۱۴۰۱ مهر ۳, یکشنبه

کشتار دگر اندیشان و ستیز با فراموشی

 مقاله با موضوع کشتار دگر اندیشان و ستیز با فراموشی

سمانه بیرجندی

اکنبر 2022

نشریه Bashariyat

شماره 261

صفحه 34

https://bashariyat.org/?page_id=30473#kode

حکومت اسلامی ایران در حیات 43 ساله اش مرتکب 8 کشتارجمعی از دگراندیشان سیاسی و عقیدتی شده است. کشتار سال های 59-57 کشتار در خارج از کشور( از سال 1358 آغاز شد). کشتار سال های 63-60. کشتار بزرگ تابستان سال 67. کشتار روشنفکران فرهنگی و سیاسی ( قتل های زنجیره ای). کشتار سال 1388 ( جنبش سبز). کشتار دی ماه 1396. کشتار آبان‌ ماه 1398. و…. کشتار قربانیان بی‌عدالتی‌های اقتصادی و اجتماعی. از اصلی‌ترین عوامل این کشتارها و جنایت‌ها عدم تحمل دگراندیشی سیاسی و عقیدتی، و عدم تحمل مخالفت سیاسی و عقیدتی است. آمران و عاملان این کشتارها تصورشان این بوده و هست که صاحبان حقیقت مطلق‌اند و دیگران باطل، و وظیفه آنها است که «حقیقت» خود را نه فقط به هموطنان شان که به جهان و جهانیان حقنه کنند. باطل اگر حق را نپذیرد می‌باید حذف شود، و این سرآغاز عدم تحمل و خشونت های ناشی از آن است. دو عامل اساسی و تمایل کلی در پیدایی و تداوم پدیده‌ی عدم تحمل دیگری ایفای نقش می‌کنند: عامل انسانی( روانی و زیست‌شناسانه) و عامل محیطی (یا اجتماعی). سالیانی ست که درباره نقش این دو عامل بحث و جدل وجود دارد، و هر کدام نیز پیروان و طرفدارانی دارند. برخی نیز ترکیب این دو عامل را سبب‌سازِ پدیده‌ی عدم تحمل می‌دانند. از میان عوامل متعدد اجتماعی، مذاهب و ادیان و ایدئولوژی های مذهب گونه بزرگترین عوامل بروز عدم تحمل در تاریخ بشری‌اند، به ویژه ادیانی چون یهودیت و مسیحیت و اسلام. البته یهودیت و مسیحیت با اصلاحات و به زمانه شدن، خود را جمع و جور و تعدیل کرده‌اند اما اسلام سیاسی هنوز بر بنیاد این توهم جا خوش کرده که حقیقت محض است و دیگران باطل محض. در رابطه با جامعه‌ی ما نقش اساسی در عدم تحمل و خشونت ناشی از آن را بینش و روش مذهبی، به ویژه مذهب تشیع و ایدئولوژی های مذهب گونه به عهده داشته‌اند. ایدئولوژی‌ها‌ی مذهب گونه، که برخی از آن ها حتی مخالف و دشمن مذهب ( دین) می‌‍نمایند، در عدم تحمل دیگری، راه ادیان رفته‌اند و می‌روند. اینان نیز نشان داده‌اند  ذهنیتی که خودش را انبار و انبان حق و حقیقت بپندارد، با دیگران با زبان و رفتار متفاوت مواجه خواهد شد، با زبان تحکم و خطاب و عتاب و امر، و با رفتاری که سرانجام‌اش خشونت خواهد بود. سیاست نیز به ویژه اگر با دین درآمیزد عدم تحمل را به عرصه مفاهیم سیاسی و سیاست نیز می‌کشاند و دامنه‌ی دگراندیش ستیزی را گسترده‌تر می‌کند، ارتداد دینی «مذهبی» به ارتداد سیاسی نیز تسری می‌یابد. تمامیت خواهی در عرصه سیاست نقش مهمی در بروز عدم تحمل دارد. تبعیض نیز در این معنا که خود یا گروه اجتماعی خود را برتر و ممتازتر از دیگران پنداشتن، و خواستن حق و امتیاز ویژه برای خود و گروه اجتماعی خود قائل شدن، از عوامل بروز عدم تحمل و خشونت است. این برتری طلبی که می‌تواند دینی «مذهبی»، قومی «اتنیکی»، جنسیتی، سیاسی، اقتصادی و… باشد پیامدی جز عدم تحمل و دشمنی و خشونت نمی‌تواند داشته شد نابرابری‌های اقتصادی و اجتماعی سبب بروز عدم تحمل‌اند، عدم‌تحملی که گاه به صورت خشونتی سبعانه بروز کرده است «رفتاری که حکومت اسلامی با زنان تن فروش و یا معتادان و…داشته است».کشتار دگراندیشان، اگر نخواهیم تکرار شوند نمی‌باید فراموش شوند. قدرت‌های سیاسی و دینی در کنار دستبرد و دستکاری حافظه فردی، جمعی و تاریخی، در راستای تقویت فرایند فراموشی رخدادها، وقایع و سوژه‌هائی که یادآوری آن‌ها به زیان‌شان است، تلاش و عمل کرده‌اند. بی‌توجهی، انحراف و مشغول سازی اذهان و افکار برای دور شدن از آن رخدادها و وقایع، ایجاد ارعاب و وحشت در رابطه با یادآوری آن رخدادها و وقایع، دستکاری و نابودی خاطرات و همه مظاهری که در پیوند با خاطرات و حافظه جمعی و تاریخی و فرهنگی قرار دارند، تلاش و عمل قدرت‌های سیاسی و دینی برای ایجاد فراموشی است. فراموشی فقدان حافظه نیست، انتقال ادراک‌های جایگزین شده از حافظه نزدیک و عملی به حافظه دور است، حافظه‌ای که گفته‌اند «خاصیت چسبندگی‌اش» قوی ست. فراموشی فرایندی باز دارنده است که با مراحل مختلف حافظه رابطه‌ای تنگاتنگ دارد. نقص و خطا در هر یک از مراحل سه‌گانه حافظه سبب خواهند شد دریافت‌ها و داده‌های ذخیره و آموخته شده به خوبی بازیابی نشوند. فراموشی اتفاق‌های دردآور و ناگوار، و احساس‌های منفی‌ و نامطبوع امری ارادی است. گاه آنچه مورد قبول و یا مطلوب نیست نیز به بوته فراموشی گزینشی سپرده می‌شود. فراموشی خود خواسته و ارادی ببیشتر در رابطه با حافظه فردی عمل می‌کند. فراموشی جمعی می‌تواند به دلیل گذشت زمانی طولانی از یک رخداد و واقعه و سوژه، و فقدان محرکه‌های یادآوری و بازآفرینی به وجود بیاید. رخدادهائی که نسلی که هنوز زنده است تجربه کرده و در حافظه دارد، می‌توانند قابل دستکاری و تحریف باشند اما به سختی به فراموشی سپرده می‌شوند. رخدادها و جریان‌های اجتماعی از حافظه فردی و جمعی شاهدان و ناظران آن رخدادها و جریان‌ها به سرعت زدوده نخواهد شد حتی اگر به گذشته و به آن‌ها فکر نشود، و تلاش و وانمود شود شاهد و ناظر در زمان حال سیر و سیاحت می‌کند. حافظه، به ویژه حافظه جمعی که تبلور کیفیتی ویژه است با خاطره پیوند و میانه نزدیکی دارد. محرکه‌ها می‌توانند کلید بازیافت و دستیابی به حافظه جمعی و خاطره‌ها باشند. فقدان محرکه و فقدان برقراری رابطه حسی و عاطفی با رخداد و سوژه، فراموشی و بیگانگی نسبت به آن حافظه و خاطره ساخته و پرداخته شده در ذهن را به وجود می‌آورد. محرکه‌های فرایند یادآوری، در اشکال و ژانرها و انواع گونه‌گون، علیه فراموشی عمل خواهند کرد و سبب تقویت حافظه فردی و جمعی خواهند شد. رخدادها و تجربه‌های تاریخی گاه فجایعی مصیبت بارو تلخ‌اند که یادآوری و چالش با آن‌ها عذاب‌آور و دردناک خواهد بود، و می‌باید هوشیارانه از بازیابی‌ها و یادآوری‌ها استفاده شود تا به بروز و تقویت کینه و نفرت و تکرار دامن نزند. به همین خاطر می‌باید یادآوری‌ها و بازیابی‌ها را به سوی شناخت چرائی‌ها و اوامر و عوامل اصلی، و راه‌های جلوگیری از تکرار رخدادهای ناگوار و فجایع سوق داد، با این هدف که تأمین و اجرای عدالت، همزیستی مسالمت‌آمیز و دور از خشونت و قرارداد‌های شهروندی و به سازی انسان و زندگی امروز و فردای‌ او ملکه فکر باشد. ستیز با فراموشی، بدون درک و فهم اهمیت یادآوردی، و تمرین و تکرار محرکه‌های فرایند یادآوری ممکن نخواهد شد. در بازیابی و تقویت فرایند یادآوری در برابر فراموشی راه برای یافتن چرائی بروز و پیدائی یک رخداد و فاجعه، چگونگی آن، و راه جلوگیری و پیشگیری از تکرارش گشوده خواهد شد. رخدادها و فجایعی که می‌بایست به حافظه جمعی و تاریخی، به بخشی از افکار و آگاهی عمومی، به نگرش، ارزش و باور، و شعور اجتماعی بدل شوند. حافظه جمعی‌ای که آرمانی انسانی ذخیره کرده است، باید نو و پرورده شود، چرا که عامل خلاقیتهای اجتماعی و موجب انسجام جمع می‌‌شود. حفظ چنین حافظه‌ای با ستیزعلیه فراموشی متحقق خواهد شد. حافظه جمعی و تاریخی بازیافت و بازآفرینی گذشته مشترک است، بازآفرینیِ دگرگون شده و تغییر یافته بدون پیوند با زمان، مکان، واقعیت و حقیقت رخداد و واقعه‌ای که در گذشته به وقوع پیوسته است. حافظه جمعی یک ملت (حافظه جمعی ملی)، در پیوند با حافظه فردی شکل می‌گیرد اما ساختار این حافظه جمع‌جبری حافظه‌های فردیِ یک گروه یا ملت نیست. حافظه جمعی پدیده‌ای اکتسابی ست. برآیند حافظه‌های فردی، محرکه‌های عینی و ذهنی، الگوهای تاریخی و اجتماعی، سلطه اندیشه و افکار نیاکان بر ذهن، الگوها و یا ایده‌های تجربه نشده، احساس تعلق مشترک، ارزش‌ها‌ی متفاوت و کنش‌ها و واکنش‌های حافظه فردی با عوامل گوناگون، این حافظه را شکل می‌دهند. به همین دلائل حافظه جمعی به کیفیت و روند پیوسته‌ای بدل می‌شود که بازیافت آن به سان یک جریان فکری در جمع به سرعت قابل تحقق است. حافظه جمعی و تاریخی را پدیده‌ای زنده و پویا دانسته‌اند. در این میانه صاحب نظرانی بودند و هستند که بین حافظه جمعی و حافظه تاریخی تفاوت قائل‌اند و به نقش و تأثیر راهبردی فردی و اجتماعی حافظه تاریخی به عنوان ذخیره رخدادهای منقطع سیاسی و فرهنگی در ذهن، باور ندارند. هر نوع حافظه اجتماعی «جمعی، تاریخی فرهنگی و…» در پیوند با رخداد‌ها و وقایع نمود می‌یابند و واکنش‌هائی را سبب می‌شوند، بهره‌‍وری از این واکنش‌ها نیازمند آموزش و درایت جمع و بستگی به ویژگی‌های شرایط تاریخی و اجتماعی جامعه دارد. در شرایطی مناسب جامعه با درک تأثیر و تأثرهای وارد بر خود و در روند فراگیری جایگزینی و یادآوری آن‌ها را به حافظه جمعی بدل می‌کند و به یاری حافظه تاریخی و عناصر شکل دهنده هویت تاریخی و حافظه فرهگی، به آگاهی و ظرفیت عملی «استعداد» بدل خواهد کرد. حافظه جمعی راهنمای زندگی‌ای بهتر خواهد بود، اگر تحریف و دستکاری نشده بازآفریده شود و برای دستیابی به شناخت و تغییر مورد استفاده قرارگیرد، حافظه‌ای که این انتظار را می‌باید داشت که در بطن خود تناقض‌ها و تضادها بسیار داشته باشد قدرت‌های استبدادی و مذهب، حافظه جمعی و تاریخی را دست کاری و دفورمه و قالب‌گیری می‌کنند، ضمن اینکه نقشی مهم در تقویت فراموشیِ فجایعی که به بار آورده‌اند، دارند. اینان حافظه جمعی و تاریخی خود خواسته می‌سازند، هویت‌سازی می‌کنند، و حافظه سازی‌های سیاسی و اجتماعی و فرهنگی دینی مورد قبول و نیازشان را با به کارگیری اهرم‌های مختلف، از جمله امکان‌های رسانه‌ای و تبلیغی و ترویجی، و نهادهای مختلف کنترل و تقویت می‌کنند. حافظه جمعی و تاریخی تضعیف شده قابلیت دستکاری دارد، به همین خاطر در تلاش‌اند تا با ساختن حافظه جمعی و تاریخی مورد قبول‌شان به زندگی مردم معنای مورد نظر‌شان را بدهند. دموکراسی فراهم آورنده شرایطی ست که حافظه جمعی گروه‌های اجتماعی مختلف، زنان دگراندیشان سیاسی و عقیدتی، و اقلیت‌های دینی و قومی و نژادی پای به میدان اثرگذاری اجتماعی و سیاسی بگذارند. زندگی در محیطی دموکراتیک حافظه جمعی و تاریخی و فرهنگی را در مسیر ایفای‌نقش راهبردی همه گروه‌های اجتماعی در راستای حل مشکلات و اعتلای فردی و اجتماعی تقویت می‌کند. آموزش و آگاهی پیرامون درک اهمیت رخدادها و تجربه‌های تاریخیِ تکراری و چگونگی بدل کردن‌شان به حافظه جمعی و تاریخی در برابر ترفندهائی که حافظه جمعی و تاریخی را در راستای منافع مادی و معنوی‌شان تغییر می‌دهند، پر اهمیت هستند. حافظه جمعی یا «قدرت روح جامعه، که در خودآگاه و ناخودآگاه جمع ذخیره شده است» را حفظ گذشته در زمان حال یا حفظ زمان حال درگذشته  و یادآوری گذشته‌ای که با جمع و گروه در میان گذاشته و یا جمع و گروه درآن گذشته مشترک زیسته اند و یا رمز گردانی و ذخیره گذشته مشترکی که گروه یا ملتی را به یکدیگر پیوند می‌دهد تعریف کرده‌اند. حافظه جمعی، تاریخی و فرهنگی بخش بزرگی از مردم میهمان، این توده‌ی 80 میلیونی حافظ گنجینه‌های تاریخی و فرهنگی چندهزارساله، چگونه رمز گردانی و جایگزین شده است که قاتلی همچون سیدابراهیم رئیسی، رئیس جمهور یک کشور می‌شود. چگونه منافع معنوی و مالی، جهت‌گیری ذهنیت‌ها، شیوه ارزیابی رویدادها و حال نگری‌ها غبار فراموشی بر حافظه جمعی و خاطره‌ها می‌نشانند؟ و 8 کشتار از دگراندیشان و مخالفان را از محرک حافظه جمعی و تاریخی بودن و امی دارند؟ آیا ریشه‌های کاهش تعهد به خواست‌های آزادی‌خواهانه و آزاداندیشانه، ناپایداری حافظه جمعی یا خاطره‌ها به دلیل گسست‌های تاریخی و هویتی است یا توفان بحران هویت فردی و جمعی حافظه‌ها را به تاراج برده، آن حد که دیگر حافظه یا خاطره‌ای فردی و جمعی در این ذهن‌ها برجای نمانده، یا اگر هست خردینه‌هائی دفورمه شده‌اند؟ ماندگاری در حافظه و ذهن، به تکرار و عامل محرک نیاز دارد، به همین خاطر می‌توان مانع از بروز فرایند‌های بازدارنده، به ویژه درمورد رخدادهای تاریخی بود. فراموشی زمینه‌ساز تکرار شدن رخداد فراموش شده خواهد شد.

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر

چرا نه به اعدام! رو به رشد است؟ (بخش۱)

 در ماه‌های اخیر اعدام یک بار دیگر به یکی از مهم‌ترین مسائل افکار عمومی در ایران بدل شد. پیش از آن که هشتگ #مهسا_امینی پربسامدترین موضوع در ...