سخنران: سمانه بیرجندی
مکان: کمیته دفاع از حقوق زنان
زمان:27 اگوست 2022
انتشار در نشریه بشریت
شماره 261
صفحه :11
https://bashariyat.org/?page_id=30473#za27
شرایط اقتصادی اجتماعی سیاسی: در دوره ریاست جمهوری رفسنجانی و همزمان با افزایش درآمدهای نفتی و دریافت وامهای خارجی، دولت، سیاست درهای باز اقتصادی را به اجرا درآورد. سیاست درهای باز اقتصادی، بازبینی سیاستهای غیرمدرن، از جمله در مورد زنان را نیز الزامی میکرد. از طرف دیگر پس از سرکوبهای دهه شصت و از بین رفتن سازمانهای سیاسی و به تبع آن سازمانهای زنان، بعد از یک فطرت چند ساله نیروهای باقیمانده از این جریانات جانی تازه گرفتند و به بازسازی و ترمیم خود پرداختند. حضور زنان در فعالیتهای اقتصادی که به واسطه سرکوبها، اخراجها و پاکسازیهای دهه ۶۰ بسیار کاهش یافته بود مجددا افزایش یافت و نرخ ثبتنام زنان و دختران جوان در کلیه مقاطع تحصیلی رشد چشمگیری داشت. زنان علاوه بر حضور هرچه بیشتر در عرصههای اقتصادی، فرهنگی، سیاسی و اجتماعی سیاستهای سنتی در مورد خود را به چالش گرفته و به طرح مطالبات پرداختند. جنگ طولانی بین ایران و عراق گروه دیگری از زنان را نیز به عرصه عمومی و متعاقبا به عرصه مبارزات جنسیتی کشاند، زنانی که در پشت جبههها فعالیت میکردند و تا پایان یافتن جنگ با حاکمیت اسلامی احساس هم هویتی میکردند، با پایان یافتن جنگ بسیاری از سیاستهای جاری در مورد زنان را با حقوق انسانی خود در تناقض دیدند و به طرح مطالباتی در چارچوب باورهای خود پرداختند. بنابراین در این دوره نه تنها حضور بخشهای مختلف زنان در عرصه عمومی بسیار افزایش یافته بود، بلکه زنان به نقد شرایط خود نیز میپرداختند و خواستار بهبود شرایط و وضعیت خود بودند و رشد تحرکات و فعالیت زنان مزید بود بر سیاستهای درهای باز اقتصادی که بازبینی سیاستهای سنتی به ویژه درمورد زنان را الزامی میکرد. به همین دلیل در این دوره شاخص توسعه جنسیتی رشد چشمگیری داشت و تغییراتی در قوانین به نفع زنان صورت گرفت. مصوبههایی همچون استفاده بانوان از معذوریت خدمتی در دوران بارداری، برابری دیه زن و مرد در تصادفات رانندگی، حمایت از زنان و دختران بیسرپرست و اصلاح مقررات مربوط به طلاق و محاسبه مهریه به نرخ روز، قانون قاضی مشاور، قانون سختی کار برای پرستاران و همسران جانبازان، احیای پلیس زن و… ایجاد دورهی آموزش مدیریت دولتی برای زنان و ورود زنان به دانشکده وزارت امور خارجه از اقداماتی بود که در سطح قوانین به نفع زنان صورت گرفت.اما به رغم حضور بیشتر زنان در عرصهی فرهنگی و مطبوعاتی و افزایش تعداد مجلات و فصلنامههای زنان توسط گرایشهای همسو با سیاستهای کلی حاکمیت، محدودیتی که از اوایل قدرتگیری حاکمیت جدید بر روزنامههای زنان سکولار آغاز شده بود همچنان با ابعاد گسترده تا محو کامل آنها ادامه یافت. تاسیس تشکلهای زیست محیطی و خدماتی زنان و کودکان، تولد نهاد رابطین بهداشت برای کمک به زنان روستاها وشهرهای دورافتاده در وزارت بهداشت، وشرکت زنان درمسابقات ورزشی بینالمللی از جمله تاثیرات تعامل میان نهادهای مستقل زنان و زنان در دولت در این دوران بود. قبل از دوره «سازندگی» زنان حضور بسیار کمرنگی در عرصه قدرت سیاسی داشتند که از آن جمله میتوان به تشکیل شورای فرهنگی اجتماعی زنان در دهۀ ۶۰، حضور منیره گرجی در مجلس خبرگان قانون اساسی، حضور اعظم طالقانی ومرضیه حدیدچی دباغ در مجلس اشاره کرد. در دوره «سازندگی» این حضور پررنگتر شد. از جمله شکلگیری دفتر امور زنان در ریاست جمهوری بود که در واقع اولین تشکیلات اجرایی زنان در جمهوری اسلامی است. تا پایان دوره رفسنجانی این تشکیلات در اکثر دستگاههای اجرایی دفتر داشت و به مسایل زنان میپرداخت. از قوه قضاییه نیز یک نماینده (دختر آیتالله یزدی) در دفتر امور زنان حضور داشت که به قول خانم حبیبی ثمره آن تصویب قوانینی به نفع زنان بود. احیای بخش پژوهش در حوزه زنان و طرح تهیه شناسنامه زنان جهان با هدف آشنایی با وضعیت زنان در ابعاد مختلف سیاسی، اجتماعی، اقتصادی، فرهنگی و… از دیگر اقدامات این تشکیلات بود. تعداد نمایندگان زن در مجلس این دوره نیز افزایش یافته و به ۱۴ کرسی رسیده بود. در دوره سازندگی، گزارشگر ویژه حقوق بشر سازمان ملل به ایران آمد اما وضعیت زنان ایرانی را در گزارش خود محکوم نکرد. شرکت زنان منتخبِ حاکمیت در کنفرانس جهانی زنان در پکن اولین حضور گروهی از زنان ایرانی در یک کنفرانس بینالمللی در رابطه با زنان بود و احتمالا تاثیراتی نیز بر اندیشه این زنان در مورد حقوق جنسیتی داشته است. پس از کسب قدرت، حکومت اسلامی برای تثبیت قدرت خود به حذف و سرکوب مخالفان از عرصههای سیاسی و اجتماعی پرداخت و جنگ ایران و عراق از این بابت فرصت مناسب را در اختیارش قرار داد. نیروهای مخالف اعم از چپ، سکولار و حتی نیروهای اسلامی مخالفِ رژیم در قدرت سرکوب و حذف شدند، بسیاری نیز به خارج گریختند. مطبوعات، احزاب و تشکلهای صنفی یا تعطیل شدند یا به دستگاههای تبلیغاتی حکومت تبدیل شدند، بنابراین عرصه عمومی بسیار محدود شد. سازمانهای نوپای زنان و مطالبات آنها که در دوره انتقالی قدرت به رژیم اسلامی، از طریق زنان چپگرا، لیبرال دمکرات و ملیگرایان ایجاد شده بود نیز در دوره سرکوب به همراه سایر جریانهای اجتماعی سرکوب و حذف شدند و «جنبش زنان» بار دیگر دچار افول شد. عواملی که باعث این افول شد. همسرنوشتی و وابستگی نظری تشکلهای زنانه و مبارزات آنان به جریانهای سیاسی اپوزیسیون از یک طرف باعث فقدان گفتمان فمینیستی مستقل از ایدئولوژیهای سیاسی این سازمانها و غالب بودن ایدئولوژیها و اولویت مبارزه کلان بر کنشهای جنسیتی در این جریانات زنانه بود و از طرف دیگر باعث شد به همراه سازمانهای مادر سرکوب شده و یا متلاشی شوند از طرف دیگر به حاشیه رانده شدن زنان فعال و یا تنزل منزلت اجتماعی و حذف تدریجی آنان از عرصه عمومی توسط حکومتِ اسلامی که از طریق اعمال حجاب اجباری، پاکسازی زنان نخبه، رد صلاحیت قضات زن و مجبور کردن زنان کارمند به بازنشستگی پیش از موعد آغاز شد و تا تعطیلی نشریات زنان و محرومیتهای تحصیلی دانشجویان مخالف حکومت پیش رفت، بخش زیادی از زنان را از عرصههای اقتصادی، سیاسی، اجتماعی و فرهنگی حذف کرد و مجموعه این عوامل باعث شد که نه فقط زنان فعال که بخش زیادی از کل زنان جامعه از صحنه جامعه خارج شده و تا سالها زنان، فعالیتها و مطالباتشان نامرئی شود.اما خروج اجباری زنان از عرصههای عمومی، فرصتی ناگزیر برای بازاندیشی و بازنگریِ خود، به ویژه برای زنان فعال بود. در این دوره افول، زنان مبارز فرصت مناسبی برای استقلال از سازمانهایی یافتند که مسئله جنسیتی جزو الویتهایشان نبود و فرصت یافتند تفسیرهای فمینیستی برخاسته از پرسشهای خود را کشف و یا ابداع کنند. در واقع فرصتی بود برای ایجاد رویکردی انتقادی به گفتمانهای مسلط مردانه. زنان اعم از اسلامی، چپ و یا به طور عام سکولار در صدد تبیین خود و موقعیتشان برآمدند و مخاطب اصلی انتقادات خود را همان نظریاتی قرار دادند که قبلا از آن متاثر بودند. به عنوان مثال زنان مسلمان (منتقد قدرت حاکم) به نقد قوانین و محدودیتهای اجتماعی و سیاسی که سیاست مردان برآنان تحمیل کرده بودند، پرداختند و گفتار انتقادی خود را در چارچوب مفاهیم دروندینی عرضه کردند. زنان چپ با نقد مکاتب مختلف و عملکرد مردسالارانهی گروههای سیاسی چپ، درچارچوب مفاهیم مارکسیستی گفتمانی جدید برای خود اتخاذ کردند. زنان سکولار (غیرمارکسیست و غیرمسلمان) عموما با رویکردی سکولار به نقد قوانین، سیاستها و رویههای حکومتی، درچارچوب حقوق بشر برآمدند و سعی کردند گفتمان ویژه خود را توسعه دهند. بنابراین در این دوره دستِکم سه گفتمان در «جنبش زنان» به وجود آمد: گفتمان سوسیالیستی، گفتمان لیبرالی (متاثر از آموزههای حقوق بشر) و گفتمان اسلامگرایان منتقد. این سه گفتمان هریک بنا به دوری و نزدیکیشان به سیاستهای حاکم و داشتن یا نداشتن حاشیه امنیتی، برای فعالیتها و طرح مطالباتشان سیاستهای نسبتا متفاوتی را در پیش گرفتند: محافل زنانه: یکی از اولین انگیزههای شکلگیری محافل زنانه، حمایت از خانوادههای زندانیان سیاسی و خانوادههای اعدامشدگان و رسیدگی به آنان تحت عنوان دورههای زنانه بود. این دورهها کمکم تبدیل به محافل شدند که در روند رشد خود با نگاه انتقادی به روابط جنسیتی در احزاب و سازمانهای مادر و انتقاد به حاشیهای بودن مسائل زنان در این سازمانها و احزاب، به فرودست بودن زنان توجه کرده و هدف اصلی خود را جایگزینکردن آرمانهای زنانه به جای آرمان سیاسی چپ و یا تلفیق آرمانهای زنانه با آرمانهای چپ تعیین کردند. بنابراین مسئله زنان در مرکز توجه محافل قرار گرفت. زنانی که از عرصه فعالیت سیاسی و اجتماعی رانده شده بودند در روند فعالیت محفلی هویت جمعی از دست رفته خود را تجدید کرده و به تدریج به حساسیت و خودآگاهی جنسیتی دست یافتند. این محافل تلاش میکردند با ارائه یک بدیل آرمانی شکست جنبش چپ و خلاءهای عقلانی و تئوریک ایجاد شده پس از این شکست را جبران کنند و در شرایطی که فضا بسیار امنیتی شده بود فضاهایی برای فعالیت جمعی زنان فراهم کنند. بنابراین حساسیت و آگاهی جنسیتی بیش از آن که انگیزه شکلگیری این محافل باشد دستاورد آن بود که در روند فعالیت محافل به دست آمد و مسئله زنان به تدریج به موضوع اصلی فعالیت محافل تبدیل شد.این محافل که به واسطه شرایط اختناق بدون ارتباط با هم شکل گرفته بودند در اوایل دهه ۷۰ به تدریج به وجود یکدیگر پیبرده و روابط بینِمحفلی ایجاد کردند. آشنایی محافل با یکدیگر بتدریج و از طریق شرکت در مراسم بین محفلی ۸ مارس بود و بتدریج و به موازات بازشدن فضا، آمد و شد اعضای محافل به مراسم یکدیگر افزایش یافت. محافل در طی زمان تنوع شکلی پیدا کردند و دچار تحولاتی ساختاری وموضوعی شدند. در نیمهی دوم ۶۰ محفلها عمدتا به صورت مراسم تفریحی و جشنهای فرهنگی و هنری موقت بودند وسپس به تدریج جمعهای ثابتتری به شکل اردوهای دورهای فرهنگی- تفریحی نیز پدیدار شده و سرانجام در ابتدای دهه ۷۰ فرمهای تکاملیافته آن به صورت هستههای ثابت مطالعاتی پدیدار شدند. بنابراین این محافل، نهادهای خودجوش، غیرعلنی، عموما تک جنسیتی و جنسیت محور بودند و هدف نهایی آنها عموما «آگاه سازی» زنان بود و خروجی خاصی هم به جز اعضای «آگاه شده» نداشتند. تغییر سیاستهای حاکم در دهه ۷۰ تاثیر مستقیمی بر محتوا و چگونگی گسترش فعالیت این محافل داشت.
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر