۱۴۰۰ فروردین ۲۶, پنجشنبه

جایگاه هنر و هنرمندان در ایران

  



سخنران:سمانه بیرجندی

موضوع:جایگاه هنر و هنرمندان در ایران 

مکان: کمیته دفاع از حقوق هنروهنرمندان

تاریخ: 15 اپریل 2021

ماهنامه بشریت :233

https://bashariyat.org/?page_id=26863#jalaseye  

صفحه :29

لینکهای انتشار:

https://deutsch.bashariyat.org/?p=4506

http://azadegy.de/04.2021/15.04.2021.jalase.honar/5.samaneh-birjandi.mp3 

   

Die Position von Kunst und Künstlern im Iran

نیاز انسان امروز به هنر از جمله نیازهای است که احتیاج به استدلال ندارد هنر به معنای علم و معرفت و دانش و فضل و فضیلت کمال و کیاست زیرکی و لیاقت صنعت و حرفه تعریف شده است امری است که از اعماق وجود انسان و دل او برآورده و به شکل‌های مختلف جلوه می‌کند و بر همه اثر می‌گذارد هنر یک سرگرمی یا مشغولیت بی‌ثمر نیست بلکه یک حوزه از زندگی انسان است که شعور و عقل را در حوزه احساس وارد می‌کند و یک راهنما و هدایتگر انسان است هنر آنچنان توانایی دارد که فراتر از زمان و مکان است و عمر آن جاویدان و اثر آن ماندگار است و مهمتر از همه اینکه برای همه مردم با زبان ها و فرهنگ ها و سنت های مختلف و حتی میزان آموزش و سواد مختلف قابل فهم و درک است و مشاهده شده است آنچه توسط هنرمندی آن را به جلوه درآمده ماندگار تر بوده و یکی از رمزهای توسعه و پیشرفت قرار گرفته است هنر نه تنها یک کشف و شهود بلکه اثری برای تفسیر جامعه است. از این رو برای شناخت رخ دادهای دوران های مختلف تاریخی نگاه به هنر آن سامان و بسترهای شکل گیری آن در جامعه بسیار حائز اهمیت است. بنابراین در یک اثر هنری نه همیشه به وضوح، ولی می توان رد پای جامعه را دید. زیرافرهنگ، نظامی است از باورها و ارزش¬ها و رفتارها و نمادهایی که در یک جامعه از گذشته تا امروز برای تعامل افراد آن جامعه وجود داشته است. بنابراین، فرهنگ در هر حالتی و برای هر فردی از افراد جامعه وجود دارد و در شئون مختلف زندگی او مؤثر و برای حیات جامعه ضروری است. همچنین فرهنگ، پدیده¬ای پویاست و همواره در تحول و تکامل و از منابع مختلفی تغذیه می¬کند و بخصوص نخبگان جامعه در بارور شدن آن، نقش مهمی دارند. هنرمندان بخشی از نخبگان هستند و تأثیر آن¬ها در فرهنگ جامعه، به دلیل اینکه با احساسات و عواطف افراد سر و کار دارند، بارزتر و سریع¬تر است. آحاد جامعه از بدو تولد در معرض فرهنگ پیرامون خود قرار می¬گیرند و ابتدا از خانواده و سپس از جامعه تأثیر می¬پذیرند و آموزش می¬بینند. در این مسیر، تولیدات هنری متنوع در قالب¬های مختلف که از طریق حواس با مخاطب ارتباط برقرار می¬نمایند، بخشی از فرآیند فرهنگ¬سازی را انجام می¬دهند حال اگر جامعه در کلیت خود رویکردی ارزشی و انسانی داشته باشد، می¬توان انتظار داشت که آثار هنری آن هم حاوی ایده¬هایی از این دست باشند. عکس این موضوع هم تا اندازه¬ای درست است؛ یعنی اگر محتوای آثار هنری هنرمندان یک جامعه، رویکرد ارزشی و انسانی داشته باشند، می¬توان گفت که فرهنگ مردم آن جامعه، واجد چنان ویژگی¬هایی است هنر در پایداری رشد فرهنگ یک جامعه تاثیر بسزایی دارد و ایفا کننده این نقش هنرمندان جامعه می باشد که می تواند هر چیزی را در قالب شعر کتاب موسیقی تابلونقاشی تئاتر سینما و غیره خلق کنددر واقع هنرمند نیز مانند هر انسانی در جامعه زندگی می کند و با بقیه مردم به زندگی روزانه اش مشغول می شود و فرقی با دیگر افراد ندارد اما دو تفاوت اساسی در این موضوع وجود دارد که هنرمند را از دیگر افراد جامعه شاخص تر می کند. یکی ابزار کار و زبان بیانی او و دیگری حساسیتش نسبت به پدیده ها و اتفاقاتی که دور و برش می افتد و نسبت به آن واکنش و رویکردی متفاوت با دیگر افراد دارد. و با استفاده از عوامل دیداری، شنیداری و نوشتاری واقعیت های بیرونی را تبدیل به اثر هنری می کند و وقتی که این مسائل و موضوعات در قالب هنر جای گرفت می تواند تاثیرش از خود واقعیت زیباترو بیشتر و بهتر باشداما در این میان، بیان هنرمند و آنچه می¬خواهد بیان کند اگر با واقعیات ـ امکانات، نیازها، و… ـ و یا مختصات جامعه ـ قوانین، عرف¬ها، شرعیات، پیشینه، جغرافیا، و… ـ انطباق و هماهنگی نداشته باشد، ارتباط مذکور ضعیف می¬شود و هر چقدر هم که هنرمند متعهد باشد، باز هم اثر هنری او مقبول جامعه نمی¬افتد و بر فرهنگ جامعه تأثیر نمی¬گذارد و در نتیجه نقش هنرمند در ارتقای فرهنگ جامعه خود تنزل خواهد کردهنر مند می باید از هنرش به عنوان وسیله ای کارآمد و موثر، در جهت ترویج و تبلیغ اندیشه ها و رفتار ها استفاده شده و می شود. وباید بتواند جامعه را به سوی رشد و آگاهی سوق بدهد در برابر هر واقعه و رویداد تلخ اجتماعی واکنش نشان دهد تا در آثار اوبازتاب یازدهم به شکل عمیق و ریشه ای ویژه موقع. هنرمند در پرداختن به معضلات اجتماعی از سطح به عمق نفوذ کرده و بر اساس یافته‌های پژوهشی و ظرافت‌های هنری، اثری را خلق می‌کند که از تأثیرگذاری بسیار بالایی برخوردار است و مردم و مسئولان را نسبت به خطرات بالقوه و حتی بالفعل موجود در جامعه حساس‌تر نموده و به تکاپوی بیشتری وا می‌دارد. ببینید برای مثال، مدت‌هاست که ما با آماری در مطبوعات و گزارش‌های رسمی مسئولان روبه‌رو هستیم که بیانگر رشد سریع اعتیاد و حتی پایین آمدن سن اعتیاد در جامعه است. خب! خیلی‌ها این آمار را می‌بینند و می‌خوانند و آسان از کنار آن می‌گذرند. شاید خواننده‌ای که این مطلب را در یک صفحه از روزنامه می‌خواند با ورق زدن همان روزنامه و دیدن یک خبر ورزشی داغ و یا رسیدن به جدول کلمات متقاطع، آن خبر و آمار را به کلی فراموش کند، اما اگر همان آمار و حتی نه به آن شکل شدید، در یک فیلم یا سریال مطرح شود، چنان تأثیر عمیق و تکان دهنده‌ای بر مردم و خانواده‌ها و نیز مدیران و متولیان امور خواهد گذاشت و میزان حساسیت‌ها را افزایش خواهد دهد که ممکن است به یک نهضت اجتماعی برای برخورد با آن بحران و معضل اجتماعی منجر گردد. در حقیقت هنرمند می‌تواند نقشی اساسی در پیشگیری از آسیب‌های اجتماعی و یا جلوگیری از گسترش آن داشته باشد که البته باید متولیان مربوطه نیز این نقش را درک کرده و به رسمیت بشناسند، نه اینکه تا یک هنرمند به سمت بیان یک مشکل اجتماعی پیش رفت، او را متهم به سیاه نمایی کند. درهمین قضیه اخیر، هنرمندان می‌توانند با گذر از سطح و پوست ماجرا به ریشه اصلی پرداخته و معضلات بسیار خطرناکی همچون روند رو به رشد اختلافات طبقاتی و شکاف‌های شدید اجتماعی که جامعه را تهدید می‌کنند، دستمایه ساخت آثاری هنری نموده و به این وسیله با ایجاد حساسیت و نقد هنرمندانه، قدمی برای بهبود وضع جامعه بردارند. فراموش نکنیم هنرمندان در بسیاری از مواقع می‌توانند نقش دیده‌بان را در جامعه ایفا نمایند. اما در جامعه کنونی ما گاهی برخی مدیران در برخورد با بعضی آثار هنری که به مسائل و مشکلات اجتماعی می‌پردازند، به آنها انگ سیاهنمایی می‌زنند و بدتر از آن در روند تولید یا نمایش این آثار سنگ‌اندازی می‌کنندعلتش هم آن است که نگاه هنرمند نگاهی خیرخواهانه، دلسوزانه و چاره‌جویانه است و پرداختن هنرمندانه به معضلات، قدمی اساسی برای نشان دادن درد و در نتیجه حرکت بسوی درمان است. مدیران جامعه باید توجه کنند که نپرداختن به یک مشکل اجتماعی به معنای نبودن آن مشکل نیست، بلکه گاهی با پنهان کاری‌های بیجا، یک زخم به ظاهر ساده به یک عفونت شدید و ویرانگر تبدیل خواهد شد. در حقیقت به جای پاک کردن صورت مسأله باید به فکر حل آن بود و متأسفانه بعضی مدیران در بخش‌های مختلف جامعه می‌خواهند کم‌کاری‌ها و ندانم کاری‌های خود را در پشت تعابیری همچون «سیاهنمایی» و برچسب زدن به بعضی آثار هنری پنهان سازند. اینگونه مدیران به جای اینکه دلسوز مردم و جامعه باشند، نگران میز خود هستند. به علاوه چرخه هنر در کشور ما دچار مشکل بوده و هنرمند خود مامور ارسال و عرضه هنر خود نیست، بلکه در کنار آن صنف هایی مشخص شده اند که هنرو هنرمند را به جامعه معرفی کنند و در کنار آن اداره فرهنگ و ارشاد و دیگر دستگاه ها نیز در این مورد سهیم هستند. ایران امروز چه شباهت عجیبی به اروپای غربی دوران اقتدار کلیسا (سده پنجم و ششم میلادی) پیدا کرده است. در آن دوران جامعه اروپایی به سه دسته تقسیم شده بود: دسته اول گروه کثیری از زارعین بودند که زمین را شیار می زدند، دو دسته دیگر دو نوع ارباب، یکی غیر دینی و دیگری وابسته به کلیسا است. جامعه امروز ما هم به سه دسته تقسیم شده است: دسته اول کارگر زحمتکشی است که شب و روز در حال دویدن برای پیدا کردن لقمه ای نان بی انتظار امید به پیشرفتی است. دسته دوم سرمایه دار مذهبی است که سرمایه اش را از دید دسته اول پنهان نگه داشته است و ظاهراً خیرخواهانه با آنهاست، اما پنهانی سرگرم تفریح و ازدیاد اندوخته خودش است و دسته سوم سرمایه دار غیر مذهبی است که بی هیچ پرده پوشی به تفریح و ازدیاد سرمایه اش مشغول است. در این میان هنر و هنرمند پایگاهی عاریتی دارند. دسته اول چنان درگیر مشکلات زندگی اش شده که فکر کردن به مقوله هنر حتی برایش مضحک به نظر می رسد، چه رسد به اینکه سراغی از آن میان تالارهای تنگ و تاریک بگیرد. دسته دوم اگر از فیلتر فهم اش به سلامت بگذرد بنا به دلایل اعتقادی شخصی اش با آن مخالف است. در واقع هنر برای سیستم زندگی این آدم از آنجا که ویژگی افشاگری دارد- به موی دماغ می ماند، پس خطرناک محسوب می شود. دسته سوم آنقدر سرگرمی های رنگارنگ دور و برش را گرفته که سلیقه اش را تنزل داده است، که حال و حوصله وقت گذاشتن به شکافتن لایه های مفهومی اتفاقات هنری با نگاه روشنفکری پیش رویشان را ندارد. از آنجا که تفکر غالب بر جامعه امروز متعلق به دسته دوم است، هنر دوران سختی را درحال سپری کردن است. میان متولی و مخاطب هر دو غریب مانده است. بین بودن و نبودن دست و پا می زند جامعه دارد به قطعات پراکنده تقسیم می شود. این به کنار داریم در این گیر و دار هر که به حال خود، ارتباط با جهان آزاد را از دست می دهیم. در سیستم تفکری که هر کس کلاه خویش را چسبیده که مبادا باد ببرد، رسیدن به چنین اتفاقی دور از ذهن نیست. برگردیم به وضعیت هنر و هنرمند در جامعه کنونی خودمان. تنها مجموعه ای است که هنوز واحد صنفی مستقلی برای خودش ندارد تا بعنوان مرجعی قانونی مدافع حقوقش باشد. انگار خودش هم نیازی به بودنش حس نکرده که تا به امروز جز گاه گاهی شکوه و ناله قدم مهمی در باب این مسئله بنداشته است. هنرمند در این وضعیت به موجودی مطرود و بی قابلیت می ماند. از نظر دو دسته دیگر نه زحمتکش است، نه از چنان قدرت مالی برخوردار است که بدون نیاز به آنها خودش بتواند هنرش را عرضه کند. پس به هر سازی که زدند باید برقصد تا از حمایت آنان برخوردار شود. به سراغ دسته دوم برود وسیله ای می شود برای تبلیغ و تثبیت قدرتش به سراغ دسته سوم برود آنقدر درگیر جوانب تبلیغاتی و بازاری صاحب سرمایه می شود که چیزی از اندیشه اش باقی نمی ماند. البته این هنرمند بهتر است در این میان جایش همین باشد که هست. مدتهاست که دیگر چشم بیدار جامعه نیست. به سوژه ای اجرایی این سالهای به ظاهر هنرمندانه بنگرید… کجای جامعه اند؟ به کدام زخم مرحم گذاشته اند؟ پرده از کدام راز برداشته اند؟ هنر برای هنر زمانی خوب است که جامعه یکدست در رفاه باشد وهنرمندتامین. هنرمند امروز به لحظ سوژه از جامعه بریده است و در عالم خودش سیر میکند. تا وقتی در راستای اهداف دو دسته ذکر شده حرکت می کند، چگونه توقع دارد حمایت جامعه را برانگیزد؟ هنر و هنرمند با این اوضاع تا به مسیر حقیقی اش برنگشته مقبولیتی نزد توده (جامعه، مخاطب) به عنوان یک عامل اثر گذار نخواهد یافت. اتفاقی که برای هنرمند اروپایی بعد جنگ جهانی رخ داد. تا هنرمند امروز ما به آن هوشیاری لازمه دریافت و خلق دست نیافته، اثرش می شود همین اتفاق ابتری که فقط خودش و زیر مجموعه اش، دلخوشک وار همدیگر را تغذیه و تزریق می کنند. بهتر است با توجه به موضوعات مطرح شده وضعیت کنونی جامعه هنرمندان ناگفته باقی نماند علاوه بر شرایط ذکر شده آنها نیز مانند مردم عادی که در شرایط سخت فعلی زندگی می‌کنند دچار مشکلات معیشتی چه بسیار بیشتر از افراد معمول جامعه باشند با توجه به گفته های قبلی متاسفانه هنرمندان نه از لحاظ مادی و نه از لحاظ معنوی جایگاهی نداشتند و اکثر و منزوی فقیر و بی آینده هستند که این گروه به فراموشی سپرده شده و نیز کسی به فکر آینده آنها نیست هنرمندان برای آینده هنر خود چشم‌اندازی متصل نیستند زیرا که هنر و هنرمند برای دولت جایگاه و منزلتی ندارد و هزینه هم برایش نمی کند در واقع حمایت از سوی مسئولان برای آنها خواب و داستان تلخی در واقع مشکلات عرصه هنر نسبت به دیگر شغل ها و حرف‌ها ملموس تر است در حقیقت وضعیت شغلی هنر هنرمندان تاکنون شکل منسجم و حقوقی و قانونی نداشته کاری که هنرمندان انجام میدهند به عنوان شغل شناخته نشده است پس طبیعتاً از امنیت شغلی هم برخوردار نبوده و حتی حقوق بیکاری به آنها تعلق نمیگیرد.اگربه طور مثال سراغ هنرمندان درحوزه سینما و تئاتر برویم خواهیم دانست که این دسته زمانی که پروژه کاری آنها تمام می‌شود رسماً بیکار می‌شود البته به جز عده محدودی که دارای شغل دوم هستند و بقیه آنها تنها راه امرار معاش شان همین بازی در تئاتر و سینما از شغل دیگری و درآمد دیگری ندارند افرادی که بر اساس قرارداد در جایی مشغول به کار هستند می‌توانند از نظر حقوقی و قانونی مورد حمایت قرار بگیرد ولی برای هنرمندان حقوق قانونی در نظر گرفته نشده است در عرصه تئاتر پیش از ایجاد شرایط جدید هم بازدهی مالی کارخانه نمی‌توان زندگی هنرمندان را از نظر مالی تامین کند و آنها مجبور بودند در کنار کار و تئاتر به کارهای دیگری بپردازند تا گذران زندگی میسر شود موقعیت جدید باعث شده که همان آب باریکه نیز قطع شود هنرمندان حوزه های دیگر نیز مشکلات خاص خودشان را دارند اما از آنجایی که تئاتر هنر زنده است با کارهای دیگر تفاوت دارد خانه هنرمندان ایران خود با مشکلات زیادی روبرو است و هیچگونه امکاناتی ندارد که بتواند از تشکل های هنری حمایت کند در واقع خانه هنرمندان ایران حتی حقوق پرداخت کارکنان خود را ندارد این در حالی است که خانه هنرمندان ایران در زمینه فرهنگ و هنر هم در عرصه داخلی و هم در عرصه بین‌المللی از جایگاه و ارزش های ویژه برخوردار است این کانون علاوه بر تلاش هایی که کرده است نتوانستند از طریق وزارت ارشاد و شهرداری و شورای شهر و نه تنها صندوق اعتباری هنر کمکی دریافت کند و دولت نیز به رغم مشکلاتی که دارد درحوزه فرهنگ و هنر بخش خصوصی ایفای مسئولیت قابل توجه و مثبتی نداشته است و نشان داده است که در بخش‌های مختلف از جمله اقتصاد کم توان است و فقط حرف می‌زند و تماشا می‌کند معضل بیکاری هنرمندان و نداشتن بیمه بیکاری در اولویت دولت قرار ندارد گفته شده است از ۸۰ هزار هنرمند و فعال هنری که نسبت به جمعیت کشور بسیار کم می باشد که با خانه موسیقی و تئاتر و سینما و غیر در ارتباط هستند فقط ۳۸ هزار نفر از بیمه برخوردارند و همچنین بعضی از آنها با سابقه ۳۰ سال کار حقوق بازنشستگی آنها در این شرایط تورم گرانی وکرونا ۲. ۲۰۰ میلیون تومان و حتی نهصد هزار تومان بوده است متاسفانه هنرمندان از تمام حقوق شهروندی برخوردار نیستند در انتها اشاره می کنم به متن بیانیه خانه طاعات و انجمن های ۱۷ گانه به مجلس شورای اسلامی لحظات مرگباری بر ملت بی پناه ایران می گذرد. بانگ شیون و عزا لحظه ای فروکش نمی کند. مرگ مبتذل و ارزان بی امان در کار تباهی و قلع و قمع مردمانی است که ولی نعمتان شما هستند. کودکان سوال می کنند که چرا پدرشان شرمگین می میرند. مادران برای نجات جان فرزندان خود از فردای تیره ای که برایشان رقم خورده به انتظار تیری از غیب نشسته اند. گویی کاوه آهنگر و رستم دستانشان آرزوست چرا که تا این لحظه از دولتمردانشان کاری بر نیامده است این اشکنامه بی داد، فریاد اعتراض و دادخواهی هزاران خانواده هنر شریف تئاتر ایران است.می‌دانیم کمتر کسی از شما تابه حال برای دیدن نمایشی ارزشمند و عالی به تئاتر آمده است. شما هنرمندان تئاتر را نمی شناسید حال آنکه آنان اهل این سرزمین‌اند نه دشمن و اجنبی! اگر نشان و اعتباری از آنها می جوئید از مردمان کوچه بازار بپرسید، از کارگران رنج دیده و کسبه کوچه و بازار، از جامعه مهندسان و پزشکان، از عالیجنابانِ ادب و شعر و موسیقی، از نویسندگان و اساتید دانشگاه ها، از فلاسفه و اندیشمندان، ما پاسبانان زبان و فرهنگ ایران زمینیم که اینک نه به گدایی که به پرسش از شمایان برخواسته ایم. به ما بگوئید برای شکوفائی زبان و شعر و داستان و رُمان این سرزمین چه کرده اید؟برای تئاتر و سینما چه تگام بلند و ارزشمندی برداشته اید؟حال و روز موسیقی و نقاشی و مجسمه سازی این روزگار ما را چگونه یافته اید؟آیا می دانید سرانه مطالعه مردم ایران چقدر است؟آیا می دانید شمارگان چاپ یک جلد کتاب به چند عدد رسیده است؟اگر شما نمایندگان خانواده تئاتر هم هستید، بگوئید که در این نیم قرن، کدام برنامه ریزی با مدیریتِ کارآمد و موثر را برای سرنوشت و حیات این هنر رقم زده اید؟ هر بار بی تفاوت از کنار بیانیه ها و تظلم خواهی های این بخش از میراث زنده ایران زمین گذشته اید، همانگونه که بی تفاوت و ساکت از کنار دزدان و شبگردانی گذشتید که میراث ما را به تارج برده اند و به نام خود ثبت کرده اند! دریغ از یک اعتراض دریغ از یک پیشگیری! ملت های دیگر، رسوم باستانی و نیاکان ما را به نام خود ثبت کرده اند، امتیازهای جهانی می گیرند، از شانه های آبا و اجدادی ما بالا می روند و برای خود اعتبار کسب می کنند؛ گوئی ما لیاقت داشته های خود را نداریم. ما نمی دانیم برای فردای تاریخ چه پاسخی خواهیم داشت آن گاه که فرزندان ما از ماسوال کنند ساز تار ما کو؟ افتخار چوگان ما کجاست؟ نظامی و مولانا و رودکی ما را چه شد؟ هزاردستان، شاهنامه، پنج گنج، منطق الطیر، بوستان و گلستان و مثنوی معنوی ما کجا است؟ما اکنون با خشم و زخم، بخشی از مطالبات کوچک و نه کلان و زیرساختی مان را از شما می خواهیم. چرا که برآورده کردن آن از وظایف شما در برابر حقوق شهروندی این بخش که فراموش شده جامعه است سینه همه هنرمندان فرهیختگان و نخبگان کشور مالامال از درد و رنج است درد و رنجی حاکی ازسالها بی‌اعتنایی به فرهنگ و هنر، حبس خلاقیت، رویا پردازی و نقد اجتماعی در ذهن و روح هنرامیدوارم این گسست عمیق بین هنرمندان و سیاستمدراران فرهنگی که منجر به ایجاد دره عمیق بین مردم و آثار فرهنگی و هنر شده است به فضای مشحون از احترام به فرهنگ و هنرمنتهی شود.به امید روزی که هنر و هنرمند در جامعه و زندگی ما ایرانی ها که از دیرباز صاحب فرهنگ و هنر بوده ایم، جایگاه واقعی اش را به دست بیاورد.


هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر

توماج صالحی هنرمند معترض به اعدام محکوم شد

توماج صالحی، هنرمند معترضی که که در جریان جنبش ژن ژیان ئازادی بازداشت شده بود، توسط شعبه یکم دادگاه انقلاب اصفهان به اتهام “افساد فی‌الارض” ...