۱۴۰۰ خرداد ۵, چهارشنبه

انتشار رنجنامه حسین هاشمی؛ تلاش حفاظت اطلاعات زندان تهران بزرگ برای پرونده‌سازی با بازجویی از وی




 حسین هاشمی، زندانی سیاسی زندان تهران بزرگ و از بازداشت شدگان اعتراضات سراسری آبان ۹۸، امروز سه شنبه ۴ خردادماه، پس از انتقال به حفاظت اطلاعات این زندان تحت بازجویی قرار گرفت. او که هم اکنون در حال تحمل دوران محکومیت ۵ ساله خود است در تاریخ ۳۱ اردیبهشت‌ماه در رنج نامه ای از مشکلاتی گفته بود که زندانیان و علی الخصوص بازداشت شدگان اعتراضات سراسری آبان ۹۸ در زندان تهران بزرگ با آن روبرو هستند.

به گزارش خبرگزاری هرانا، ارگان خبری مجموعه فعالان حقوق بشر در ایران، امروز سه‌شنبه ۴ خردادماه ۱۴۰۰، حسین هاشمی، زندانی سیاسی زندان تهران بزرگ و از بازداشت شدگان اعتراضات سراسری آبان ۹۸، به حفاظت اطلاعات این زندان منتقل شد.

حسین هاشمی پس از انتقال به این محل، با محوریت رنج‌نامه این زندانی در خصوص مشکلات زندانیان زندان تهران بزرگ و علی الخصوص بازداشت شدگان اعتراضات آبان ۹۸، تحت بازجویی قرار گرفت و پس از ساعاتی به بند بازگردانده شد.
این رنج نامه که در روزهای اخیر منتشر شده است واکنش بسیاری را در شبکه های اجتماعی به همراه داشت.

دادگاه انقلاب برازجان؛ ۶ شهروند بهائی مجموعا به ۷۳ سال و ۶ ماه حبس محکوم شدند / سند

 برهان اسماعیلی، مریم بشیر، فرانک شیخی، هایده رام، مینو بشیر و درنا اسماعیلی، شش شهروند بهائی ساکن شیراز و برازجان توسط دادگاه انقلاب شهرستان دشتستان (برازجان) به مجموعا ۷۳ سال و ۶ ماه حبس تعزیری محکوم شدند. در صورت تایید این حکم در مرحله تجدیدنظر، با اعمال ماده ۱۳۴ قانون مجازات اسلامی ۱۰ سال حبس تعزیری برای هر یک قابل اجرا خواهد بود.

به گزارش خبرگزاری هرانا، ارگان خبری مجموعه فعالان حقوق بشر در ایران، برهان اسماعیلی، مریم بشیر، فرانک شیخی، هایده رام، مینو بشیر و درنا اسماعیلی، شش شهروند بهائی ساکن شیراز و برازجان توسط دادگاه انقلاب شهرستان دشتستان (برازجان) به مجموعا ۷۳ سال و ۶ ماه حبس تعزیری محکوم شدند.

بر اساس دادنامه ای که توسط دادگاه انقلاب شهرستان دشتستان (برازجان) در تاریخ ۲۹ اردیبهشت‌ماه ۱۴۰۰ به مستشاری علیرضا کیانی صادر و طی روزهای اخیر به این شهروندان ابلاغ شده است، برهان اسماعیلی به عنوان متهم ردیف اول از بابت اتهامات “فعالیت تبلیغی علیه نظام از طریق گسترش عقاید فرقه بهائیت و اقدام علیه امنیت کشور از طریق نشر و تبلیغ افکار فرقه بهائیت” به ۱۱ سال حبس تعزیری و مریم بشیر، فرانک شیخی، هایده رام، مینو بشیر و درنا اسماعیلی از بابت اتهامات “معاونت در فعالیت تبلیغی علیه نظام از طریق گسترش عقاید فرقه بهائیت، تولید و انتشار تصاویر مبتذل در فضای مجازی و شبکه‌های اجتماعی و اقدام علیه امنیت کشور از طریق نشر و تبلیغ افکار فرقه بهائیت” هر یک به تحمل ۱۲ سال و ۶ ماه حبس تعزیری محکوم شده‌اند.


همچنین به موجب این دادنامه کلیه اسناد، مدارک، جزوات، کتب، تصاویر، فیلم و سی دی‌های مرتبط با آئین بهائی که در زمان تفتیش منزل توسط نیروهای اطلاعات سپاه استان بوشهر همراه ماموران برده شده بود، ضبط خواهد شد.

دادگاه در خصوص صدور این احکام به فعالیت این شهروندان با موضوعات تربیتی و آموزشی کودکان و همچنین آنچه که “عضویت در سایت معاند و ضدانقلاب فیسبوک” خوانده شده، استناد کرده است.

در صورت تایید این حکم در مرحله تجدیدنظر، با اعمال ماده ۱۳۴ قانون مجازات اسلامی برای هر یک ۱۰ سال حبس تعزیری از بابت اتهام “اقدام علیه امنیت کشور از طریق نشر و تبلیغ افکار فرقه بهائیت” برای هر یک قابل اجرا خواهد بود.

برهان اسماعیلی فرزند غلامحسین و متولد ۱۳۴۷، مریم بشیر فرزند روح الله و متولد ۱۳۷۰، فرانک شیخی فرزند غلامحسین متولد ۱۳۵۲، هایده رام فرزند طاهر و متولد ۱۳۵۱، مینو بشیر فرزند روح الله متولد ۱۳۶۷ و درنا اسماعیلی فرزند برهان متولد ۱۳۷۳، شهروندان بهائی ساکن شیراز و برازجان هستند.

این ۶ شهروند بهائی در تاریخ ۱۳ بهمن ماه ۱۳۹۵ توسط ماموران اطلاعات سپاه استان بوشهر بازداشت و مدتی بعد با تودیع قرار وثیقه و به صورت موقت آزاد شدند.

شهروندان بهائی در ایران از آزادی‌های مرتبط به باورهای دینی محروم هستند، این محرومیت سیستماتیک در حالی است که طبق ماده ۱۸ اعلامیه جهانی حقوق بشر و ماده ۱۸ میثاق بین‌المللی حقوق مدنی و سیاسی هر شخصی حق دارد از آزادی دین و تغییر دین با اعتقاد و همچنین آزادی اظهار آن به طور فردی یا جمعی و به طور علنی یا در خفا برخوردار باشد.

بر اساس منابع غیررسمی در ایران بیش از سیصد هزار شهروند بهائی وجود دارد اما قانون اساسی ایران فقط اسلام، مسیحیت، یهودیت و زرتشتی گری را به رسمیت شناخته و مذهب بهائیان را به رسمیت نمی‌شناسد. به همین دلیل طی سالیان گذشته همواره حقوق بهائیان در ایران به صورت سیستماتیک نقض شده است.

۱۴۰۰ اردیبهشت ۳۰, پنجشنبه

سایه بازداشت و زندان بر سر هنرمندان

 


سخنران:سمانه بیرجندی

موضوع: سایه بازداشت و زندان بر سر هنرمندان 

مکان: کمیته دفاع از حقوق هنر و هنرمندان

تاریخ :20مای 2021

ماهنامه بشریت :234

https://bashariyat.org/?page_id=27236

صفحه :16 

لینکهای انتشار

https://english.bashariyat.org/?p=8855

https://youtu.be/Y0ekKlgHyR8

http://azadegy.de/05.2021/20.05.2021.Honarmandan/5.samaneh.birgandi.mp3

در دورانی که ما زندگی می‌کنیم نوشتن در مورد هنر و هنرمند و همچنین حیطه کاری و جنبه‌های مختلف هنری، کاری بسیار دشوار به چند دلیل. یک هنرمند آنچه را که در اعماق وجود خود درک می‌کند و به آگاهی می رسد از طریق مختلف مثل نمایش تصویر صدا قلم و یا نوشتار و غیر ه آن را بیان می‌کند و بازتاب می‌دهد، می‌تواند این مسئله مربوط به معضلات و مشکلات و آسیب‌های اجتماعی و یا دردهای جامعه باشد که به نحوی در پی ابراز آن برمی‌آید. برای ابراز این ادراک به یک ابزار مهم نیاز است آن هم آزادی است. یعنی آزادی بیان درابرازانچه که به صورت عقیده، فکر، ایده و غیره در ذهنن وی به نقطه‌درک و آگاهی رسیده است. آزادی بیان معیارهای اساسی برای هر نوع جامعه دموکراتیک است و نقض آن همواره می‌تواند به نابودی سایر موازین حقوق بشریت منجر گردد. چرا که عدم رعایت آن به به معنی عدم امکان دفاع از حق تحت ستم است. همان طور که گفتم بیان در مفهوم عام شامل بیان های زبانی و غیر زبانی نوشتاری و غیر نوشتاری می‌شود و طبق قوانین حقوق بشر انسان‌ها به خاطر انسان بودن شان حق آزادی بیان دارند و به صورت تاریخی مفهوم حقوق بشر ریشه در مفهوم حقوق طبیعی دارد. اما مسئله آزادی عقیده و بیان در جمهوری اسلامی ابعاد مختلف دارد. از آنجا که حکومت ایران تعیین کننده سرنوشت مردمان ایران زمین است توانسته است به همراهی و همکاری بعضی از کسانی که منافع در حفظ وضعیت کنونی دارند با ارائه چهره های وارونه از واقعیت‌های جاری تصاویر مجازی را به عنوان واقعیت معرفی کند، بدین ترتیب هر گونه تلاشی برای جستجو و بیان آنکه واقعا اتفاق افتاده و هر صدای حقیقت جو به راحتی در میان هیاهوی هیستریکه جمعی خفه می شود.یکی از ابزار حکومت‌که تمام ابزار مهم اقتصادی و سیاست گرفته تا فرهنگ را کنترل دارد برای تحکیم موقعیت خود استفاده از تبلیغات است، یعنی تلاش سیستماتیک برای تحت تاثیر قرار دادن افکار عمومی و جلب رضایت در نظر و در عمل در سطح گسترده. زمانی که همه دستگاه ها از فرهنگ و هنر گرفته تا مطبوعات در خدمت دستگاه دولتی ایدئولوژیک قرار گیرند می توان به راحتی از واقعیت فجیع و غیر انسانی جاری تصویری کاملاً دروغ را ارائه کرد و از این طریق می‌توان به همه کسانی که در این دستگاه عظیم در پوشاندن واقعیت نقش بازی کردن پی برد. که متاسفانه در کشور ما در این چهار دهه همین اتفاق افتاداست. استفاده ابزاری از هنر یکی از شیوه های تبلیغاتی جمهوری اسلامی است موقعیت و امکاناتی که دولت برای همراهان و همسویان خود ایجاد می کندکه اکثریتی با چنین سیستم هایی همراه شوندکه در سطح مختلف انجام می‌شود. از تولید آثار تبلیغات ایدئولوژیکی گرفته تا تولید آثار صرفاً سرگرم کننده و کاملا بی ضرر و ارائه تصاویر مخدوش انسان‌ها، از تولید آثار به ظاهر انتقادی که با کمی دقت می‌توان تبلیغات نهان در این آثار را دریافت گرفته تا شرکت در شوراهای بازبینی و اعمال سانسور گرفته تا حاضر شدن به انجام مصاحبه هایی که در آنها چهره های بی ضرر از دستگاه‌های به واقع مخوف کنترل و اعمال سانسور ارائه می‌شود. در چنین سیستم‌های هرکسی به نحو ی به سیستم تبلیغاتی یاری می‌رساند به طور مستقیم یا غیرمستقیم تحت الحمایه دولت قرار میگیرد وهرکسی که حاضر به همکاری نشود به نوعی حذف می‌شوند. در این سیستمها هنرمندان تاریخ مصرف دارند. تا زمانی که موفقیت‌های آنها را بتوان به عنوان نشانه های عظیم شکوه و گشاده دستی دولت مورد استفاده قرار داد و در جایی که مطرح کردن آنها منفعتی هرچند مقطعی برای چهره های داخلی و خارجی حکومت داشته باشد مورد استفاده قرار می‌گیرد و زمانی که حکومت همراهان تازه نفس بیابد و یا این موفقیت ها رو به افول بگذارد به راحتی کنار گذاشته خواهد شد. یکی دیگر از روش‌هایی که دولت جمهوری اسلامی در زمینه هنر و مطبوعات، ادبیات و دیگر عرصه های عمومی استفاده می‌کند کنترل محتوا ی اطلاعات و دریافت‌های بیان شده است. حذف اطلاعات و زوایای نگاهی که از نظر دولت نباید به دیگران رسانده شود و از سوی دیگر پخش اطلاعات از زاویه نگاه رسمی و دولتی است. این دو رکن جدایی ناپذیر یعنی کنترل وسانسور در سیستم دیکتاتور دولت است و زمانی که به صورت سیستماتیک در جامعه اعمال می‌شود عواقبی چون زندان شکنجه حذف وممنوعیت شغلی برای اهل قلم و هنر پدید می‌آورد و نیز منجر به خودسانسوری می‌شود. به معنای محدودیت‌هایی که اهل قلم، مطبوعات، اهل هنر برخویش اعمال می‌کند و به عبارتی می‌توان گفت این مسئله از یک جهت کار را بر دولت و نمایندگان آسان می‌کند و آنها دیگر نیاز به وارد شدن به عرصه نمی بیند چرا که خودگروهای اجتماعی کار دولت را انجام می‌دهند.یعنی اهالی هنر در چنین شرایطی از طریق خودسانسوری پیشقدم می‌شوند به امیداینکه بتوانند حداقل بخشی از حرف‌های خود را با مخاطب در میان بگذارند اما وجود هراس از دست دادن موقعیت و امنیت شغلی اجتماعی اقتصادی نقش مهمی در پدیده خودسانسوری بازی می‌کند که موجب حذف برخی از موضوعات اجتماعی و موضوعات ممنوعه و یا به طرح آنها به صورتی که نتیجه گیری به سوی نقطه نظر رسمی حکومت گران باشد منتهی می‌شود. سانسور و ایجاد محدودیت در آزادی بیان شیوه حکومت داری جمهوری اسلامی است که از بیان آزادانه هراس دارد و موقعیت خویش را در خطر می‌بیند. این موضوع قتل عمد حقوق شهروندی در آزادی بیان و اطلاع رسانی و برخورداری از اطلاعات است. وقتی دولت تلاش می‌کند تا افراد جامعه را کاملاً تحت کنترل دستگاه حکومتی قرار دهدو به این معنا کلیه تضمینات مربوط به آزادی‌های فردی را مردود اعلام کند، هدف تصاحب و کنترل تمام افکار و عقاید بر مبنای اصول حاکمیت تعریف می‌شود و این گونه سرکوب فضاهای آزاد و خصوصی مثل آزادی مذهب و یا آزادی پوشش و همچنین کنترل تمامی شهروندان در همه عرصه‌ها از خصوصی گرفته اجتماعی سیاسی در دستور کار دولت قرار دارد. روش خاموش سازی و سرکوب هنرمندان به طور مداوم و به اشکال مختلف در ایران صورت می‌گیرد که برخلاف استانداردهای بین‌المللی حقوق بشر شامل مجازات های غیر قانونی بازداشت های خودسرانه و یا سایر اشکال ارعاب و سرکوب هستند. بعضی نیز به بهانه‌های واهی حفاظت از قوانین دولتی اخلاق عمومی، هنجارهای اجتماعی و مذهبی مورد پیگرد قرار می‌گیرندو دستگیر زندان و گاه ناپدید می شود. در حقیقت می‌توان به سادگی گفت که نظام ولایت دهآنها را به خدمت گرفته و یا دوخته است. وجود چنین سیستم کنترل و محدود کننده و استبدادی برای اهالی هنر طبیعتاً قربانیان نیز در بر خواهد داشت. یکی از قربانیان در این ۴۳ سال ادیبان و نویسندگانی بودند که در قالب آثار ادبی مثل کتاب مقاله و شعر غیره با استفاده از ادبیات به نقد قدرت و معضلات اجتماعی، بیان حقایق دردآور جامعه پرداختند. نگاه کوتاه می اندازیم به تاریخچه گروه از هنرمندان کشورو معضلات وسرکوب وفشارهای که بر آنها تحمیل شده است. مهمترین مسئله آنها آزادی بیان و رهایی از فشار سانسور و سرکوب دولتی و ایجاد تشکلی برای ایستادگی برابر منویات حکومت بوده است که بسیاری از آنها در این مسیر جان خود را از دست دادند. در حدود ۵۳ سال پیش کا نونی در ایران به نام کانون نویسندگان با انگیزه حمایت از آزادی خواهی وآزادی بیان را بدون هیچ محدودیتی برای مبارزه با سانسور توسط جمعی از نویسندگان شکل گرفت که تاریخچه سرکوب اعضای کانون طی دوران فعالیت آن در ۵ مقطع زمانی قابل بررسی است. اما شدیدترین سرکوب ها در سه مقطع ابتدایی دهه شصت و اوایل دهه هفتاد و سه سال اخیر اتفاق افتاده است. اوایل دهه شصت اعدام زندان ضرب و شتم اعضای کانون و در دهه هفتاد قتل‌های زنجیره‌ای تعدادی از این اعضا که دو نویسنده به نامهای محمد مختاری و محمدجعفر پوینده بود وهم چنین تلاش دستگاه امنیتی حکومت برای قتل دسته جمعی شان در ماجرای اتوبوس ارمنستان تدارکدیده شد. این سال‌های اخیر موج یورش به منزل اعضای کانون ضرب و شتم آن‌ها در مکان‌های عمومی و پرونده‌سازی و صدور احکام زندان طولانی مدت اتفاق افتاده است، به شکلی که در حال حاضر بیش از ۱۰ نفر از اعضای کانون با احکام ۱ تا ۶ سال و نیز حکم یازده سال در زندان هستند و هم چنین برخوردهایی شامل ممنوع القلم کردن اعضا، بیکار کردن، پلمپ کردن منازل به بهانه برگزاری جلسه مشورتی، اظهار دائم به نهادهای امنیتی و تهدید سپرده شدن پرونده افراد به اطلاعات سپاه، تهدید ضمنی اعضا به قتل به روش‌های غیر قابل ردیابی، شایعه سازی علیه افراد موثر، ضرب و شتم اعضا در مراسم ختم دیگر نویسندگان و سالگرد اعضای درگذشته فشار بر خانواده درگذشتگان کانون در خصوص تغییر محل خاکسپاری و نحوه برگزاری مراسم ختم، منحله، غیرقانونی و ضد انقلابی معرفی کردن کانون و اعضای آن توسط سایت ها و نشریات وابسته به حکومت و رسانه ملی، پرونده سازی و صدور احکام زندان برای اعضا و کسانی که به هر شکل با کانون در موضوع چاپ و نشر و انتشار بیانیه ها و تاریخچه کانون همکاری داشتند. در حال حاضر با وجود همه فشارها و سرکوب ها همچنان این افراد در نبرد بی امان خود برای آزادی بیان و اندیشه ایستادگی می‌کنند. نویسندگان و هنرمندان و فعالان سیاسی اجتماعی به طور کلی آحاد مردم می خواهند حرف بزنند دردهایشان را بیان کنند. کنشگر و و چالش گرا باشند، عوامل عقب ماندگی را نشان دهند و براعمال و رفتار دولتها نظارت و نقد داشته باشند. اطلاع رسانی وآگاهی پراکنی کنند، پلی میان حیات جامعه با لنده با مخاطبان باشند. در طی این سال‌ها یک تضاد پایه ای در جامعه ما وجود داشته که مبنای همه مشکلات فرهنگی سیاسی و اجتماعی بوده است این تضاد مطرح شده در طی این چهار دهه روشنایی زندگی روزمره مردم تاریک رانگهداشته سانسور سیستماتیک و سلطه‌گری ضد آزادی و افسارگسیخته جمهوری اسلامی است. اعمال سانسور و سرکوب همچنین سبب شده است که کتابخوانی روزنامه خوانی در ایران فاجعه‌بار باشد. به طور مداوم تیراژ کتاب روزانه در ایران افت پیدا کند، شرایطی که به تدریج به رسانه‌ها تحمیل شده باعث شد که مرجعیت شان را از دست بدهند و نتوانند برای مخاطب کارکرده رسانه‌ای شان راکه اطلاع‌رسانی است انجام دهد. در دورانی که کتاب‌های نویسندگان سرشناس با استعداد کشور در وزارت فرهنگ و ارشاد برای دریافت پروانه چاپ خاک می خورند و شور و شوق نویسندگان شان به تولید اثر های فرهنگی و ارزشی به نابودی کشانده می شود، نویسندگان گمنامی و یا به اصطلاح جمهوری اسلامی ارزشی در یک بازه زمانی مثلاً ده ساله ده‌ها کتاب مینویسند.کتابهای با پشتیبانی دولت و وزارت ارشادو ناشرانی همچون انتشارات کتاب جمکران، انتشارات زائر رضوی و رانت خوارانی از این دست چاپ و منتشر شده است. وضعیتی که براستی شگفتی آور و دردناک و فاجعه‌بار است. در زمانی که اختناق و سانسور همه راه های نفس کشیدن جامعه را بسته و هر روزنه و دریچه‌ای برای نشر و توزیع اندیشه‌های پیشرو و بالنده و پویا در جامعه را سد کرده است چگونه کتاب های خرافی و بی محتوای و کودک و نوجوان در چند هفته به چاپ دوم و سوم می‌رسد؟ سرکوب و سانسور اختناق در ایران آنچنان گسترده و سهمگین است که هر هر اندیشه تازه، شکفته نشده و گل نداده پرپر جوان مرگ میشود. تیغ سانسور بر نویسنده کتاب چنان تیز و برنده است که انتشار حرف نظر و سخن نو و هوای تازه را نشنیدنی کرده است. هنگامی که در جامعه هنر و اندیشه پیشرو سرکوب می‌شوند از شکوفایی جلوگیری می‌شود مسلم است که به ناچار باید تنها وابسته حاکمیت آن است که با فرهنگ رانتی و با هدف عوام‌فریبی دولتی به بازار عرضه می‌شود. یک مثال در مورد کتاب‌های رانتی در مورد کتاب مخفی کتاب منتشره از سوی انتشارات جمکران با نویسندگی مجید پورولی است: در سال ۹۹ خبرگزاری فارس پس از گذشت دو روز پس از انتشار کتاب مخفی برای سومین بار به چاپ رسیده است. نویسنده این کتاب در یک گفت و گو گفته است ما معتقدیم حتی تاریخ را هم باید از اهل بیت گرفت چون اهل بیت در همه چیز عصمت دارد و یکی از آن همه چیز تاریخ است. به این ترتیب به نظر می‌رسد نویسنده خود را تاریخ دان می‌داند. کتاب دیگر این نویسنده به نام باغ مخفی ازبیانات مقام معظم رهبری درباره ائمه معصومین است که در شمارگان ۳۰۰۰ برای اولین بار چاپ شد. چاپ کتاب از همان آغاز در اختیار یک نهاد سرکوبگر و تحت امر حکومت مانند وزارت ارشاد اسلامی قرار گرفت و ممیزهای ارشادچه بسابدتر از تفتیش عقاید کنندگان قرون وسطا کتاب‌ها را لت و پار کردند، تانامی از آزادی و تفکر آزاد در آنها نباشد. این اداره ممیزی به طور رسمی مسئولیت سانسور کتاب ها در اختیار دارد. به ندرت کتابی از این فیلتر عبور کرده و به بازار توزیع و جامعه راه پیدا کند. اکنون حکومت با نسل‌های روبروست که نه تنها هیچ سنخیتی با فرهنگ و القائات وآموزه‌ها و باور داشت های آنان ندارند بلکه در رویاروی همه جانبه با آنها هستند. این رویارویی فرهنگی که عمیقاپا در نفی افکار خرافی و ارتجاعی دارد متولیان سانسور در آموزش و پرورش را بر آن داشته است تا با دست بردن در کتاب‌های درسی تصاویر و مطالب مورد نظر خود را در آنها به بگنجاند و از این طریق در ذهن سپید کودکان دبستانی نفوذ کند. حفظ حذف آثاری مانند غزل جوانی از رهی معیری، شعر داروگ نیما یوشیج وداستان سیاحت نامه ابراهیم بیگ، شعر مادر ایرج میرزا و نیز حذف سرودهای برخی شاعران شهیر ایرانی از کتاب‌های ادبیات فارسی. با وجود همه آنچه گفته شد تلاش هایمان را برای آزادی بیان و اندیشه و فعالیت متشکل برای همگان و همچنین آزادی زندانیان سیاسی واجتماعی به طور پیگیرگسترش دهیم زیرا که تاریخ سیاسی ایران از نامهای شاعران، پژوهشگران ونویسندگان و روزنامه نگارانی که به خاطر سلطه و استبداد و سرکوب تبعید و یاکشته شده اند یا زندانی پر است. چه بسیارگروهی از این دست در رویارویی با استعداد وانجمادفکری جهل و فقر و استعمار و همچنین سانسور و سرکوب احساس مسئولیت اجتماعی کردند و در این مبارزه علیه دیکتاتوری و رکود سیاسی اجتماعی حاکم بر کشور تا پای مرگ پیش رفتند.


۱۴۰۰ اردیبهشت ۱۹, یکشنبه

گورستان خاوران و اجساد اعدامیان دهه شصت

 



سمانه بیرجندی

مقاله با موضوع: گورستان خاوران و اجساد اعدامیان دهه شصت

 ماهنامه بشریت:شماره 233

صفحه  70

https://bashariyat.org/?page_id=26863

۳۳ سال پس از کشتار هزاران زندانی سیاسی در تابستان ۱۳۶۷، به نظر می‌رسد همچنان یک پرسش پا برجاست: اجساد این اعدامیان کجاستخانواده اعدامیان در جستجوی پاسخی برای این سوال، گورهای دسته جمعی خاوران را کشف کردند. حالا اما جامعه بین‌المللی بهاییان با انتشار بیانیه‌ای اعلام کرد که مقام‌های امنیتی به آنها گفته‌اند گورهای جمعی تخلیه شده است و از آنان خواسته‌اند متوفیان خود را در این محل به خاک بسپارندسیمین فهندژ سخنگو و نماینده جامعه بهائیان در سازمان ملل متحد گفته است مقامات حراست سازمان بهشت زهرا با تهدید کردن بهاییان دو گزینه پیش روی آنها گذاشته‌اند: یا از فضایی باریک میان گورهای فعلی بهاییان استفاده کنند یا از زمین محل دفن گورهای دسته جمعی استفاده کنندمقامات امنیتی ادعا کردند اخیرا این محل تخلیه شده و بهاییان می‌توانند متوفیان خود را آنجا خاک کننداما بهاییان نمی‌خواهند که به کسی بی‌احترامی کرده باشندچون درد خاکسپاری بدون احترام را چشیده‌اندهمزمان با فشار برپیروان بهایی ایران شماری از خانواده‌های کشته‌شدگان دهه شصت نیز از تغییراتی در گورستان خاوران خبر داده‌اندمجموعه بیداران که اعضای آن را شماری از خانواده‌های مخالفان سیاسی کشته‌شده در ایران تشکیل می‌دهند اعلام کرداز چند روز پیش چهار قبرجدید درخاوران مشاهده شده است بیداران در بیانیه خود نوشته گفته می‌شود که این گورهای جدید مربوط به مردگان بهائی است در حالی که آنها در همسایگی خاوران گورستان خود را دارند. می‌شنویم که آنها نه تنها تمایلی نسبت به دفن مردگان خود بر روی مردگان دیگر نداشته و ندارند بلکه به این دستور اعتراض هم کرده‌اندبیداران درباره نابودی خاوران هشدار داده و نوشته است ما نسبت به هر تغییری در این خاک شریف حساس هستیم و نمی‌گذاریم این سرزمین عزیز را که هزاران سرگذشت سر به نیست شده را در سینه نهفته دارداز ما بگیرندخاوران که محل دفن زندانیان اعدام شده دهه ۶۰ شمسی است دو قطعه دارددر یک بخش نزدیک به در اصلی ورودی افراد و اجساد اعدامیان سال‌های دهه شصت بعضا به صورت انفرادی

 


سخنران:سمانه بیرجندی

موضوع: بهایی گزاف برای باورهای مذهبی در ایران

مکان: کمیته دفاع از حقوق پیروان ادیان

تاریخ :9 مای 2021

ماهنامه بشریت :233

https://bashariyat.org/?page_id=26863

صفحه :25

لینکهای انتشار:

https://deutsch.bashariyat.org/?p=4603  

http://azadegy.de/05.2021/09.05.2021.Adyan/6.Samaneh.Birjandi.mp3

https://www.youtube.com/watch?v=Pd7DX81gy0M&t=4806s

 Exorbitanter Preis für religiöse Überzeugungen im Iran

 بررسی کارنامه جمهوری اسلامی درسالهای گذشته دربرخورد با مسیحیان نشان می دهد که مسیحیت ستیزی سازمان یافته شاخص اصلی برخورد حکومت ایران با مسیحیان بود و جمهوری اسلامی در صف نخستین کشورهایی قرار دارد که وضعیت حقوق شهروندان در آن حال و روز خوبی ندارد. منع شکنجه، منع برده داری، حق برخورداری از محاکمه منصفانه، آزادی فکر و عقیده مذهب و آزادی بیان از جمله حقوق تفکیک ناپذیر انسان است که در منشور حقوق بشر به آن اشاره شده است در ایران همانقدر که قومیت ها و دگراندیشان و منتقدان سیاسی و فعالین مدنی و اجتماعی و روزنامه نگاران تحت فشار هستند پیروان ادیان هم با همان سرکوب و محدودیت‌هایی روبرو می‌شود. طبق آخرین آمار چندین نفر مسیحی در ایران یا در زندان و یا بلاتکلیف در انتظار برگزاری دادگاه شان به سر می‌برند و در واقع این آمار مربوط به آن دسته از زندانیان ای است که گزارش دستگیری آنها به طور رسمی منتشر شده و یا از طریق خانواده های آنها اطلاع رسانی شده است. یعنی کسانی هستند که هیچ آمار و گزارشی در مورد آنها در دست نیست اما به راستی چرا این بهای گزاف فقط برای داشتن عقیده و اعتقاد یک انسان به نظر بسیار گران می آید. من در این پژوهش سعی دارم که به این موضوع که از کی و چه زمانی موجب فشار بر مسیحیان و سایر پیروان ادیان به اوج خود رسیده و تاکنون ادامه دارد بپردازم. ابتدا نگاه کوتاهی داریم به تاریخ وضعیت پیروان ادیان در ایران در آغاز انقلاب ۵۷. تاکنون دگر اندیشان دینی از بهایی و یهودیان و مسیحیان و نوکیشان و زرتشتیان تا اهل سنت و دیگر فرقه‌های اسلامی چون اهل حق و درویشان گنابادی و غیره با فشار و تعرض و آزار حکومت اسلامی روبرو بودند، با گرویدن مسلمانان ایرانی به مسیحیت بعضی از رهبران کلیسا مانند کشیش هوسپیان و کشیش دیباج و کشیش میکائیلیان به طرز وحشتناکی به قتل رسیدن وبا ترتیب دادن یک نمایش امنیتی، سه دختررا که عضو سازمان مجاهدین خلق بودند به عنوان مسئول این قتلها اعلام شدند. صدها نوکیش مسیحی دستگیر و تحت بازجویی قرار گرفتند.. چاپ کتاب مقدس مسیحیان به زبان فارسی ممنوع شد و بسیاری از نسخه‌های کتاب مقدس در کنار مواد مخدر و مشروبات الکلی به آتش کشیده شد. این فشارها تقریباً در سالهای دولت اصلاحات تا حدی کاهش یافته بود اما از زمان روی کار آمدن دولت احمدی نژاد افزایش یافت. اما این فشارها برمسیحیان و یهودیان و بهائیان و درویشان و دین باوران پس از سخنرانی آیت الله خامنه ای در روز ۲۷ مهرماه سال ۸۹ در اولین سفر ۹ روزه وی به قم، ضمن اعلام آن که فتنه سال ۸۸ کشور را در برابر میکروب‌های سیاسی و اجتماعی واکسینه کرد گفت: دشمنان اسلام قصد دارند که دین را در جامعه ایرانی تضعیف کنند و برای این کار از جمله به اشاعه بی بند و باری و اباحی گری، ترویج عرفان های های کاذب، ترویج بهائیت و گسترش کلیساهای خانگی کلید خورد. در پی آن مقام های سیاسی و مذهبی دیگر نیز با سخنان به این موج دامن زدند تا مقام های امنیتی و قضایی بتوانند به صورتی سازمان یافته به دیگر باوران هجوم آورند. طی سالهای گذشته به خاطر ممنوع شدن خدمات کلیسا به زبان فارسی و بسته شدن آنها مسیحیان ونوکیشان برای انجام مراسم خود به ناچار در خانه ها جمع می شدند که به این صورت کلیسای خانگی یا زیرزمینی شکل گرفت و بعد از سخنرانی آقای خامنه‌ای بسیاری از روحانیون ومسئولین جمهوری اسلامی به پشتیبانی رهبرشان و دیگر مقام های مذهبی در این باره نظراتی دادند که خود باعث شد تا دامنه فشار بردیگر باوران گسترش پیدا کند. علاوه بر بازداشت ها و اعمال محدودیت ها اصلی ترین شاخص جمهوری اسلامی، مسیحیت ستیزی سازمان یافته بود که خود را به عنوان جریان تکامل یافته بروز داد. محور نخستین جریان این بود که برای نخستین بار در صدا و سیمای جمهوری اسلامی سلسله برنامه‌های علیه مسیحیت به طور خاص تولید و پیوسته در طول سال منتشر شد. برنامه‌های به طور کامل یکطرفه و بدون حضور کارشناسان مسیحی که طلاب و حوزویان در مباحثی یک طرفه در جهت تحلیل وتحقیق بلکه با اسناد و روایتی تعریف شده وغیر واقعی دست به تخریب مسیحیت می زدند. محور دوم بسیج مراجع و مبلغین با استفاده از سرمایه های کلان برای برگزاری همایش‌ها و نشست‌های مشترک با مسیحیان بودند که در خدمت سیاست و دولت‌های متبوعشان نظیر روسیه، بلاروس، کرواسی، لبنان و غیره عمل می‌کردند. جمهوری اسلامی با هدف جذب کشیشان و اسطوره‌های واخورده از کلیشه های خاص تحت نظارت دولت های دوست از جهت منافع سیاسی به صورت مشترک نشست های اسلامی مسیحی برگزار کرد و از این بابت پول زیادی به حساب سازمان‌های وابسته مثل بنیاد تقریب مذاهب و اتاق‌های دوستی واریز شد. در جهت تخریب مسیحیان واقعی با قدرت پیگیری شد. این کار یک نوع ویترین سازی از طریق مسیحیان حکومتی دوستهای دولت بود. محور سوم اخبار و گزارش‌های رسانه‌های مسیحیان فارسی زبان خارج از کشور وتخریب همزمان چهره‌های مشهور دنیای مسیحیت فارسی‌زبان مبشرین بود. نهادهای به ظاهر رسانه‌ای با پشتیبانی سرویس‌های امنیتی با اطلاعات ناقص و تحریف شده جریان عظیم پرونده سازی علیه مسیحیان خارج از کشور را راه انداختند و به طور شاخص در پرونده آنها انواع و اقسام فسادهای اخلاقی و مالی را درج کردند و با استفاده از رسانه‌های خود به دنبال تخریب جامعه مسیحیان فارسی زبان بودند. اما محور چهارم مقابله جمهوری اسلامی با کتاب هایی بود که در حوزه عرفان روانشناسی الهیات و رمان با مضامین مسیحی منتشر می‌شد. بسیاری از کتاب‌های مسیحی که سالها تجدید چاپ می‌شد در آن زمان حتی اجازه فروش آن در نمایشگاه کتاب داده نشد. در مقابل چندین جلد کتاب بی هویت و ضد مسیحیت با اسناد جعلی تاریخی با هدف تخریب منتشر شد که نمونه بارز آن، انتشار کتاب خشونت در پناه مسیحیت بود. از طرفی چندین گزارش در رسانه های داخلی منتشر شد که نشان می‌داد حتی نهادهای اقتصادی جمهوری اسلامی که وظیفه صادرات و واردات و مسائل گمرکی بر عهده آنها هست هم برای مسیحیت ستیزی بسیج شده‌اند، نمونه آن ها توزیع جزوه‌ها و برگه هایی بود که معاونت فرهنگی سازمان منطقه آزاد تجاری صنعتی ارس علیه مسیحیان چاپ و بین مسافران ایرانی در مرز آذربایجان و ارمنستان توزیع شد. و اما محور پنجم و شاید سیاسی ترین اقدامات جمهوری اسلامی در راستای مسیحیت ستیزی دستگیری شهروندان مسیح خارجی و ایرانی دوتابعیتی بود که برای سفر به صورت موقت به ایران سفر کرده بودند. جمهوری اسلامی با دستگیری این افراد از آنان به عنوان ابزاری برای باج گیری و چانه زنی بین المللی استفاده می‌کرد در قبال آزادی آنها یا پول‌های بلوکه شده خود در تحریم‌ها را طلب می‌کرد و یا از آن برای مبادله حکومتی های زندانی در خارج از کشور بهره می‌گرفت. در جمهوری اسلامی جریانی به راه افتاد که در گام اول مسیحیت پروتستان بشارتی را به عنوان یک تشکیلات سکولار مطرح کند و سپس آن را در مقابل نظریه ولایت فقیه قرار دهد. بر اساس اصل آزادی عقیده تفسیر، تحلیل و حتی گرایش و حمایت از مکتب و آیینی که ضدیتی با اصول انسانی نداشته باشد منعی وجود ندارد. پیروان و حامیان نظریه ولایت فقیه نیز از این قاعده مستثنا نیستند. حتی انتقاد به دیگران اگر در چارچوب صلح و بی خطر باشد هم در دنیای دموکراسی تعریف شده است، اما متاسفانه جمهوری اسلامی نه تنها در ایران برای پیروان دیگر مذاهب محدودیت‌های شدیدی را اعمال می‌کند بلکه از طریق همین جلسات نقد و بررسی برای مقابله شدیدتر با دگراندیشان عقیدتی و دینی بسترسازی می کند. همزمان چون به طور مشخص برای ایجاد چنین موج هایی در جامعه که منجر به برخورد امنیتی می‌شود یک اتاق فکر تصمیم گیری می‌کند، بعد از یک دوره زمانی کوتاه یا دو سه روزه چندین نشست و جلسه و هم‌اندیشی ضد مسیحیت با سکولاریسم برگزار می شود. سخنرانان در مباحث یک طرفه هر آنچه باید برای تفسیر و تحلیل در ضد با آیین‌ها و مذاهب غیر اسلامی بگویند درست یا غلط بیان می‌کنند و در گام دوم دستگاههای تبلیغاتی و خبرگزاری های حکومتی صدا و سیما با حجم گسترده آنها را منتشر و تبلیغ کرده و در نهایت چند ماه بعد آثار آن را در قالب دستگیری و احضار جمع زیادی ازنوکیشان مسیحی و دگراندیشان مذهبی و حتی در ابعاد دیگر حمله به بهائیان و دراویش ودستگیری دو تابعیتی ها ودریافت بودجه برای مقابله فرهنگی و پدیده نفوذ می‌بینیم، وقتی گفته می‌شود سکولاریسم خواستار گسترش جریان تصوف در برابر فقاهت است و تلقی یکسان از این جنبه با مسیحیت دارد و همچنین اعتقاد بر این می رود که آنهایی که معتقد به جدایی دین از دولت هستند نقش نفوذی را بازی می‌کنند. بازتاب آن نوعی تحریک کردن نهادهای تصمیم‌گیری و امنیتی و یکی از پروژه‌های اصلی سپاه پاسداران و نهادهای امنیتی طبق فرمان سید علی خامنه ای برای جلوگیری از نفوذ می‌شود دامنه نفوذ را هم آنقدر گسترده تعریف کردند که حتی یک فیلم سینمایی و انتشار یک کتاب خلاف ایده‌های اسلامی ممکن است با اتهامات امنیتی و جاسوسی روبه‌رو شود. در چنین فضایی نتیجه جلسات اندیشمندان اسلامی و حکومتی ضد مسیحیت منتهی به پرونده سازی و فضاسازی علیه مسیحیان به ویژه نوکیشان می‌شود و چون قوه قضاییه از این تفکرات تاثیر پذیر است دستور برخورد می دهد و نیروهای امنیتی وارد کارزار می‌شود و در نتیجه دها دگر اندیش پشت میله های زندان قرار می‌گیرند. در آستانه انتخابات در سال ۹۲ حسن روحانی با بیانیه ۱۰ ماده‌ای وعده داده بود که به خواسته‌های پیروان ادیان و قومیت رسیدگی خواهد کرد وی در این بیانیه عنوان کرده بود که تعهد می‌دهد که ایران را با مشارکت ایرانیان آزاد و آباد کند، حال با توجه به نزدیک شدن به پایان دوره دوم ریاست جمهوری وی به کارنامه هشت ساله دولت وی در خصوص نحوه تعامل باپیروان ادیان به ویژه مسیحیان به این نتیجه می‌رسیم که نه تنها تدبیری برای رفع مشکلات پیروان ادیان اندیشیده نشده بلکه این امیدها همه نقش بر آب شد و این وعده ها تنها در شعارهای انتخابی باقی مانده و سرکوب پیروان دینی و قومی شدت بیشتری نیز گرفت و آمار بازداشت ها وعدامها نسبت به سال های قبل افزایش قابل توجهی داشته است. وی همچنین منشور حقوق شهروندی که تدوین آن سه سال طول کشید را ابلاغ کرد. ولی از همان آغاز باور بر این بود که این منشور ضمانت اجرایی ندارد و در گذر زمان همین مسئله ثابت شد که هیچ گره‌ای از مشکلات پیروان ادیان باز نکرد. به عنوان مثال در این منشور آمده است توهین تحقیر یا ایجاد تنفر نسبت به قومیت‌ها و پیروان ادیان و مذاهب و گروه‌های مختلف اجتماعی ممنوع است ولی آیا براستی چنین بود؟ چون بارها از سوی مسئولان نظام واژه‌هایی مانند مسیحیت صهیونیستی، فرقه ضاله بهاییت و بسیاری موارد نفرت پراکنی دیگر را شنیده و بسیاری از پیروان ادیان تنها به دلیل باور خود بازداشت زندان، توهین و تحقیر شدند و همچنان تبعیض ها در قانون مدنی ایران وجود دارد. به چند مورد از این تبعیض‌ها اشاره می کنم: موانع شغلی پیروان ادیان اجازه ندارند پست‌های دولتی مانند قاضی، سفیر، وزیر ریاست جمهوری و بسیاری مشاغل دیگر را داشته باشند و این قانون تبعیض آمیز این پست‌ها را تنها ویژه مسلمانان می داند. برای معلم شدن فارغ از تحصیلات، شرایط ویژه توسط آموزش و پرورش در نظر گرفته شده است که استخدام را برای پیروان ادیان غیرممکن می‌کند، یکی از این شرایط اعتقاد به اسلام و ولایت فقیه هستند که در فرمهای استخدامی از دین ومذهب افراد سوال می شود. موانع در ازدواج؛ بر اساس ماده ۱۰۵۹ از قانون مدنی جمهوری اسلامی یک مرد مسلمان میتواند با زن غیر مسلمان ازدواج کند اما برعکس آن جایز نیست. ازدواج نوکیشان مسیحی و بهاییان و سایر ادیان غیر رسمی نیز به رسمیت شناخته نمی‌شود. مگر اینکه بر اساس شریعت اسلام انجام شود. تبعیض در پذیرش سرپرستی کودکان؛ پیروان ادیان اجازه ندارند کودکی مسلمان را به فرزندی بپذیرند یک مورد اخیر که در این زمینه ماجرای تلخ لیدیا کودک دو ساله است، بر اساس حکم قاضی بوشهر فقط به دلیل اینکه این کودک مسلمان زاده است زوج مسیحی مریم فلاحی و سام خسروی نمی توانند سرپرستی اش را به عهده بگیرند و پس از دو سال کودک باید به پرورشگاه تحویل داده شود، با وجودی که این کودک بیمار است و بازگشت او به پرورشگاه آینده نامعلومی را برای او رقم می‌زند. احتمال اینکه خانواده دیگری لیدیا را به فرزندی قبول کنند به خاطر شرایط بیماری اش صفر است. غیرمسلمانان در نیروهای مسلح ایران استخدام نمی‌شوند ولی مردان غیر مسلمان باید به خدمت سربازی بروند، بسیاری از پیروان ادیان در جنگ کشته شده و جان خود را فدای کشورشان ایران کردند. ولی این قانون تبعیض همچنان پابرجاست. در قانون مجازات اسلامی ماده ۳۱۰ برای مجازات قاتل اگر مقتول مسلمان باشد قصاص در نظر گرفته می‌شود اما در همین قانون اگر مقتول غیر مسلمان باشد مجازات قاتل دیه است، هرچند که اعدام و قصاص خلاف حقوق بشر است ولی همین ماده تفاوت در حق حیات بین مسلمانان وواقعیت‌های دین در ایران را نشان می‌دهد. حجاب اسلامی که برای برای تمام زنان ایران از جمله مسلمان و غیرمسلمان اجباری است و اما قانون دیگری که بسیار عجیب است. نگاه حکومت ایران را به پیروان ادیان نشان ماده ۸۸۱ قانون مدنی است. بر اساس این قانون کافراز مسلمان ارث نمی‌برد و اگر در بین ورثه متوفی کافر مسلم باشد وارث کافر ارث نمی برد. گذشته از اینکه قانون بسیار تبعیض آمیز است و پیروان ادیان را با انگیزه‌های مالی به مسلمان شدن تشویق می‌کند، نشان می‌دهد که حتی اهل کتاب یعنی مسیحیان و یهودیان و زرتشتیان نیز کافر قلمداد می‌شود. به گفته کوروش نیکنام نماینده سابق ایرانیان زرتشتی در مجلس آنها نه تنها ما را شهروند درجه یک نمی‌دانند بلکه درجه ۲ و در جلسه هم نیستیم و فقط کافر محسوب می‌شویم، به طور کلی از جمله رنج‌های مسیحیان ایران به ویژه نوکیشان مسیحی می توانیم به زندان تبعید، محرومیت از تحصیل، اخراج از محل، کار، یورش به کلیساهای خانگی، شلاق خوردن، ضبط اموال شخصی و حتی و سلب حق به داشتن فرزند خواندگی را نام برد و مسیحیان ایران همچنان شاهد ادامه تبدیل و تخریب و مصادره مراکز دینی خود بوده اند. در حال حاضر تعداد زیادی از شهروندان مسیحی در ایران در زندان و تبعید به سر می‌برند. با وجود آماری چون ۱۱۵ مسیحی دستگیر شده و اجبار حدود یک میلیون دلار وثیغه و ۴۴۰ مسیحی که در مجموع به ۱۵۰ سال زندان و ۵ سال تبعید، می‌توان نتیجه گرفت که هر یک از این عددها در مورد جان و جهان یک انسان و خانواده است که رنج های بسیاری را تنها به دلیل داشتن باورهای متفاوت متحمل شده است. حکومت ایران باید تمامی ادیان دینی از جمله ادیان غیر رسمی و مسیحیان فارسی زبان را در برابر قانون به عنوان شهروندان کامل به رسمیت بشناسد و تمامی زندانیان عقیدتی را بدون قید و شرط آزاد کند تا آنها هم بتوانند از ابتدایی ترین حقوق انسانی خودشان برخوردار شود. فارغ از قوم و نژاد و باور، ایران متعلق به همه ایرانیان است. به امید روزی که شهروندان درجه یک و درجه دو در ایران نداشته باشیم و به قول شاملو ،من آن روز را انتظار می کشم، حتی روزی که نباشم.،


۱۴۰۰ اردیبهشت ۱۸, شنبه

وضعیت اقوام در ایران

 

سخنران:سمانه بیرجندی

موضوع: وضعیت اقوام در ایران

مکان: کمیته دفاع از حقوق اقوام وملل ایرانی

تاریخ : 8 مای 2021

ماهنامه بشریت : 233

https://bashariyat.org/?page_id=26863#jalaseye 

صفحه :16

لینکهای انتشار

https://youtu.be/Cg99BWiGitY

https://english.bashariyat.org/?p=8750

http://azadegy.de/05.2021/08.05.2021.Aghvam/5.Samaneh.Birjandi.mp3

Untersuchung der Situation der iranischen Volksgruppen und Nationen

 امروزه کمتر کشوری وجود دارد که همه افراد آن کشور از یک نژاد بوده و دارای فرهنگ و قومیت و واحد زبان یکسان باشد. دراین کشورها که به کشورهای چند ملیتی معروف اند جوامع و گروه هایی وجود دارد که در مسائل زبان، فرهنگی و تاریخی ویژگی های مشترک خود را دارند وهمچنین مسئله رعایت حقوق قومیت‌ها و عدم تبعیض میان اقلیت ها و اکثریت ها مورد توجه ملت‌ها و دولت‌ها و سازمان‌های بین‌المللی بوده است. بر همین اساس مقررات و تمهیداتی برای رعایت حقوق اقلیت‌ها و تامین امنیت و زندگی مسالمت آمیز اقوام گوناگون در نظر گرفته شده است. در جهان امروز شاهد برخوردهای خشونت‌بار و خصمانه و ویرانگر گروه‌های مختلف و یا اقدامات خلاف حقوق بشر گروه اکثریت علیه اقلیت برای پاکسازی قومی، نابودی هویت و تاریخ قوم خاص و غیره بوده ایم. یکی از اصول بنیادی حقوق بشر این است که همه انسانها آزاده زاده می شوند و باید از حرمت و حقوق برخوردار باشند. تبعیض در اصطلاح علم جامعه شناسی موقعیتی است که افراد در برابر نقش‌های یکسان از مزایای اجتماعی نابرابر برخوردارند. با توجه به اینکه ایران کشوری است متشکل از اقوام مختلف که در این سرزمین سکنی گزیده اند. این مقاله درصدد مطالعه سیاست‌های دولت جمهوری اسلامی و گروه‌های قومی و بررسی وضعیت شرایط و موقعیت کنونی اقوام در ساختار سیاسی و اجتماعی ایران می باشد. آمار و شواهد در ایران وجود نابرابری های بین اقوام را نشان می‌دهد. در این باره با در نظر گرفتن سه حوزه اصلی در سطح جامعه یعنی حوزه اقتصادی حوزه سیاسی و حوزه فرهنگی اجتماعی به بررسی نابرابری های موجود می پردازیم. سرکوب دولتی قومیت های ایران که خواهان شناسایی حقوق سیاسی و فرهنگی بیشتر خود بوده‌اند در سال‌های اخیر تشدید شده است. جامعه بلوچ در ایران در حدود یک تا سه درصد جماعت ایران را در بر میگیرد و بیشتر بلوچ‌ها در استان سیستان و بلوچستان زندگی می‌کنندو تعداد کمتری از آنان در استان کرمان. ولی بلوچ‌ها در جستجوی کار به سایر نقاط ایران بخصوص تهران مهاجرت کردند. بسیاری از آنان با جوامع بلوچ در کشورهای همسایه پاکستان و افغانستان پیوندهای محکم قبیله‌ای و خانوادگی دارند و اعتقاد بر این است که صدها هزار نفر از آنان در جستجوی کار به کشورهای حاشیه جنوبی خلیج فارس مهاجرت کرده اند. زبان اول بلوچها عمدتاً بلوچی است و و تعداد کمی از آنها براهویی صحبت می‌کنند، بیشتر آنها مسلمان سنی هستند اگرچه اکثریت ایرانیان شیعه هستند و تقریباً ۲۰ هزار نفر از ساکنان این استان چادرنشین هستند. سیستان و بلوچستان یکی از فقیرترین و محروم ترین استان های ایران است. در سال‌های اخیر خشکسالی شدید و شرایط سخت جوی این استان را در بر گرفته است، شاخص‌های طول عمر قابل انتظار، سواد بزرگسالان، ثبت نام مدارس ابتدایی، دسترسی به آب و بهداشت مناسب و مرگ و میر کودکان و نوزادان در این استان از همه نقاط دیگر ایران بدتر است. زنان و دختران در بلوچستان برای دسترسی به آموزش و مراقبت بهداشتی با مشکلات خاصی روبرو هستند ازدواج زودهنگام دختران غالباً از سن ۱۲ سالگی رواج دارد نرخ ثبت نام کودکان در مدارس این استان ۵.۷۱ درصد وبرای دختران ۸.۸۱ درصد وبرای پسران خیلی پایین تر از میانگین ملی است. یک رویه که به تبعیض علیه بلوچها و سایر گروههای اقلیت منجر می‌شود گزینش است که یک روند گزینش، ایدئولوژیک که بر اساس آن ماموران و کارمندان دولتی باید در بین چیزهای دیگر التزام به اسلام جمهوری اسلامی و از جمله ولایت فقیه را که مبنای سیاسی جمهوری اسلامی ایران است نشان می دهند. در قانون این روندکه بر مبنای عقاید سیاسی، وابستگی سیاسی گذشته یا حمایت یا وابستگی مذهبی به برابری فرصت یا نحوه برخورد به استخدام یا اشتغال همه کسانی که در بخش خصوصی تقاضای کار می‌کند لطمه می‌زند. دسترسی به آموزش عالی نیز ممکن است مشمول روند گزینه شود. بر اساس مقررات گزینشی ایرانیان غیر شیعه از احراز برخی از مقامات دولتی مانند ریاست جمهوری محروم هستند. اگر یک بلوچ بخواهد مغازه‌ای باز کند اول باید به سراغ حکومت برود و پاسداران و سرویس‌های امنیتی عقاید سیاسی او را کاملا بررسی کنند. آنها می‌پرسند شما برای جمهوری اسلامی چه کاری کرده اید؟ در جنگ ایران و عراق شرکت کرده‌اید؟ ولایت فقیه اعتقاد دارید؟ سنی ها ولایت فقیه را قبول ندارد، این مسئله با اعتقادات بلوچ‌ها در تضاد است و چون آنها به تقیه که آنرا دروغگویی می‌دانند اعتقاد دارند باید راست بگویند، نتیجه اینکه به سنیها جواز باز کردن مغازه داده نمی شود، به آنها کار نمی‌دهند، به دانشگاه راه نمی یابد، مگر اینکه آنها قول دهند که برای نیروی امنیتی خبرچینی کند. این سخنان نقل شده از یک روحانی بلوچ است. دانشجویان دانشگاه بلوچستان در زاهدان فقط ۱۰ تا ۱۵ نفر شان بلوچ هستند. حتی طبق قانون باید ۷۵ درصد باشد ولی اکنون ۹۹% غیر بلوچ هستند. اکنون بعد از ۴۲ سال از حکومت داری روحانیان و رفت و آمده روسای جمهوری و مجلس درسیستان و بلوچستان این استان پهناور تنها موفق به دریافت لقب پایتخت محرومیت ایران شده و هر سال شاهد کشته شدن و زخمی شدن تعداد زیادی از شهروندان بلوچ هستیم. کشته شدن تعداد زیادی از سوختبرآن، افزایش چشمگیرآمار اعدام ها و بازداشت و تهدید شهروندان بلوچ در کنار رشد آماره محرومیت و فقر در این استان در ماه های اخیر بر شدت و میزان نگرانی ها افزوده است. آمارها نشان می‌دهد ۸۵ درصد مردم سیستان و بلوچستان جزو دو دهک آخر در درآمدی هستند و ۷۵ درصد آنان زیر خط فقر زندگی می کنند. آمار بیکاری ۵۰ درصد پایین و درتمام شاخص‌های دیگر استان ها عقب مانده است. در سراوان و نیکشهر با نزدیک به ۵۰۰ هزار نفر جمعیت سرانه تخت‌های بیمارستان حدود نیم است یعنی به ازای هر هزار نفر تنها نصف تخت در دسترس است. این در حالی است که بر اساس استانداردها باید به ازای هر ۱۰۰۰ نفر ۵ تا ۷ تخت بیمارستانی وجود داشته باشد. اگرچه اطلاعات مربوط به نواحی بلوچ نشین در ایران همیشه به سختی قابل دریافت و تایید است اماعفو بین الملل مواردی از نقض حقوق بشر علیه بلوچ ها را که به این سازمان رسیده در طول سال‌های مستند کرده است. تعدادی از بلوچ ها از جمله روحانیون سنی در شرایط مشکوکی در داخل یا خارج کشور کشته شدند و مرگ مشابه سایر پیروان مذهبی یا مخالفان مقامات ایران از وجود یک برنامه های اعدام های فرا قضایی به وسیله مقامات ایران حکایت میکند. سالهای اخیر با وجود باز شدن محتاطانه فضای فرهنگی برای بلوچها اتهامات گسترده‌ای از نقض حقوق بشر علیه بلوچ‌ها در چارچوب پاسخ رسمی به وضعیت امنیتی رو به وخامت مناطق بلوچ نشین گزارش می‌شود. نگاهی به نقشه سیستان و بلوچستان نشان می‌دهد که اعتراض‌های مردمی در این استان با توجه به آمار تکان دهنده، فقر، بیماری، بیکاری، کودک‌همسری و شهروندان بدون شناسنامه، فقر عمرانی و تحصیلی موضوع چندان عجیبی نیست. به خصوص آنکه در ابتدای سال گذشته ۵۰ اقتصاددان با توجه به شرایط تحریم و اوضاع اقتصادی در ایران درباره شکل‌گیری اعتراض‌ها در حاشیه شهرهای بزرگ و استان‌های محروم تذکر داده بودند. مردم در سیستان و بلوچستان حداقل معیشت و کار می خواهند، اما منتقدان می گویند که جمهوری اسلامی هر بار با شلیک گلوله و سرکوب به درخواست های آنان پاسخ داده است




روایت‌های هولناک از تجاوز در زندان؛ زنان زندانی قرص ضدبارداری می‌خواهند

مقاله با موضوع: روایت‌های هولناک از تجاوز در زندان؛ زنان زندانی قرص ضدبارداری می‌خواهند سمانه بیرجندی نشریه Bashsariyat شماره: 267 صفحه:23 h...