۱۴۰۰ مهر ۲۵, یکشنبه

باورمندان مذهبی و تحصیلات عالیه

 


سخنران:سمانه بیرجندی

موضوع: باورمندان مذهبی و تحصیلات عالیه 

مکان: کمیته دفاع از حقوق جوان و دانشجو

تاریخ :17 اکتبر2021

ماهنامه بشریت :240

https://bashariyat.org/?page_id=28080#adyan

صفحه :27

لینکهای انتشار

https://deutsch.bashariyat.org/?p=5227

http://eazadegy.de/10.2021/17.10.2021.Javan/6.Samneh-Birjandi.mp3

https://www.youtube.com/watch?v=OlIjjBniahs

https://bashariyat.org/?p=28032

Religiöse Gläubige und höhere Bildung

من در این سخنرانی قصد دارم که وضعیت دانشجویان قومیتهای مختلف وهمچنین مذهب آنها را بررسی کنم. پس اگر به چند تا از آنها بیشتر میپردازم صرفا به خاطر پر رنگ تر بودن مشکلات این عزیزان در جامعه امروز میباشد. در واقع نگاه من به این موضوع اشاره مستقیم به تبعیضات رایج چه در دوره تحصیلات دانشگاهی و چه پیش از آن یعنی مرحله قبولی و شرکت در دانشگاه دارد. نابرابری ها دهه هاست که موضوع دغدغه ها ومباحث عمومی در داخل و خارج از ایران بوده است.اما تجربه قومیتی در درون میدان های اجتماعی ایران از جمله دانشگاه کمتر موضوع بررسی تجربه بوده است.در ابتدا کوتاه به مسئله هویت اشاره میکنم که در میان گروه های قومی کشور نقش به سزایی دارد.زیرا که آن ها باید ضمن هویت براساس مولفه های قومیتی خویش با گروه بزرگتری به نام ملت ایران نیز هویت سازی ملی انجام دهند.از این رو کنش های متقابل اجتماعی میان اقوام ایرانی از یک سو و روابط آنها با فرهنگ ملی کشور که به کمک نظام آموزش رسمی و رسانه های جمعی رسمی و سایر نهادهای سیاسی و اجتماعی آموزش داده میشود اهمیت به سزایی دارد.از سوی دیگر هم عناصر تعیین کننده دیگری مانند شکاف های قومی و مذهبی ،حاشیه بودن از نظر جغرافیای وجود دارد.از میان نهادهای مدرن ،نهاد دانشگاه یکی از مهمترین نهادهایی است برسی اش از زاویه تجربه های زیسته قومیتی بایسته و لازم است.میتوان ادعا کرد که دانشگاه در ایران یکی از چند میدان و عرصه مدرنی است که آمیختگی قومیتها در آن به بیشترین میزان رخ میدهد.اما با رویکرد ها و سیاست های غلط در دانشگاه و عدم توجه به هویت های محلی/قومی و تداوم بخشیدن به وضعیت کنونی که این هویت ها را در نظام آموزشی کشور حاشیه ای کرده است اغلب به پتانسیلی مخرب تبدیل میشود.اولین موضوعی که میتوان آن را برسی کرد زبان در داشگاه میباشد.خوب در گفتمان رسمی زبان فارسی زبان ملی است و همه ایرانیان آن را دوست دارند . خود را با آن هویت یابی میکنند و جملگی نیز بر آن مسلط هستند.اما خلال یافته های بدست آمده از تجربه زیسته زبانی دانشجویان قومی در دانشگاه به عنوان یک توان و قابلیت نبوده بلکه یک عامل فشار و محدودیت و اعمال تبعیض تجربه شده است.از خلال روایت شده دانشجویان حس فرودستی زبانی آنها بوده است.این حس که زبان مادری تو در سلسله مراتب قدرت و منزلت زبان ها جایگاه بس نازل و دونی دارد و واکنش ها آگاهانه و یا نا اگاهانه گویندگان و صاحبان زبان به زبان تو نه حس ارزشمندی بلکه کهتری را به تومنتقل میکند.ضعف در زبان فارسی مانع مشارکت بسیاری از انها شده است به طوری که با محدود بودن دایره واژگان فارسی و ضعف در واژه گزینی و حتی تکلم لهجه دار به فارسی عرصه را برایشان در میدان دانشگاه تنگ میکند و بدبن طریق بر اعتماد به نفس خود انگاره دانشجو تاثیر مخرب میگذارد.و این گونه میشود که گاهی دامنه این تاثیر منفی میتواند چنان باشد که دانشجو به دلبل مشکلات زبانی قید مشارکت در کلاس و حتی مباحث علمی حاشیه درون و بیرون کلاس را از بیخ بزند.موضوع دیگر تجربه نابرابری و تبعیض مذهبی است.در کنار زبان مذهب دومین عرصه و زمینه مهم برای احتمال رخداد تجربه های نابرابری و تبعیض در دانشگاه است.با توجه به مذهب رسمی کشور که شیعه است عمدتا دانشجویانی سنی مذهب و یا از دیگر ادیان هستند دیگری و یا حاشیه ای محسوب میشوند.دومین مسئله تجربه طرد شدن مذهبی است که به طور مثال یک دانشجوی کرد و یا بلوچ به خاطر مذهب متفاوتش از طرف استادان و دانشجویان شیعه غیریت سلزی میشود و با گفتار و یا رفتار این حس و معنا به او منتقل میشود که در نظر آنه خودی محسوب نمی شود بلکه دیگری ،غیر، و بیگانه است.سوم تجربه استیضاح شدن مذهبی است.دانشجویان سنی مذهب در دانشگاه بابت عقاید مذهبی اشان مورد پرسش و بازخواست قرار میگیرندو عقاید یا رفتارهای مذهبیشان مورد تشکیک قرار گرفته ،نادرست یا انحرافی تلقی میشود و ناچار است در جایگاه متهم و ممحکوم پاسخگو باشد.مورد بعدی تجربه تبعیض در واحد های دروس عمومی است به خصوص واحد هایی که محتوای شیعی و ایدئولوژیک دارند مثل معارف اسلامی تاریخ اسلام و امثال آن. دیگری بی احترامی به مقدسات از طرف بعضی اساتید شیعه البته که یکی از تلخ ترین تجربه های تبعیض مذهبی در کلاس ههای واحد های عمومی ان است که دانشجو احساس کند اساتید این واحد ها باورهای مذهبی انان را مورد هجمه و بی احترامی قرار میدهند مثل استفاده از واژه هایی مثل وحشی و غیره در مورد ابوبک و عمر …چشم انداز ارتقای تحصیلی و شغلی و تفاوت اساسی ان میان شیعه و سنی که تصورشان عمدتا این است که به مشاغل رده بالا دست نمییابند.تجربه خود سانسوری که خیلی رایج است آنها بر این باورند که که شرایط اشکار سازی و بیان باورهایشان در دانشگاه و جامعه هم مهیا نیست و علنی کردن انچه که سانسور میکنند می تواند هزینه هایی را به آها تحمیل کند.در واقع این کار برای انها حفاظی امنیتی و راهبردی برای بقا پیشرفت و ادغام در بدنه جامعه با کمترین هزینه است.سالهاست که در رسانه ها اخبار متعددی از ممانعت از تحصیل دانشجویان در دانشگاهها به گوشمان میرسد؛ جلوگیری از تحصیلی که توسط وزارت آموزش عالی جمهوری اسلامی ایران صورت میگیرد. این دانشجویان ممنوع التحصیل از اقشار مختلفی هستند و دلایل مختلفی برای این ممنوعیتها وجود دارد: از بهاییان به دلیل مذهبی تا فعالین سیاسی بخاطر داشتن عقاید سیاسی خاص. برای مثال در سال ۱۳۸۵ از ثبت نام ۱۹۱ بهایی در دانشگاههای و یا در سال ۹۷ حدود ۵۰ داوطلب بهایی از ایران جلوگیری شده. ممانعت از تحصیل در ایران تنها به دلیل مذهبی نیست و شامل فعالین سیاسی نیز میشود. برای مثال در سال ۱۳۹۶ بین ۱۵۰ تا ۲۰۰ دانشجو در مقطع کارشناسی ارشد و دکترا پس از قبولی در آزمون، با عنوان نقص در پرونده که در واقع همان دلایل سیاسی و معیارهای غیر علمی است از ثبت نام بازماندند وستاره‌‏دار محسوب شدند . در مثالی دیگر در یکم آبان ماه ۱۳۹۸ خانم سها مرتضایی که در مقطع دکترا از ثبت نام وی جلوگیری شده است. آیین نامه گزینش اخلاقی داوطلبان ورود به دانشگاهها ذیل آن شروطی غیر از صالحیت علمی و قبولی در کنکور ورودی دانشگاهها برای پذیرفته شدن و ثبت نام در دانشگاهها و موسسات آموزش عالی در نظر گرفته شده است. شروطی از قبیل تدین به دین اسلام یا یکی دیگر از ادیان آسمانی، عدم مبارزه با نظام جمهوری اسلامی ایران و عدم اشتهار به فساد اخلاقی و بی بند و باری! نتیجتا و بر اساس همین مصوبه داوطلبانی که به دین اسالم معتقد نباشند و یا به ادیانی که مورد تایید قانون اساسی جمهوری اسلامی نیست معتقد باشند و یا به دلیل مبارزه با نظام جمهوری اسلامی و یا اشتهار به فساد اخالقی دارای حداقل یک گزارش منفی در پرونده خود باشند؛ از ثبت نام آنها در دانشگاهها جلوگیری به عمل خواهد آمد و باید همراه با مدارک موجودبه هیات مرکزی گزینش فرستاده شوند. حکم نهایی در مورد ورود یا ممانعت از ورود چنین داوطلبانی به دانشگاه پس از بررسی هیأت مرکزی گزینش توسط قاضی هیأت صادر میشود که در اغلب موارد از تحصیل این افراد در دانشگاه ها جلوگیری میشود. اما ممانعت از تحصیل به دلایلی غیر از دلایل علمی و انضباطی مختص دانشگاهها نیست بلکه بسیاری از دانش آموزان نیز از ادامه تحصیل در مدارس به دلایل مذهبی و سیاسی باز میمانند بنابر آنچه بصورت مختصر از نظر گذشت دلایل مذهبی و سیاسی از جمله دلایلی است که هم قوانین جمهوری اسلامی و هم مقامات رسمی کشور با در نظر گرفتن ملاک های خاصی از تحصیل دانش آموزان در مدارس و دانشجویان در دانشگاه ها جلوگیری میکنند. حق بهرهمندی از تحصیل بدون تبعیض و برای همه شهروندان از جمله حقوقی است که نه تنها در قانون اساسی جمهوری اسلامی بدان اشاره شده، که در کنوانسیونهای مختلف بین المللی نیز مورد تاکید قرار گرفته است و از جمله حقوق بنیادین بشر محسوب میشود. برای نمونه بر اساس ماده ۳۰ قانون اساسی جمهوری اسلامی ایران، دولت جمهوری اسلامی موظف شده است تا وسایل آموزش و پرورش رایگان را برای همه ملت تا پایان دوره متوسطه فراهم آورد. بند سوم از اصل سوم قانون اساسی نیز یکی از وظایف حاکمیت را بهره مندی شهروندان از آموزش و پرورش و تربیت بدنی رایگان برای همه در تمام سطوح، و تسهیل و تعمیم آموزش عالی میداند. این حق که بدون قید مذهبی یا سیاسی عنوان شده است، مسئولیتی واضح را بر دوش دولت میگذارد تا در ایفای وظیفه خود در آموزش شهروندانش بدون جهت گیری سیاسی و مذهبی عمل کند تا اجحافی در حق آنها صورت نپذیرد. اما متاسفانه قوانین و آیین نامه های عادی بعدها در مخالفت با قانون اساسی جمهوری اسلامی تصویب میشوند. همچنین باید به اصل نوزدهم قانون اساسی نیز اشاره کرد؛ آنجا که مقرر میدارد:مردم ایران از هر قوم و قبیله که باشند از حقوق مساوی برخوردارند و رنگ، نژاد، زبان و مانند اینها سبب امتیاز نخواهد بود. بنابراین واضح است که ترجیح شهروندان ایرانی شیعه مذهب یا مسیحی مذهب بر شهروندان بهایی یا شهروندانی ایرانی که هیچ دینی ندارند یک تبعیض آشکار است و نمیتوان بهره مندی از آموزش را فقط مختص گروه خاصی از شهروندان دانست. همچنین اصل بیستم نیز مقرره مشابهی دارد و اشعار میدارد: »همه افراد ملت اعم از زن و مرد یکسان در حمایت قانون قرار دارند و از همه حقوق انسانی، سیاسی، اقتصادی، اجتماعی و فرهنگی با رعایت موازین اسالم برخوردارند«. آنچه از این اصل به ذهن میرسد، این قاعده است که قانون اساسی تمام شهروندان ایران را چه بهایی باشند چه بی دین، چه طرفدار ولایت فقیه باشند و چه گرایش سیاسی متفاوتی داشته باشند، در برابر قانون یکسان میداند و همه آنها را دارای حقوق مساوی در نظر دارد.این قوانین در تضاد با قانون اساسی و سایر قوانین عادی ایران است. متأسفانه دادخواهی شهروندانی که از تحصیل منع شده اند در نظام دادگستری جمهوری اسلامی هم به نتیجه ای نرسیده است چراکه در سال ۹۷ وقتی یکی از شهروندان بهایی علی رغم قبولی در کنکور از ثبت نام در دانشگاه منع میشود، دیوان عدالت اداری با استناد به مصوبه شورای عالی انقالب فرهنگی که پیش تر بدان اشاره شد، شکایت شاکی را رد میکند. ممانعت از تحصیل بخاطر عقاید دینی و گرایشات سیاسی از منظر حقوق بین الملل به لحاظ اینکه امروزه حقوق بین الملل نقش بسیار پررنگی در تعیین ارزشهای جوامع مدرن در چارچوب اصول حقوق بشر دارد، مهم است که نگاهی به حقوق بین الملل داشته باشیم تا از نقش هنجارساز حقوق بین الملل در این زمینه غافل نشوید که کنوانسیون بین المللی مبارزه با تبعیض در امر تعلیمات ایران هم جزو امضا کنندگان این سند بین المللی است، اعمال هرگونه تبعیض در امر آموزش را برای کشورهای عضو این معاهده منع میکند. تقریبا روزی نیست که رسانه های حکومت جمهوری اسلامی از قبیل صداوسیما و خبرگزاریهای وابسته به دولت و نهادهای نظامی مردم را به قانونگرایی توصیه نکنند و با کوچکترین اعتراضی از جانب مردم چماق قانون مداری را بر سر مردم نکوبند. اما اگر قانون که باید وسیله ای برای رسیدن به عدالت باشد تبدیل به وسیله ای برای مشروعیت بخشیدن به بی عدالتی، رفتارهای نژادپرستانه و تبعیض آمیز شود، باز هم این قانون باید مورد اطاعت مردم قرار گیرد؟ قطعا پاسخ منفی است! چرا که جامعه همواره میکوشد نظامی را برای خود طراحی کند که بر پایه برابری و عدالت باشد. بنابراین وقتی در قرن بیست و یکم که ارزشهایی چون برابری و حقوق یکسان جزو هرم ارزشی نه تنها برخی کشورها که کل جهان متمدن است، از قوانینی سخن میگوییم که بی عدالتی ها را در قالب قانون بر پیکر جامعه تحمیل میکند، غلط بودن آن قوانین بر همه آشکار است. اعمال تبعیض در دسترسی به آموزش بر اساس معیاری غیر از صلاحیت علمی، همچون معیارهای مذهبی و سیاسی نه تنها در مخالفت با قوانین پایه ای جمهوری اسلامی که در تضاد با تعهدات ایران ذیل کنوانسیونهای بین المللی است و هیچ توجیه منطقی و قانونی ندارد.


هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر

چرا نه به اعدام! رو به رشد است؟ (بخش۱)

 در ماه‌های اخیر اعدام یک بار دیگر به یکی از مهم‌ترین مسائل افکار عمومی در ایران بدل شد. پیش از آن که هشتگ #مهسا_امینی پربسامدترین موضوع در ...