۱۴۰۰ اردیبهشت ۱۹, یکشنبه

 


سخنران:سمانه بیرجندی

موضوع: بهایی گزاف برای باورهای مذهبی در ایران

مکان: کمیته دفاع از حقوق پیروان ادیان

تاریخ :9 مای 2021

ماهنامه بشریت :233

https://bashariyat.org/?page_id=26863

صفحه :25

لینکهای انتشار:

https://deutsch.bashariyat.org/?p=4603  

http://azadegy.de/05.2021/09.05.2021.Adyan/6.Samaneh.Birjandi.mp3

https://www.youtube.com/watch?v=Pd7DX81gy0M&t=4806s

 Exorbitanter Preis für religiöse Überzeugungen im Iran

 بررسی کارنامه جمهوری اسلامی درسالهای گذشته دربرخورد با مسیحیان نشان می دهد که مسیحیت ستیزی سازمان یافته شاخص اصلی برخورد حکومت ایران با مسیحیان بود و جمهوری اسلامی در صف نخستین کشورهایی قرار دارد که وضعیت حقوق شهروندان در آن حال و روز خوبی ندارد. منع شکنجه، منع برده داری، حق برخورداری از محاکمه منصفانه، آزادی فکر و عقیده مذهب و آزادی بیان از جمله حقوق تفکیک ناپذیر انسان است که در منشور حقوق بشر به آن اشاره شده است در ایران همانقدر که قومیت ها و دگراندیشان و منتقدان سیاسی و فعالین مدنی و اجتماعی و روزنامه نگاران تحت فشار هستند پیروان ادیان هم با همان سرکوب و محدودیت‌هایی روبرو می‌شود. طبق آخرین آمار چندین نفر مسیحی در ایران یا در زندان و یا بلاتکلیف در انتظار برگزاری دادگاه شان به سر می‌برند و در واقع این آمار مربوط به آن دسته از زندانیان ای است که گزارش دستگیری آنها به طور رسمی منتشر شده و یا از طریق خانواده های آنها اطلاع رسانی شده است. یعنی کسانی هستند که هیچ آمار و گزارشی در مورد آنها در دست نیست اما به راستی چرا این بهای گزاف فقط برای داشتن عقیده و اعتقاد یک انسان به نظر بسیار گران می آید. من در این پژوهش سعی دارم که به این موضوع که از کی و چه زمانی موجب فشار بر مسیحیان و سایر پیروان ادیان به اوج خود رسیده و تاکنون ادامه دارد بپردازم. ابتدا نگاه کوتاهی داریم به تاریخ وضعیت پیروان ادیان در ایران در آغاز انقلاب ۵۷. تاکنون دگر اندیشان دینی از بهایی و یهودیان و مسیحیان و نوکیشان و زرتشتیان تا اهل سنت و دیگر فرقه‌های اسلامی چون اهل حق و درویشان گنابادی و غیره با فشار و تعرض و آزار حکومت اسلامی روبرو بودند، با گرویدن مسلمانان ایرانی به مسیحیت بعضی از رهبران کلیسا مانند کشیش هوسپیان و کشیش دیباج و کشیش میکائیلیان به طرز وحشتناکی به قتل رسیدن وبا ترتیب دادن یک نمایش امنیتی، سه دختررا که عضو سازمان مجاهدین خلق بودند به عنوان مسئول این قتلها اعلام شدند. صدها نوکیش مسیحی دستگیر و تحت بازجویی قرار گرفتند.. چاپ کتاب مقدس مسیحیان به زبان فارسی ممنوع شد و بسیاری از نسخه‌های کتاب مقدس در کنار مواد مخدر و مشروبات الکلی به آتش کشیده شد. این فشارها تقریباً در سالهای دولت اصلاحات تا حدی کاهش یافته بود اما از زمان روی کار آمدن دولت احمدی نژاد افزایش یافت. اما این فشارها برمسیحیان و یهودیان و بهائیان و درویشان و دین باوران پس از سخنرانی آیت الله خامنه ای در روز ۲۷ مهرماه سال ۸۹ در اولین سفر ۹ روزه وی به قم، ضمن اعلام آن که فتنه سال ۸۸ کشور را در برابر میکروب‌های سیاسی و اجتماعی واکسینه کرد گفت: دشمنان اسلام قصد دارند که دین را در جامعه ایرانی تضعیف کنند و برای این کار از جمله به اشاعه بی بند و باری و اباحی گری، ترویج عرفان های های کاذب، ترویج بهائیت و گسترش کلیساهای خانگی کلید خورد. در پی آن مقام های سیاسی و مذهبی دیگر نیز با سخنان به این موج دامن زدند تا مقام های امنیتی و قضایی بتوانند به صورتی سازمان یافته به دیگر باوران هجوم آورند. طی سالهای گذشته به خاطر ممنوع شدن خدمات کلیسا به زبان فارسی و بسته شدن آنها مسیحیان ونوکیشان برای انجام مراسم خود به ناچار در خانه ها جمع می شدند که به این صورت کلیسای خانگی یا زیرزمینی شکل گرفت و بعد از سخنرانی آقای خامنه‌ای بسیاری از روحانیون ومسئولین جمهوری اسلامی به پشتیبانی رهبرشان و دیگر مقام های مذهبی در این باره نظراتی دادند که خود باعث شد تا دامنه فشار بردیگر باوران گسترش پیدا کند. علاوه بر بازداشت ها و اعمال محدودیت ها اصلی ترین شاخص جمهوری اسلامی، مسیحیت ستیزی سازمان یافته بود که خود را به عنوان جریان تکامل یافته بروز داد. محور نخستین جریان این بود که برای نخستین بار در صدا و سیمای جمهوری اسلامی سلسله برنامه‌های علیه مسیحیت به طور خاص تولید و پیوسته در طول سال منتشر شد. برنامه‌های به طور کامل یکطرفه و بدون حضور کارشناسان مسیحی که طلاب و حوزویان در مباحثی یک طرفه در جهت تحلیل وتحقیق بلکه با اسناد و روایتی تعریف شده وغیر واقعی دست به تخریب مسیحیت می زدند. محور دوم بسیج مراجع و مبلغین با استفاده از سرمایه های کلان برای برگزاری همایش‌ها و نشست‌های مشترک با مسیحیان بودند که در خدمت سیاست و دولت‌های متبوعشان نظیر روسیه، بلاروس، کرواسی، لبنان و غیره عمل می‌کردند. جمهوری اسلامی با هدف جذب کشیشان و اسطوره‌های واخورده از کلیشه های خاص تحت نظارت دولت های دوست از جهت منافع سیاسی به صورت مشترک نشست های اسلامی مسیحی برگزار کرد و از این بابت پول زیادی به حساب سازمان‌های وابسته مثل بنیاد تقریب مذاهب و اتاق‌های دوستی واریز شد. در جهت تخریب مسیحیان واقعی با قدرت پیگیری شد. این کار یک نوع ویترین سازی از طریق مسیحیان حکومتی دوستهای دولت بود. محور سوم اخبار و گزارش‌های رسانه‌های مسیحیان فارسی زبان خارج از کشور وتخریب همزمان چهره‌های مشهور دنیای مسیحیت فارسی‌زبان مبشرین بود. نهادهای به ظاهر رسانه‌ای با پشتیبانی سرویس‌های امنیتی با اطلاعات ناقص و تحریف شده جریان عظیم پرونده سازی علیه مسیحیان خارج از کشور را راه انداختند و به طور شاخص در پرونده آنها انواع و اقسام فسادهای اخلاقی و مالی را درج کردند و با استفاده از رسانه‌های خود به دنبال تخریب جامعه مسیحیان فارسی زبان بودند. اما محور چهارم مقابله جمهوری اسلامی با کتاب هایی بود که در حوزه عرفان روانشناسی الهیات و رمان با مضامین مسیحی منتشر می‌شد. بسیاری از کتاب‌های مسیحی که سالها تجدید چاپ می‌شد در آن زمان حتی اجازه فروش آن در نمایشگاه کتاب داده نشد. در مقابل چندین جلد کتاب بی هویت و ضد مسیحیت با اسناد جعلی تاریخی با هدف تخریب منتشر شد که نمونه بارز آن، انتشار کتاب خشونت در پناه مسیحیت بود. از طرفی چندین گزارش در رسانه های داخلی منتشر شد که نشان می‌داد حتی نهادهای اقتصادی جمهوری اسلامی که وظیفه صادرات و واردات و مسائل گمرکی بر عهده آنها هست هم برای مسیحیت ستیزی بسیج شده‌اند، نمونه آن ها توزیع جزوه‌ها و برگه هایی بود که معاونت فرهنگی سازمان منطقه آزاد تجاری صنعتی ارس علیه مسیحیان چاپ و بین مسافران ایرانی در مرز آذربایجان و ارمنستان توزیع شد. و اما محور پنجم و شاید سیاسی ترین اقدامات جمهوری اسلامی در راستای مسیحیت ستیزی دستگیری شهروندان مسیح خارجی و ایرانی دوتابعیتی بود که برای سفر به صورت موقت به ایران سفر کرده بودند. جمهوری اسلامی با دستگیری این افراد از آنان به عنوان ابزاری برای باج گیری و چانه زنی بین المللی استفاده می‌کرد در قبال آزادی آنها یا پول‌های بلوکه شده خود در تحریم‌ها را طلب می‌کرد و یا از آن برای مبادله حکومتی های زندانی در خارج از کشور بهره می‌گرفت. در جمهوری اسلامی جریانی به راه افتاد که در گام اول مسیحیت پروتستان بشارتی را به عنوان یک تشکیلات سکولار مطرح کند و سپس آن را در مقابل نظریه ولایت فقیه قرار دهد. بر اساس اصل آزادی عقیده تفسیر، تحلیل و حتی گرایش و حمایت از مکتب و آیینی که ضدیتی با اصول انسانی نداشته باشد منعی وجود ندارد. پیروان و حامیان نظریه ولایت فقیه نیز از این قاعده مستثنا نیستند. حتی انتقاد به دیگران اگر در چارچوب صلح و بی خطر باشد هم در دنیای دموکراسی تعریف شده است، اما متاسفانه جمهوری اسلامی نه تنها در ایران برای پیروان دیگر مذاهب محدودیت‌های شدیدی را اعمال می‌کند بلکه از طریق همین جلسات نقد و بررسی برای مقابله شدیدتر با دگراندیشان عقیدتی و دینی بسترسازی می کند. همزمان چون به طور مشخص برای ایجاد چنین موج هایی در جامعه که منجر به برخورد امنیتی می‌شود یک اتاق فکر تصمیم گیری می‌کند، بعد از یک دوره زمانی کوتاه یا دو سه روزه چندین نشست و جلسه و هم‌اندیشی ضد مسیحیت با سکولاریسم برگزار می شود. سخنرانان در مباحث یک طرفه هر آنچه باید برای تفسیر و تحلیل در ضد با آیین‌ها و مذاهب غیر اسلامی بگویند درست یا غلط بیان می‌کنند و در گام دوم دستگاههای تبلیغاتی و خبرگزاری های حکومتی صدا و سیما با حجم گسترده آنها را منتشر و تبلیغ کرده و در نهایت چند ماه بعد آثار آن را در قالب دستگیری و احضار جمع زیادی ازنوکیشان مسیحی و دگراندیشان مذهبی و حتی در ابعاد دیگر حمله به بهائیان و دراویش ودستگیری دو تابعیتی ها ودریافت بودجه برای مقابله فرهنگی و پدیده نفوذ می‌بینیم، وقتی گفته می‌شود سکولاریسم خواستار گسترش جریان تصوف در برابر فقاهت است و تلقی یکسان از این جنبه با مسیحیت دارد و همچنین اعتقاد بر این می رود که آنهایی که معتقد به جدایی دین از دولت هستند نقش نفوذی را بازی می‌کنند. بازتاب آن نوعی تحریک کردن نهادهای تصمیم‌گیری و امنیتی و یکی از پروژه‌های اصلی سپاه پاسداران و نهادهای امنیتی طبق فرمان سید علی خامنه ای برای جلوگیری از نفوذ می‌شود دامنه نفوذ را هم آنقدر گسترده تعریف کردند که حتی یک فیلم سینمایی و انتشار یک کتاب خلاف ایده‌های اسلامی ممکن است با اتهامات امنیتی و جاسوسی روبه‌رو شود. در چنین فضایی نتیجه جلسات اندیشمندان اسلامی و حکومتی ضد مسیحیت منتهی به پرونده سازی و فضاسازی علیه مسیحیان به ویژه نوکیشان می‌شود و چون قوه قضاییه از این تفکرات تاثیر پذیر است دستور برخورد می دهد و نیروهای امنیتی وارد کارزار می‌شود و در نتیجه دها دگر اندیش پشت میله های زندان قرار می‌گیرند. در آستانه انتخابات در سال ۹۲ حسن روحانی با بیانیه ۱۰ ماده‌ای وعده داده بود که به خواسته‌های پیروان ادیان و قومیت رسیدگی خواهد کرد وی در این بیانیه عنوان کرده بود که تعهد می‌دهد که ایران را با مشارکت ایرانیان آزاد و آباد کند، حال با توجه به نزدیک شدن به پایان دوره دوم ریاست جمهوری وی به کارنامه هشت ساله دولت وی در خصوص نحوه تعامل باپیروان ادیان به ویژه مسیحیان به این نتیجه می‌رسیم که نه تنها تدبیری برای رفع مشکلات پیروان ادیان اندیشیده نشده بلکه این امیدها همه نقش بر آب شد و این وعده ها تنها در شعارهای انتخابی باقی مانده و سرکوب پیروان دینی و قومی شدت بیشتری نیز گرفت و آمار بازداشت ها وعدامها نسبت به سال های قبل افزایش قابل توجهی داشته است. وی همچنین منشور حقوق شهروندی که تدوین آن سه سال طول کشید را ابلاغ کرد. ولی از همان آغاز باور بر این بود که این منشور ضمانت اجرایی ندارد و در گذر زمان همین مسئله ثابت شد که هیچ گره‌ای از مشکلات پیروان ادیان باز نکرد. به عنوان مثال در این منشور آمده است توهین تحقیر یا ایجاد تنفر نسبت به قومیت‌ها و پیروان ادیان و مذاهب و گروه‌های مختلف اجتماعی ممنوع است ولی آیا براستی چنین بود؟ چون بارها از سوی مسئولان نظام واژه‌هایی مانند مسیحیت صهیونیستی، فرقه ضاله بهاییت و بسیاری موارد نفرت پراکنی دیگر را شنیده و بسیاری از پیروان ادیان تنها به دلیل باور خود بازداشت زندان، توهین و تحقیر شدند و همچنان تبعیض ها در قانون مدنی ایران وجود دارد. به چند مورد از این تبعیض‌ها اشاره می کنم: موانع شغلی پیروان ادیان اجازه ندارند پست‌های دولتی مانند قاضی، سفیر، وزیر ریاست جمهوری و بسیاری مشاغل دیگر را داشته باشند و این قانون تبعیض آمیز این پست‌ها را تنها ویژه مسلمانان می داند. برای معلم شدن فارغ از تحصیلات، شرایط ویژه توسط آموزش و پرورش در نظر گرفته شده است که استخدام را برای پیروان ادیان غیرممکن می‌کند، یکی از این شرایط اعتقاد به اسلام و ولایت فقیه هستند که در فرمهای استخدامی از دین ومذهب افراد سوال می شود. موانع در ازدواج؛ بر اساس ماده ۱۰۵۹ از قانون مدنی جمهوری اسلامی یک مرد مسلمان میتواند با زن غیر مسلمان ازدواج کند اما برعکس آن جایز نیست. ازدواج نوکیشان مسیحی و بهاییان و سایر ادیان غیر رسمی نیز به رسمیت شناخته نمی‌شود. مگر اینکه بر اساس شریعت اسلام انجام شود. تبعیض در پذیرش سرپرستی کودکان؛ پیروان ادیان اجازه ندارند کودکی مسلمان را به فرزندی بپذیرند یک مورد اخیر که در این زمینه ماجرای تلخ لیدیا کودک دو ساله است، بر اساس حکم قاضی بوشهر فقط به دلیل اینکه این کودک مسلمان زاده است زوج مسیحی مریم فلاحی و سام خسروی نمی توانند سرپرستی اش را به عهده بگیرند و پس از دو سال کودک باید به پرورشگاه تحویل داده شود، با وجودی که این کودک بیمار است و بازگشت او به پرورشگاه آینده نامعلومی را برای او رقم می‌زند. احتمال اینکه خانواده دیگری لیدیا را به فرزندی قبول کنند به خاطر شرایط بیماری اش صفر است. غیرمسلمانان در نیروهای مسلح ایران استخدام نمی‌شوند ولی مردان غیر مسلمان باید به خدمت سربازی بروند، بسیاری از پیروان ادیان در جنگ کشته شده و جان خود را فدای کشورشان ایران کردند. ولی این قانون تبعیض همچنان پابرجاست. در قانون مجازات اسلامی ماده ۳۱۰ برای مجازات قاتل اگر مقتول مسلمان باشد قصاص در نظر گرفته می‌شود اما در همین قانون اگر مقتول غیر مسلمان باشد مجازات قاتل دیه است، هرچند که اعدام و قصاص خلاف حقوق بشر است ولی همین ماده تفاوت در حق حیات بین مسلمانان وواقعیت‌های دین در ایران را نشان می‌دهد. حجاب اسلامی که برای برای تمام زنان ایران از جمله مسلمان و غیرمسلمان اجباری است و اما قانون دیگری که بسیار عجیب است. نگاه حکومت ایران را به پیروان ادیان نشان ماده ۸۸۱ قانون مدنی است. بر اساس این قانون کافراز مسلمان ارث نمی‌برد و اگر در بین ورثه متوفی کافر مسلم باشد وارث کافر ارث نمی برد. گذشته از اینکه قانون بسیار تبعیض آمیز است و پیروان ادیان را با انگیزه‌های مالی به مسلمان شدن تشویق می‌کند، نشان می‌دهد که حتی اهل کتاب یعنی مسیحیان و یهودیان و زرتشتیان نیز کافر قلمداد می‌شود. به گفته کوروش نیکنام نماینده سابق ایرانیان زرتشتی در مجلس آنها نه تنها ما را شهروند درجه یک نمی‌دانند بلکه درجه ۲ و در جلسه هم نیستیم و فقط کافر محسوب می‌شویم، به طور کلی از جمله رنج‌های مسیحیان ایران به ویژه نوکیشان مسیحی می توانیم به زندان تبعید، محرومیت از تحصیل، اخراج از محل، کار، یورش به کلیساهای خانگی، شلاق خوردن، ضبط اموال شخصی و حتی و سلب حق به داشتن فرزند خواندگی را نام برد و مسیحیان ایران همچنان شاهد ادامه تبدیل و تخریب و مصادره مراکز دینی خود بوده اند. در حال حاضر تعداد زیادی از شهروندان مسیحی در ایران در زندان و تبعید به سر می‌برند. با وجود آماری چون ۱۱۵ مسیحی دستگیر شده و اجبار حدود یک میلیون دلار وثیغه و ۴۴۰ مسیحی که در مجموع به ۱۵۰ سال زندان و ۵ سال تبعید، می‌توان نتیجه گرفت که هر یک از این عددها در مورد جان و جهان یک انسان و خانواده است که رنج های بسیاری را تنها به دلیل داشتن باورهای متفاوت متحمل شده است. حکومت ایران باید تمامی ادیان دینی از جمله ادیان غیر رسمی و مسیحیان فارسی زبان را در برابر قانون به عنوان شهروندان کامل به رسمیت بشناسد و تمامی زندانیان عقیدتی را بدون قید و شرط آزاد کند تا آنها هم بتوانند از ابتدایی ترین حقوق انسانی خودشان برخوردار شود. فارغ از قوم و نژاد و باور، ایران متعلق به همه ایرانیان است. به امید روزی که شهروندان درجه یک و درجه دو در ایران نداشته باشیم و به قول شاملو ،من آن روز را انتظار می کشم، حتی روزی که نباشم.،


هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر

چرا نه به اعدام! رو به رشد است؟ (بخش۱)

 در ماه‌های اخیر اعدام یک بار دیگر به یکی از مهم‌ترین مسائل افکار عمومی در ایران بدل شد. پیش از آن که هشتگ #مهسا_امینی پربسامدترین موضوع در ...