیم و به عمق آن بیاندیشیم که می‌گویند: همسران شهدا را با در نظر گرفتن مسؤلیت اجتماعی تحت پوشش قرار می‌دادند، و یا تحت پوشش قراردادن دختران مجرد و زنان بی‌سرپرست و مانند آن. جملاتی که حاوی این نکته هستند که در اسلام سرپرستی زن برعهده مرد است و زن باید تحت پوشش یک مرد باشد. این است تفکر ضد زن و مردسالار اسلام و حکومت حاکم بر ایران. در همان برنامه تلویزیونی «بدون توقف» یکی از زنان شرکت‌کننده می‌گوید: «اگر زن اول با ازدواج دوم مرد مخالفت کند، قانون راه را برای مرد با صیغه بازگذاشته است». صیغه در واقع دیگر تن‌فروشی اسلامی آنهم به‌طور خاص در مذهب شیعه است. به صیغه در کشورهای عربی متعه گفته می‌شود. یکی از معانی متعه، در فرهنگ فارسی معین زنی ا‌ست که برای تمتع به مدت معینی صیغه شود و تمتع یعنی منفعت گرفتن، گوارا زندگی کردن با مال کسی و لذت بردن از آن!! در اسلام شیعه مرد می‌تواند برای بهره‌بری جنسی یعنی همان تمتع، تا هر قدر که دلش می‌خواهد زنان را به صیغه (متعه) خویش درآورد. در یوتیوب فیلمی از یکی از این مردان که سه زن را به عقد خود درآورده وجود دارد. زن سوم وی می‌گوید شرط حاجاقا این بوده که اگر به سن ۵۰ سالگی رسیدم، مرا صیغه کند تا بتواند زن دیگری اختیار کند و دختران دیگری را از بی‌سرپرستی نجات دهد!!!!می‌گویند در جنگی که در «جلولا» (واقع در استان دیالی امروز عراق) بین سپاهیان عرب به فرماندهی هاشم بن‌عتبه با سپاهیان یزدگرد ساسانی روی دارد، سپاهیان عرب زنان و کودکان را به اسارت می‌برند، زنان مورد تجاوز سربازان قرار می‌گیرند و وقتی که به مدینه می‌رسند تعدادی از آن‌ها باردار شده بودند. عمر بن‌خطاب خلیفه آن زمان، علت را جویا می‌شود و به او می‌گویند که زنان «متعه» (صیغه) سربازان بودند!!! آنچه که داعش با زنان اسیر انجام داد یک نمونه روشن دیگر از رفتاری‌ است که در زمان عمر بن‌خطاب با زنان شده است. زنان را به ‌عنوان برده می‌فروختند و از آن‌ها سوءاستفاده جنسی می‌کردند. چیزی که در ایران در شکلی دیگر و به شکلی قانونی رواج دارد و اوباشانی چون آخوند قاسمیان دلیل آن را «سرپرستی زنان و دختران» می‌نامند. یک نمونه روشن دیگر عراق کنونی است. در قانون عراق «متعه» ممنوع است و حتی در دوران حکومت صدام حسین این کار مجازات نقدی و زندان به همراه داشت. گروه‌های سیاسی و شبه‌نظامی شیعه در این کشور تلاش دارند تا این قانون را عوض کنند که البته تاکنون نتوانسته‌اند، اما در عمل آخوندهای شیعه این کار را انجام می‌دهند. در تحقیقی که ارگان خبری «بی بی سی» انجام داده است، اکثریت بزرگ آخوندهای شیعه عراق این کار را انجام می‌دهند. آن‌ها حتی دخترکان ۹ ساله را به صیغه افراد متمول درمی‌آورند. برای نمونه خبرنگاران بی بی سی در تماسی که با آخوندهای کاظمین داشته‌اند از ده آخوند هشت نفر آن‌ها حاضر به اجرای صیغه (متعه) بوده‌اند. اساساً چند همسری و یا صیغه برای سوءاستفاده جنسی مردان از زنان است و این به‌طور خاص به مردانی برمی‌گردد که از شرایط اقتصادی خوبی نیز بهره می‌برند. این را اتفاقا یکی از مسئولین موسسه «حیات حسنی» به نام آخوند عسگری در گفتگو با خبرنگار خبرگزاری «ایرنا» با صراحت بیان می‌کند. وی می‌گوید: «ما سوپر میلیاردرهایی را داریم که بندگان خدا دوست دارند که زندگی دوم تشکیل بدهند، سفره‌ی دیگری را پهن بکنند». وی با وقاحت می‌گوید: « خدای متعال مرد را به طور تکوینی تعددی خلق کرده و متناسب با آن، قانون تشریح کرده، کسی می‌تواند منکر این واقعیت شود؟» و ادامه می‌دهد: «اگر راه حلال ببندیم و سگ را ببندیم و سنگ را باز بگذاریم، فحشا جامعه را در بر می‌گیرد. بالاخره زنان نیاز تکوینی به شوهر دارند و نمی‌توان مانع این نیاز شد. زنان چهار نوع نیاز به شوهر دارند، نیاز عاطفی، نیاز معنوی به شوهر و نیاز جنسی به شوهر و نیاز اقتصادی به شوهر. شما به عنوان دولت اگر زنی ازدواج نکرده می‌توانید نیاز اقتصادی آن را حل کنید. باقی نیازها چه می‌شود؟». این است جایگاه زن در تفکر حاکم بر جمهوری اسلامی و این است تفکر اسلامی. آخوند عسگری در حالی می‌گوید که در غیر این صورت «فحشا جامعه را در برمی‌گیرد» که یکی از هم‌قطاران خودشان در شهر قم به نام ابراهیم فیاص در گفت‌وگو با سایت «آزادی امروز» با بیان این ‌که: «پولدار‌ها و میلیارد‌رهای قم می‌خواهند برای خود فضای چند همسری ایجاد کنند و فیلشان یاد هندوستان کرده می‌گوید: همین آقایان با صیغه‌هایی که در قم کردند این شهر را پر از فاحشه کردند. دخترانی که صیغه آقایان شده‌اند فکر می‌کنند که چرا پول درنیاورند. امروز می‌بینیم که ردیف چهارتا، چهارتا کنار خیابان‌های قم می‌ایستند، آن هم با حجاب کامل. چند شب قبل ماشین خود من در قم خراب شد و دیدم که فاحشه با چادر و مقعنه و حجاب کامل به ماشین چسبیده بود که البته بیان همین واقعیت منجر به تشکیل پرونده قضایی برای این به ‌اصطلاح استاد دانشگاه و جامعه‌شناس اصولگرا شد. اما واقعیتی که ابراهیم فیاض به آن اعتراف می‌کند تنها در شهر مقدس قم نیست. در شهر مقدس مشهد اوضاع از این هم وخیم‌تر است. ۴ شهریور ماه سال گذشته، روزنامه شهروند گزارشی را با عنوان بحران حیثیتی در صنعت گردشگری پس از افزایش حضور مسافران کشور همسایه مردان عراقی و حاشیه‌های تجرد منتشر کرد. در ابتدای گزارش آمده بود: پیش از این همه سکوت می‌کردند و منکر می‌شدند اما حالا می‌شود از مشکل حرف زد. این گزارش با اشاره به کاهش شدید ارزش ریال و اینکه هم اکنون مسافران خارجی با پولی که در کشورشان یک ساندویچ می‌خورند می‌توانند در مشهد در هتل اقامت کنند، به گزارش محمد محب خدایی معاون گردشگری کشور اشاره می‌کند که از افزایش ۹۰ درصدی گردشگران (زائران) عراقی به کشور خبر داده است. زائرانی که با فاصله بسیار بالا مقصد آن‌ها شهر مشهد است، زائرانی که براساس گزارش این روزنامه محل اسکان‌شان را به شرط حضور زنی برای صیغه (متعه) انتخاب می‌کنند. در این گزارش آمده است که در جلسه ستاد خدمات سفر استان خراسان رضوی تعداد خانه مسافرهای استان بیشتر از ۷۳۰۰ باب عنوان شده که تنها ۶۰۰ باب آن‌ها مجوز دارند. محمد قانعی رئیس اتحادیه هتلداران خراسان رضوی در گفتگو با این روزنامه ضمن تایید ارائه خدمات جنسی به زائران عراقی در این خانه مسافرها می‌گوید: نام ایران میان عراقی‌ها بد مطرح می‌شود، مثل همان نگاهی که خیلی از ایرانی‌ها به تایلند دارند. این مسئله را در جلسات رسمی هم مطرح کرده‌ایم. با این حال متأسفانه نمی‌شود آشکارا با این مشکل برخورد کرد، چراکه مجبوریم سرمایه‌گذاری در بخش گردشگری را فعال نگه داریم. با شرایط فعلی مملکت ما و مشکلاتی که وجود دارد، این حاشیه‌ها هم دور از انتظار نیست. در اینباره نیازمند تصمیمات جمعی و گروهی هستیم و باید تمام جوانب در نظر گرفته شود. شرایط خاصی است، باید دید کدام تصمیم به نفع کشور است!!! در گزارش این روزنامه هم‌چنین اعتراف شده است که سه سال قبل‌تر نیز روزنامه گاردین در گزارشی به «سکس توریسم» در شهر مشهد پرداخته بود. و البته معنای روشن و صریح و بی‌پرده اعترافات رئیس اتحادیه هتلداران استان خراسان رضوی نیز این است که جمهوری اسلامی به پولی که بابت تسهیل ارضاء شهوات جنسی زائران نصیب‌‌اش می‌شود، نیاز دارد. واقعیت بدون هیچ‌گونه شک و شبهه‌ای این است که ازدواج دوم و سوم و چهارم و صیغه (متعه) اشکال اسلامی و شرعی تن‌فروشی زنان در نظامی مردسالار است که در آن زن باید تحت سرپرستی یک مرد باشد، نظامی که بدیهی‌ترین حقوق یک زن از جمله حق مادر بودن را از زنانی که به هر دلیلی از شوهران‌شان جدا می‌شوند، می‌گیرد و هزاران قانون قرون وسطایی و ضد زن دیگر را در جامعه جاری ساخته است. همه این عناوین شرعی ازدواج، اشکالی از تن‌فروشی هستند که با خواندن یک متن عربی توسط یک به آن شکل قانونی و شرعی داده می‌شود. قوانین ضد زن، موقعیت فرودست زنان در جامعه از جمله از نظر اقتصادی که در آمار بالای بیکاران زن می‌توان دید به‌ نحوی که از بیش از ده میلیون زن که می‌توانند شاغل باشند تنها چهار میلیون شاغل هستند، و فقر با وجود جمهوری اسلامی بیش از همیشه چهره‌ای زنانه‌ای به خود گرفته است، از جمله عواملی هستند که زمینه سوء‌استفاده جنسی از آن‌ها را نیز (حتی در روابط زن و شوهر) فراهم کرده است. این نه یک شعار که یک واقعیت است که تنها با نابودی نظام سرمایه‌داری و سرنگونی جمهوری آخوندی می‌توان چهره زنانه فقر را از بین برد، به نابرابری بین زن و مرد در تمامی عرصه‌ها پایان داد و نقطه پایانی بر اجبار به اشکال گوناگون تن‌فروشی اسلامی و غیره گذاشت.

۱۴۰۱ تیر ۲۹, چهارشنبه

تداوم بازداشت و بلاتکلیفی شماری از بازماندگان جان باختگان اعتراضات آبان ۹۸

 





شماری از اعضای خانواده‌های جان‌باختگان اعتراضات آبان ۹۸ علیرغم گذشت یک هفته از زمان دستگیری کماکان در بازداشتگاه های امنیتی در بازداشت و بلاتکلیفی بسر میبرند. همچنین پیمان قلی پور، برادر پژمان قلی پور، از جان‌باختگان اعتراضات سراسری آبان ۹۸ از صدور حکم ۱۰۰ ضربه شلاق برای مادرش، محبوبه رمضانی خبر داد.

رایحانه گاز گرفت، ولی سپیده بازداشت شد؛ داستان تراژیک اتوبوس بی‌آرتی

 


رقیه رضایی / ایران وایر : فیلمی که از برخورد دو زن جوان سر مساله حجاب در اتوبوس بی‌آرتی منتشر شده، در چند روز گذشته مورد توجه افکار عمومی قرار گرفته است. تذکر به رعایت حجاب اجباری از سوی یکی از مسافران اتوبوس بی‌آرتی به مسافر دیگر منجر به درگیری لفظی و فیزیکی بین مسافران اتوبوس شد و در نهایت مسافران آمر به معروف را از اتوبوس بیرون کردند. با این حال تنها یک روز پس از انتشار این ویدیو، خبر بازداشت فردی که تذکر حجاب اجباری گرفته بود، منتشر شد. این در حالی است که تصاویر منتشر شده نشان می‌دهد، زن جوان آمر به معروف دست یکی از مسافران را که با او مخالفت کرده، گاز گرفته است. کاربران شبکه‌های اجتماعی هویت آمر به معروف و فرد بازداشت شده را شناسایی کرده‌اند. جزییات بیشتر درباره این ماجرا را در گزارش زیر می‌خوانید.


***

۶ سال حبس برای "جعفر پناهی

 


سخنگوی قوه قضائیه گفت:


برای "جعفر پناهی" در سال ۸۹، دادنامه‌ای از سوی شعبه ۲۶ دادگاه انقلاب صادر شده بود که اتهام این فرد در پرونده مورد بحث، اجتماع و تبانی علیه امنیت ملی بوده و به ۵ سال حبس محکوم شده بود و از باب فعالیت تبلیغی علیه نظام هم یک‌سال حبس گرفته بود که در مجموع ۶ سال حبس داشت. این دادنامه قطعی و لازم‌الاجرا است و بر این اساس، در ۲۰ تیرماه سال جاری برای تحمل کیفر حبس به بازداشتگاه اوین معرفی شده است.

ایران در لیست کشورهایی قرار گرفت که سفر شهروندان آمریکایی به آنجا خطرناک است



جو بایدن رئیس‌جمهور آمریکا با امضای یک فرمان اجرایی راه را برای اقدام علیه دولت‌هایی که شهروندان آمریکایی را «ناعادلانه» زندانی می‌کنند باز کرد.


به گزارش بی بی سی، این فرمان اجرایی به نهادهای دولتی آمریکا اختیار بیشتری برای مقابله با دستگیری شهروندان آمریکایی در کشورهای دیگر می‌دهد مثل ممنوع کردن سفر مقامات و تحریم مالی.

توماج صالحی هنرمند معترض به اعدام محکوم شد

توماج صالحی، هنرمند معترضی که که در جریان جنبش ژن ژیان ئازادی بازداشت شده بود، توسط شعبه یکم دادگاه انقلاب اصفهان به اتهام “افساد فی‌الارض” ...